به گرامی‌داشت از روز جهانی کتاب

Image

اوایل کودکی‌ام را در پروان سپری کردم؛ جایی که میان کوه و بادی که با خود قصه می‌آورد، بزرگ شدم. در همان کودکی، جرقه‌ای از علاقه به دانستن در دل من زده شد، جرقه‌ای که آرام‌آرام به شعله‌ای خاموش‌ناشدنی تبدیل شد. دو برادرم که از من بزرگ‌تر بودند، هر روز صبح با کوله‌هایی پُر از کتابچه و کتاب راهی مکتب می‌شدند. مسیر مکتب طولانی و کوهستانی بود، اما من هر روز تا بخشی از راه با آن‌ها می‌رفتم، با امید این‌که شاید این‌بار دل‌شان بسوزد و مرا هم با خود ببرند. اما همیشه با لبخند مرا متقاعد می‌کردند که به خانه برگردم.

در قریه‌ی ما، در عبدالله‌خیل، تنها یک مکتب وجود داشت که آن‌هم مخصوص پسرها بود. تصور کن دختر بچه‌ای را که گوشه‌ای می‌نشیند و به کلمات پرنده‌وار در ذهنش فکر می‌کند، بدون آن‌که جایی برای آموختن آن‌ها داشته باشد؛ اما عطش دانستن خاموش نمی‌شود. آن آتش هنوز هم در من زنده است. همان عطشی که مرا به‌سوی کتاب کشاند، به‌سوی دنیایی که در آن ذهنم می‌توانست پرواز کند، حتی اگر پاهایم بر زمین تلخ محدودیت‌ها مانده بود.

با گذشت زمان و رسیدن به مکتب، کانکور و دانشگاه، بیشتر و بیشتر در دنیای کتاب‌ها غرق شدم. در سمستر اول دانشگاه، سال آخری که دیگر نتوانستم درس‌هایم را ادامه بدهم، کتابی به دستم رسید که دنیا را برایم دگرگون کرد؛ کتاب «رها در باد» نوشته‌ی خانم، ثریا بها. کتابی که نه‌تنها ذهنم، که روحم را نیز تکان داد. کمتر از یک هفته طول کشید تا آن را تمام کنم؛ اما تأثیرش سال‌ها با من باقی ماند. آن کتاب نه‌فقط خواندنی، بلکه زندگی‌ساز بود. مرا واداشت تا بیشتر بخوانم، تا به کتاب عشق بورزم و آن را نه‌فقط یک سرگرمی، بلکه بخشی از هویت خودم بدانم.

کتاب برایم یک پناهگاه است. رمان‌هایی که می‌خوانم، مرا به دنیایی می‌برند که تمام دغدغه‌هایم را برای ساعتی به دست فراموشی می‌سپارم. آرامشی که از خواندن یک رمان می‌گیرم، شبیه هیچ حس دیگری نیست؛ برایم مانند نوشیدن جرعه‌ای آب در دل یک دشت خشک است.

یکی از کارهای دل‌پذیری که همیشه انجام می‌دهم، به‌اشتراک‌گذاری تصویر کتاب‌هایی است که می‌خوانم و برداشت‌های شخصی‌ام از آن‌ها. گاهی واکنش‌ها مثبت‌اند؛ کسانی پیام می‌دهند، از من کتاب می‌خواهند یا می‌پرسند چه کتابی بخوانند. گاهی نیز با طعنه روبه‌رو می‌شوم: «تظاهر به کتاب‌خوانی می‌کنی و فقط دنبال نمایش هستی؟»

اما مگر نه این‌که هر تلاشی برای ترویج دانایی ارزنده است؟ اگر حتی یک نفر با دیدن یک پست، یک کتاب به‌دست بگیرد، آیا این کافی نیست برای ادامه دادن؟

برخی دیگر با لحن تحقیرآمیز می‌پرسند: «با این‌همه کتاب خواندن، چی می‌خواهی شوی؟ آخرش چی؟»

پاسخ من را بهتر از همه آیدین در رمان «سمفونی مردگان» داده است؛ آن‌جا که پدرش از او می‌پرسد: «با این‌همه کتاب، دنبال چی می‌گردی؟» و آیدین در اوج صداقت می‌گوید: «دنبال خودم.»

آری، من هم دنبال خودم هستم. دنبال آن بخش گم‌شده‌ای از وجودم. دنبال معنایی که زندگی‌ام را از پوچی نجات بدهد. در میان کلمات، در لابه‌لای جمله‌های کتاب‌ها خودم را می‌جویم. من کتاب می‌خوانم تا سقوط نکنم، تا در این دنیای بی‌معنا نلغزم و از پا نیفتم.

در دنیایی که سرشار از سرگرمی‌های سطحی و محتوای پوچ مجازی است، کتاب یک پناه مطمیین است. وقتی که هر لحظه در شبکه‌های اجتماعی با ویدیوها و محتواهایی روبه‌رو می‌شویم که جز زوال اندیشه و هدر دادن وقت چیزی به همراه ندارند، کتاب نوری است در این تاریکی. نوری که اگر به سمتش برویم، شاید بتوانیم نه‌تنها خود ما، بلکه بخشی از جامعه‌ را نیز نجات دهیم.

تویی که همیشه دیگران را مقصر بدبختی خودت می‌دانی، تا حالا برای رشد خودت چه‌کار کرده‌ای؟ تویی که ساعت‌ها در فضای مجازی پرسه می‌زنی، بی‌آن‌که بدانی این زمان‌های از دست‌رفته چگونه آرام‌آرام روحت را می‌فرسایند، آیا وقت آن نرسیده که دست از سرزنش دنیا برداری و به فکر ساختن خودت باشی؟ کتاب را بردار؛ نه برای نمایش، نه برای لایک و نظر، بلکه برای نجات خودت.

باید باور کنیم که یکی از دلایل وضعیت نابسامان امروز ما، بی‌سوادی فرهنگی و فکری است. نه فقط بی‌سوادی از ناتوانی در خواندن و نوشتن، بلکه از نخواندن محتوای درست، از نیندیشیدن. جامعه‌ای که نخواند، نخواهد دانست و جامعه‌ای که نداند، هیچ‌گاه نمی‌تواند برخیزد.

کتاب راهی‌ست به‌سوی خودشناسی، آگاهی و در نهایت آزادی.

روز جهانی کتاب فقط یک مناسبت نیست، بلکه یک یادآوری برای ماست که هنوز هم راهی برای ساختن، برای برخاستن، برای آگاه شدن وجود دارد. این روز را گرامی می‌دارم، نه فقط به‌خاطر کتاب‌ها، بلکه به احترام آن انسان‌هایی که با وجود تمام سختی‌ها و نبود امکانات، باز هم به کتاب پناه می‌برند. باشد روزی برسد که کتاب نه یک ابزار تجملی، که بخشی عادی و ضروری از زندگی هر انسانی در این سرزمین باشد.

نویسنده: پناه شریفی

Share via
Copy link