آلودگی آب و هوای کابل؛ عوامل و راهکارها

Image

گفت‌وگو با عزیز رویش و قاسم حیدری

فرهمند: همراهان و مخاطبان خوب شیشه میدیا و نسل پنجم سلام و وقت همگی تان بخیر. امیدوارم در هر کجایی که هستید سالم و صحت مند باشید و زندگی بر وفق مرادتان بگذرد.

در برنامه‌ی این هفته نسل پنجم، میزبان آقای قاسم حیدری،‌ دانشجوی دکترای حوادث و محیط زیست در دانشگاه جورج تاون واشنگتن و معین پیشین وزارت حوادث و آقای عزیز رویش، نویسنده و آموزگار مدنی با موضوع «آلودگی آب و هوای کابل؛ عوامل، پیامدها و راه حل ها» هستیم و امیدوار هستیم که تا اخیر برنامه را دنبال کنید.

شهر کوچک کابل، میزبان تقریبی ۷ میلیون نفوس هست که به لحاظ آلودگی زیست محیطی، در جمع آلوده ترین شهرهای جهان درکنار لاهور، دهلی و تهران به حساب می آید. زمستان، تابستان، بهار و خزان کابل، هوای آلوده دارد و اما این آلودگی در زمستان‌ها و با سرد شدن هوا شدت بیشتر گرفته و مشکلات فراوانی را برای مردم خلق می کند. این آلودگی ها در نتیجه‌ی ترافیک سنگین،‌ استفاده از سوخت های فوسیلی خصوصا استفاده از ذغال سنگ به عنوان مواد سوخت،‌ صنایع آلاینده، ساخت وسازهای غیرمجاز، شرایط جغرافیایی ویژه‌ی کابل، عدم نقشه بندی درست شهرک ها در شهر کابل، عدم موجودیت سیستم کانالازیسیون، استفاده بی‌رویه آب های زیرزمینی، عدم موجودیت محیط سبز و پارک‌ها، مهم تر از همه گسترش شهرنشینی و عدم رعایت فرهنگ شهرنشینی، نبود پلان منظم مدیریتی و عدم فرهنگ سازی اهمیت به محیط زیست از مشکلاتی هست که دامن گیر کابل هست و برای حل این مشکلات، نظریات دو مهمان گرامی را خواهیم پرسید و شما مخاطبان گرامی هم اگر سوال و یا نظری داشته باشید، می توانید که درخواست مایک بدهید و نظریات خود را مطرح کنید.

مهمانان گرامی به برنامه این هفته نسل پنجم با من امان فرهمند بسیار زیاد خوش آمدید و تشکر از اینکه دعوت ما را پذیرفتید.

فرهمند: چرا کابل به آلوده ترین شهر جهان تبدیل شده است؟

حیدری: عرض سلام و ارادت به همه مخاطبان عزیز شیشه میدیا دارم و از شبکه خوب شیشه میدیا سپاس‌گزاری می‌کنم که هر هفته روی موضوعات مهم اجتماعی، برنامه می‌گیرد و روی آن بحث و تبادل نظر صورت می‌گیرد.

بحران محیط زیستی در کابل متأسفانه در عین حالی که پیچیده است، در حال افزایش نیز می‌‎باشد. این را باید یک تهدید دانست؛ تهدیدی برای سلامت عمومی و کیفیت زندگی در شهر کابل. این مشکل از سال‌های خیلی قبل جریان داشته و به یک معضل چندوجهی تبدیل شده است که تأثیرات آن نه تنها روی زندگی و اکوسیستم مردم کابل، بلکه به جنبه‌های اقتصادی و اجتماعی نیز تأثیرات زیادی را خواهد داشت. مثلاً ما در فصل سرما با افزایش چشم‌گیر مواد سوخت آلاینده مواجه می‌شویم که این مواد مانند زغال، چوب روغنی، پلاستیک و …بسیار نقش برجسته در تشدید آلودگی دارند.

