پدر عزیزم، امروز که به نام روز پدر است، دلم میخواهد برای یک لحظه زمان مشما قف شود تا بتوانم تمام احساساتی که در قلبم نسبت به شما دارم، به زبان بیاورم. روز پدر، روزی است که باید به تمام پدران دنیا تبریک گفت؛ اما برای من، هیچ روزی به اندازهی امروز ارزشمند نیست. چون امروز فرصتی است که میتوانم به شما بگویم چقدر برایم باارزش هستید. هیچ کلمهای نمیتواند عمق عشق و احترام من به شما را بیان کند. اما به هر حال، میخواهم از دل و جان این روز را به شما تبریک بگویم.
پدر، وقتی به گذشته فکر میکنم، میبینم که هر لحظه از زندگیام تحت تأثیر حضورت بوده است. یادم میآید وقتی کودک بودم، فکر میکردم که هیچچیزی نمیتواند مرا از شما دور کند. در تمام آن روزها، شما همیشه برایم مرد بزرگ و بینظیر بودید که هیچ مشکلی نمیتوانست به شما آسیب بزند. من همیشه شما را در آغوشهای مهربانتان مییافتم، در نگاهتان یک دنیای پر از محبت و امید میدیدم و از آن لحظات، آرامشی میگرفتم که هیچچیز دیگری نمیتوانست جایگزینش باشد.
اما وقتی بزرگتر شدم و با زندگی واقعیتر آشنا شدم، متوجه شدم که شما نه تنها قوی بودی بلکه همیشه آن قدرت درونیات را به خاطر ما مخفی میکردی. هیچوقت از بار مسئولیتهایت نمیگفتی، هیچوقت نمیگفتی که چقدر دلتنگی و درد در دل داری، چرا که همیشه میخواستی که ما هیچ چیزی از سختیهای زندگی را حس نکنیم. برای شما، مهمترین چیز این بود که ما خوشحال باشیم، بدون اینکه چیزی بتواند به روح ما آسیبی بزند. شما همیشه به من آموختید که حتی در سختترین لحظات زندگی، باید به جلو نگاه کرد، باید به فردای روشنتر امیدوار بود و هیچگاه تسلیم نشد.
یادم هست زمانی که مشکلات زندگی ما را درگیر کرده بود، وقتی که فشار زندگی به قدری زیاد بود که به نظر میرسید دیگر هیچ راهی نیست، همیشه شما بودید که با صدای آرامشبخشتان به من میگفتید: «هیچ چیزی نمیتواند ما را زمین بزند. شما قویتر از آن چیزی هستید که فکر میکنید.» من هر بار که این حرفها را از شما میشنیدم، میفهمیدم که هیچ طوفانی نمیتواند ما را از هم جدا کند. شما به من نشان دادی که حتی در دل شبهای تاریک و بیپایان، باید امیدوار بود و همیشه باید به چیزی بزرگتر از خود ما ایمان داشت.
پدر، حالا که به بزرگسالی نزدیکتر میشوم، بیشتر از همیشه میفهمم که چقدر نیاز داشتم به آن پناهگاه امنی که همیشه در شما بود. به آن دستی که همیشه پشت من بود، به آن نگاهی که در آن هیچوقت ترس و ناامیدی نمیدیدم. در حالی که خودتان در دل سختیها و چالشها بودی، هیچوقت اجازه ندادید که من از وجود مشکلات زندگی بترسم. بلکه با نگاهی آرام و کلمات سادهی تان، به من یاد میدادید که هیچ مشکلی بیپاسخ نمیماند، هیچ درد و رنجی ابدی نیست و همیشه راهی برای حل آن وجود دارد.
یادم هست همیشه از شما میپرسیدم: «پدر، چطور میتوانید اینقدر قوی باشید؟» و شما با لبخند میگفتید: «من فقط برای شما قوی هستم. شما را میبینم و برای شما میجنگم.” شاید این جملهها ساده به نظر برسند؛ اما برای من همان کلمات، همان نگاه و همان حضور، منبعی از نیروی بیپایان بود که مرا در سختترین لحظات زندگی همراهی کرد.
پدر عزیزم، هیچ کلمهای نمیتواند آنچه که برای من بودهاید، به درستی بیان کند. شما نه تنها یک پدر، بلکه یک معلم، یک مشاور، یک دوست، و یک راهنمای بیپایان بودهاید. هیچ چیزی نمیتواند تمامی فداکاریهایی که برای من کردهاید، جبران کند. شما به من آموختید که زندگی با تمام سختیهایش، ارزش زیستن دارد، اگر کسی در کنار ما باشد که همیشه ایمان داشته باشد که میتوانیم از پس تمام مشکلات برآییم.
امروز، در روز جهانی پدر، به خودم افتخار میکنم که پدرم شما هستید. هیچ کلمهای نمیتواند احساسات من را به درستی نسبت به شما توصیف کند؛ اما میخواهم بدانید که شما بزرگترین هدیهی زندگی من بودهاید. برای تمام فداکاریها، برای همهی لبخندهایی که در دل سختیها به لب داشتید، برای تمام دلسوزیها و عشقی که بیپایان به من و خانوادهام بخشیدهاید، تنها میتوانم بگویم: سپاسگزارم. شما همیشه، حتی در دورترین لحظات زندگی، آرامشبخشترین صدا برای من خواهی بود.
پدر عزیزم، از ته دل، روز پدر را به شما تبریک میگویم. هیچ چیزی در دنیا نمیتواند ارزش شما را برای من کم کند. هر لحظه از زندگیام را که در کنار شما گذراندم، برایم گوهری ناب بود. همیشه و تا ابد، شما برای من همان صدای آرامشبخش در دل طوفانهای زندگی خواهی بود. دوستت دارم، و همیشه از اینکه شما پدر من هستی، به خودم میبالم.
با تمام عشق و احترام، فرزندتان بهار ابراهیمی