در بخش دیگر، به دلیل مشکلات و شرایط اقتصادی و اجتماعی که مردم کابل با آن مواجه هستند، در کنار آن زیرساخت ناکافی‌ای که در کابل در نظر گرفته شده است و استفاده از زغال سنگ، از پلاستیک و گازوئیل، اینها بیشترین تأثیر را در بدتر شدن کیفیت هوای کابل داشته است و مهم‌تر از همه اینکه کابل به لحاظ جغرافیایی منحصر در بین یک دره هست و در بین کوه‌های واقع شده است که موجب تجمع آلودگی محیط‌زیستی می‌گردد.

یکی از عوامل دیگر، کمبود سیستم حمل و نقل عمومی هست؛ این سیستمی که فعلاً کار می‌کند، بیشتر ماشین‌هایی هستند که از گازوئیل استفاده می‌کنند و استفاده از آن شرایط آلودگی را بیشتر می‌کند و در بسیاری از شهرهای جهان اینگونه ماشین‌ها اجازه‌ی فعالیت ندارند و این ماشین‌ها را برقی، گازی و یا هایبریت تبدیل کرده‌اند.

از طرفی دیگر استفاده نادرست از منابع طبیعی است؛ یعنی هیچ فضای سبز و درخت نداریم، سرک پخته نداریم و روی سرک‌های خام رانندگی صورت می‌گیرد و این هم در آلودگی نقش دارد و از لحاظ استندردهای شهری، به کابل نمی‌توان شهر گفت، بلکه می‌توان به آن ده کلان گفت؛ چون نه برق دایم داریم، نه زیرساخت داریم، نه آب داریم، نه انترنت داریم، نه کانالزیسیون داریم و نه سیستم شهری داریم، نه سیستم ترانسپورتی منظم داریم، هیچ معیار شهری را در کابل نداریم و برای آن در نظر گرفته نشده است.

در سطح عموم باور بر این است که در شهرهای بزرگ مردم به خاطر رفاه بیشتر، انرژی و امکانات بیشتر مصرف می‌کنند، اما در کابل مردم اگر مصرف می‌کنند، فقط برای زنده ماندن مصرف می‌کنند.

فرهمند: نقش آموزش و آگاهی‌رسانی در کاهش آلودگی هوای کابل چیست و چه اقدامات موثری تاکنون در این زمینه صورت گرفته است؟

عزیز رویش: تشکر، آقای فرهمند. با سلام بر شما و آقای حیدری و تمامی دوستانی که در برنامه هستند. این برنامه هم از لحاظ اثرات خود در زندگی جمعی ما درست مثل برنامه‌ی قبلی که شما داشتید، یکی از برنامه‌های خیلی مهم و مفید است. من امیدوار هستم که به هر حال، هر مقدار از مخاطبان ما که بتوانند در این بحث‌ها فعالانه سهم بگیرند و نکته‌هایی را که به خصوص رهنمای عمل برای شان تبدیل می‌کنند استخراج بکنند و آن‌ها را عملی کنند در زندگی خود، ما گام خوبی را به جلو برداشته ایم.

وقتی از آموزش و آگاهی‌رسانی در مورد آلودگی آب و هوای کابل صحبت می‌کنیم، در واقع داریم از یک تغییر بزرگ فرهنگی گپ می‌زنیم. این می‌دانیم که یک مسأله‌ی ساده نیست که بگوییم «آلودگی بد است» و تمام شود. ما نیاز داریم که نگاه خود نسبت به زندگی شهری و محیط زیست را از پایه تغییر دهیم.

حالا ما، همانگونه که آقای حیدری گفتند، واقعاً در شهر کابل با معیارهای یک زندگی شهری آشنا هستیم یا نه، یا با رعایت معیارهای زندگی شهری زندگی می‌کنیم یک بحث است و یکی اینکه ما بالاجبار حالا در قالب یک شهر با هم در ارتباط هستیم. تمام وسایل و امکاناتی را که حالا در زندگی خود به کار می‌بریم همه مربوط به زندگی شهری اند.

فکر کنید، هر روز صبح که از خانه بیرون می‌آییم، هوایی که تنفس می‌کنیم، نتیجه تصمیم‌های کوچک و بزرگ همه‌ی ماست. وقتی یک نفر تصمیم می‌گیرد که مثلاً در خانه از زغال سنگ یا پس‌مانده‌ی تیل موتر یا موبلایل یا تایر موتر یا زباله‌ها استفاده کند، یا وقتی یک کارخانه، ولو یک کارخانه‌ی کوچکی داشته باشیم، تصمیم می‌گیرد فاضلاب و زباله‌های خود را در یک مکان عمومی بیندازد، همه‌ی ما تاوانش را با نفس کشیدن هوای آلوده پس می‌دهیم.

حالا، آموزش و آگاهی‌رسانی می‌تواند به ما کمک کند تا این ارتباط خود را در این زمینه‌ها بهتر درک کنیم. مثلاً، اگر در مکاتبی که داریم، به بچه‌ها یاد بدهیم که چطور یک درخت بکارند و از آن مراقبت کنند، این فقط یک درس ساده نیست. از لحاظ آموزشی وقتی به آن نگاه می‌کنیم. ما داریم نسل آینده را تربیت می‌کنیم که به محیط زیست اهمیت می‌دهند و می‌فهمند که سلامتی‌ خدشان به سلامتی شهرشان گره خورده است.

یا فرض کنید که ما مثلاً در محلات خود، کمپین‌های آگاهی‌رسانی راه بیندازیم. مثلاً یک روز را اعلام کنیم “روز پاک‌کاری کوچه یا محیط اطراف خانه و سرک” ماست و همه تشویق شوند که در این کمپاین سهم بگیرند. این صرفا یک روز نیست، بلکه یک تجربه است که می‌تواند دید مردم را نسبت به شهرشان و نسبت به زندگی شهری تغییر دهد.

اما نکته مهمی را که من می‌خواهم به عنوان یک آموزگار مدنی با توجه به تجربه‌هایی که در امر آموزش دارم، تذکر دهم این است که آموزش در تمام زمینه‌ها، به خصوص آموزشی که به زندگی عینی و عملی روزانه‌ی ما ارتباط پیدا می‌کند، باید مداوم و همه‌جانبه باشد. به یک نگاه استراتژیک به اصطلاح ضرورت داریم که فرض کنیم این هدف را پیش روی خود داریم و گام به گام آن را در هر اقدامی که می‌کنیم تطبیق می‌کنیم. ما از مکتب‌ها گرفته تا رسانه‌ها، از شبکه‌های اجتماعی تا مساجد، همه باید در این مسیر همکاری کنیم.  البته، این آموزش‌ها باید با اقدامات عملی دولت هم همراه شود که ما متأسفانه از او محروم هستیم. یعنی دولتی نداریم که رسیدگی به این ضرورت‌ها را جزئی از مسوولیت‌های حکومتداری خود بداند و به آن رسیدگی کند.

به همین دلیل، ما نیاز داریم به هر حال که فرهنگ مراقبت از خود و رسیدگی به نیازمندی‌های خود را در فقدان نقش موثر و مفید دولت تقویت کنیم و به مسوولیت شهروندی خود در این زمینه رسیدگی کنیم.

در نهایت، هدف همه‌ی ما این است که هر شهروند کابل، خودش را مسئول هوایی بداند که تنفس می‌کند و آبی که می‌نوشد. وقتی به این مرحله برسیم، آن وقت است که می‌توانیم امیدوار باشیم که تغییر واقعی اتفاق می‌افتد. بنابراین، آموزشی را که ما در این زمینه ضرورت داریم، درست مثل آموزشی است که برای بچه‌های خود در مکتب از الفبا شروع می‌کنیم یا در خانه مثلاً در گپ زدن با آنها شروع می‌کنیم. ما باید از همین امروز، از خود شروع کنیم و این آگاهی را به اطرافیان‌ خود هم منتقل کنیم. آب و هوای پاک حق همه‌ی ماست، و به خصوص فرزندان ما بزرگ‌ترین مسوولیتی را که متوجه ما می‌سازند همین است که ابتدایی‌ترین نیاز شان یعنی آب و هوای پاک و پاکیزه را برای شان فراهم کنیم. در غیر آن، ما به مسوولیت خود رسیدگی نکرده ایم و فرزندان خود را از همین لحظه با زهر آلوده‌ای که از هوا در کام شان فرو می‌بریم بار می‌آریم. یاد ما نرود که جنبه‌های بسیار منفی این رفتار ما بر تمام بخش‌های زندگی ما تأثیر می‌گذارد. من به عنوان یک دریافت مدنی در حقیقت حتی خشونت، نفرت، کینه‌توزی‌هایی را که در جامعه می‌بینم بی‌ارتباط با آلودگی آب و هوا و بی‌تفاوتی که در عرصه‌ی زندگی خود داریم، نمی‌بینم.

فرهمند: چه معیارهایی برای سنجش آلودگی‌ها وجود دارد و کابل از این لحاظ در چه رتبه‌ای قرار دارد؟

حیدری: معیارهای سنجش آلودگی هوا در شهر، شامل فکتورهای خیلی مختلف هست  که تأثیر آلاینده‌ها را بر کیفیت هوا و سلامت عمومی اندازه‌گیری می‌کنند. یکی از این معیارها، اندازه‌گیری غلظت گازهای معلق یا موجود در اطراف همان ماشینی که سنجش می‌کنند، در نظر گرفته می‌شود. مثلاً: ما ذرات معلق PM10  و PM 2.5 را داریم و اینها به ذرات معلقی گفته می‌شود که قطر آنها کمتر از 10 میکرون هست که خیلی به راحتی می‌تواند وارد بدن انسان و ریه‌ها شود. و PM 2.5 ذرات کوچک‌تر دیگری هست که از طریق جریان خون و دستگاه تنفسی وارد بدن انسان می‌شود که باعث مشکلات قلبی و سرطان‌های مختلف می‌گردد و این ذرات در شهرهای کلان و شهر کابل متأسفانه خیلی زیاد است و اکثراً عامل آن گازوئیل و آلاینده‌های دیگر می‌باشند.

ما وقتی زغال استفاده می‌کنیم، گاز (دی اکسید نایتروجن) آزاد می‌شود و این مورد یکی از دلایل اصلی آلودگی هوایی شهرها می‌باشد. در کنار آن گاز (دی اکسید کاربن) داریم که به صورت مطلق از احتراق سوخت‌های فوسیلی به وجود می‌آید. از طرف دیگر گاز (اوزون) هست که در مناطق شهری کم و بیش ایجاد می‌شود که به سیستم تنفسی آسیب می‌رساند. گاز دیگری که به هوا آسیب می‌رساند، گاز (مونو اسید کاربن) هست و در کل اینها آلاینده‌هایی هستند که در زندگی انسان‌ها تأثیر دارند.

خود شاخصی که با آن کیفیت را سنجش می‌کنیم، Air Quality Index یاد می‌شود. اگر با این معیار هوا سنجش شود و از 0 تا 50 باشد، به آن هوای خوب گفته می‌شود و اگر از 51 تا 100 باشد، باز هم هوا مناسب است و از 100 تا 150 برای افراد حساس و کودکان شاید خطرناک باشد و از 15‌1 تا 200 برای افراد حساس و پیران اخطار داده می‌شود و از 200 تا 250 ناسالم و از آن به بعد خیلی ناسالم می‌باشد که کاملاً مضر و خطرناک است و ما در کابل فعلاً با هوای بسیار خطرناک مواجه هستیم؛ همان‌گونه در لاهور، دهلی، توکیو، بیجینگ، تهران و …تقریباً از جمله شهرهایی هستند که هوای مشابه به کابل دارند، البته با ذراتی که در هوا معلق هست، متفاوت هست.

البته این مورد را به یاد داشته باشیم که ذرات معلق در هوا، ممکن در شهرهای مختلف متفاوت باشد و تأثیرات آن نیز متفاوت است؛ مثلاً: ذرات معلق کاربن دای اکساید در فضای کابل، بسیار خطرناک‌تر از آلودگی‌هایی است که در بیجینگ در نتیجه آلودگی‌های خودروهای گازی به وجود می‌آید.

فرهمند: چه راهکارهای عملی برای افزایش مشارکت فعال شهروندان در کاهش آلودگی هوای کابل وجود دارد؟

رویش: تشکر، باز هم بگویم که وقتی از مشارکت مردم در کاهش آلودگی هوای کابل صحبت می‌کنیم، در واقع داریم از یک تغییر بزرگ در سبک زندگی و نگرش جامعه حرف می‌زنیم. این کار مثل ساختن یک خانه است؛ نیاز به پایه و اساس محکم، مصالح خوب و همکاری همه دارد.

اولین مسأله، آگاهی است: این پایه و اساس کار ماست. تصور کنید در محله‌ی شما، هر هفته یک جلسه‌ی کوچک برگزار می‌شود که در آن، متخصصان به زبان ساده درباره‌ی تأثیر آلودگی هوا بر سلامتی فرد صحبت می‌کنند. یا مثلاً در مکاتب، بچه‌ها را با پروژه‌های عملی آشنا بسازیم مثل اندازه‌گیری آلودگی هوا با وسایل ساده یا کاشت درخت و سبز کردن محیط زیست. به این ترتیب، آگاهی از سنین پایین شروع می‌شود و بچه‌ها می‌توانند به خانواده‌های خود هم یاد بدهند. همین سپیسی که امروز ما برگزار کردیم، بخشی از این عملیه‌ی آگاهی‌دهی است. برخی نکته‌هایی در اینجا مطرح می‌شوند که به تعبیر قرآنی مثل «تذکر» و «یادآوری» اند که می‌گوید «فذکر این الذکری تنفع المومنین» یادآوری کردن برای مومنان نفع دارد. این در حقیقت مشلغه‌هایی که مردم در زندگی خود دارند و مصروف می شوند و گاهی دچار غفلت می‌شوند ما در واقع داریم با این تذکرها یادآوری می‌کنیم. پس آگاهی برای ایجاد یا افزایش مشارکت مردم در امر مبارزه با آلودگی آب و هوا گام اول است.

دوم، تسهیلاتی است که فراهم می‌کنیم: این مرحله مثل فراهم کردن مصالح خوب برای ساختن خانه است. فرض کنید در هر محله، جاهایی را در نظر می‌گیریم که مردم زباله‌های خود را به صورت بسته‌بندی‌شده و محفوظ در بین سطل‌های بزرگ بیندازند. یا کارگاه‌هایی برگزار می‌کنیم که به مردم یاد می‌دهد چطور با برنامه‌های مصرف و استفاده‌ی درست از مواد اولیه‌ای که برای تأمین زندگی ضرورت دارند، مقدار زباله‌های خود را در خانه به حد اقل برسانند و بعد همین زباله‌ها را چطور در بین خریطه‌های خاص بسته‌بندی کرده و در جاهای معین انتقال بدهن، یکی بخشی از سهولت را در اختیار مردم قرار می‌دهیم که بتوانند مشارکت خود را عملی کنند.

کارگاه‌هایی دیگر برای استفاده از مواد سوخت جاگزین زغال و تیل و پلاستیک برگزار کنیم که برای مردم یاد بدهند که مثلاً می‌توانند این مواد دیگر را به عنوان سوخت جاگزین مصرف کنند یا برای آنها به صورت عملی نشان داده شود که استفاده از این گزینه‌های بدیل خیلی تفاوت در مصرف و هزینه‌های زندگی شان هم نمی‌آید، نحوه‌ی استفاده از آب و ذخیره‌ی آب‌های مصرف‌شده در ذخیره‌گاه‌هایی که در صحن حویلی یا در کوچه ایجاد می‌کنیم، استفاده‌ی حرفه‌ای از سولر که حالا فعلاً کم کم رواج شده و در نظر بگیریم که بسیار مهم است که مردم یاد بگیرند که چه رقم از سولر استفاده کنیم و چقدر سولرهای خود را محافظت کنیم که مصرف و استهلاک باطری و سایر لوازم آن کم شود تا اینکه بتوانیم از آن هم برای روشنایی و هم برای مواردی دیگر از ضرورت‌های اولیه‌ی خود استفاده کنیم. استفاده‌ی بیشتر از نور آفتاب و تدارکات اولیه برای گرم یا سرد نگه‌داشتن خانه بدون هزینه‌ی اضافی می‌توانند کمپاین ما برای مقابله با آلودگی آب و هوا را تسهیل کند. یعنی مردم را عملاً کمک کند که از این گزینه‌ها استفاده کنند.

گام سوم، تشویق کردن است: برای اینکه در هر مرحله که شما قرار داشته باشید شما به عوامل انگیزشی ضرورت دارید که برای مردم نشان دهید که کارهای تان را ادامه دهید و متوجه شوید که برای شما بازخورد دارد. مثلاً وقتی خانه می‌سازید برای کارگران خود انگیزه خلق می‌کنید. این مرحله مثل انگیزه دادن به کارگران برای ساختن بهترین خانه است. مثلاً می‌توانیم برنامه‌هایی بگیریم که هر هفته، از محله‌ای که بیشترین پیشرفت را در کاهش آلودگی داشته، دیدن شود، مثلاً این منطقه کار کرده و محیط خود را پاک کرده است  یا  از خانواده‌هایی که کمترین زباله را تولید می‌کنند، اینها دیدار شوند و  برای دیگران معرفی شوند و از کارها و ابتکارات شان به عنوان الگوهای آموزنده تقدیر و الگوبرداری شود. اینها همه می‌توانند در افزایش مشارکت به شکل عملی کمک کنند.

اما نکته‌ی مهم این است که تمام این کارها باید با هم و به طور مداوم انجام شوند. پیشتر از برنامه‌ی هدفمند و استراتژیک حرف زدیم که این در حقیقت بخشی یا مصداقی همان کار استراتژیک است که شما انجا می دهید. مثل ساختن خانه که نمی‌شود فقط دیوارها را ساخت و سقف را فراموش کرد. باید همه بخش‌ها با هم پیش بروند.

و یک نکته دیگر، ما باید تک تکا ما  یاد بگیریم که تغییرات کوچک هم مهم هستند. شاید فکر کنیم یک نفر چه تأثیری می‌تواند داشته باشد، مثلاً اگر ما در خانه‌ی خود درخت بکارم یا اگر آلودگی را در سهم فردی خود کنترل کنم چه کاری خاصی را انجام می‌دهم یا چه تأثیری در وضعیت عمومی خواهد داشت. ما باید این ذهنیت را تغییر دهیم و بگوییم که هر کدام ما اگر فقط یک کار کوچک انجام دهیم، همین کار به الگویی برای کار همه تبدیل می‌شود و همه در آن شریک می‌شوند. مثلاً یک روز به صورت دسته‌جمعی تصمیم‌بگیریم که با خانواده‌ی خود از موتر استفاده نکنیم و برای رسیدن به مقاصدی که داریم، پیاده‌روی کنیم یا تصمیم می‌گیریم که در صحن حویلی خود چاه برای ذخیره‌کردن آب‌های مصرف شده یا آب باران حفر کنیم یا تصمیم می‌گیریم که پیش رو و نزدیک خانه‌ی خود را پاک می‌کنیم، تصمیم می‌گیریم که مثلاً یک درخت بکاریم این را اگر در تعداد جمعیت کابل ضرب کنیم، می‌بینیم چه تغییر بزرگی ایجاد می‌شود.

در نهایت، ما باید یاد بگیریم که مراقبت از محیط زیست، مثل مراقبت از اولادهای ما، مراقبت از خود ما است. هوایی که تنفس می‌کنیم، آبی که می‌نوشیم، و غذایی که می‌خوریم، همه به سلامت محیط زیست وابسته است. پس وقتی برای کاهش آلودگی تلاش می‌کنیم، در واقع داریم برای سلامتی خود و آینده‌ی فرزندان خود سرمایه‌گذاری می‌کنیم. این کاری نیست که فکر کنیم بی ربط به زندگی ما است.

حالا، من از شما و تمام مخاطبانی که اینجا هستند، می‌توانم پرسان کنم که شما از همین امروز، چه کار کوچکی می‌توانید شروع کنید که به کاهش آلودگی آب و هوای کابل کمک کند؟ با خود فکر کنید و می‌توانید مثلاً دو سه قلم را در کتابچه‌ی خود بنویسید.  چطور می‌توانید دیگران را هم تشویق کنید که همراه شما در این راه قدم بردارند؟ این نفر همسایه یا یکی از اقارب شما است. به این ترتیب، من فکر می‌کنم آن‌چه را که به نام مشارکت می‌گوییم از یک مفهوم ذهنی تبدیل می‌شود به یک کار عملی ساده دقیقاً مصداق همان حرفی است که می‌گفتند به جای اینکه  به تاریکی نفرین می‌کنیم یک شمع روشن کنیم. این در حقیقت شمع روشن کردن است. به جای اینکه منتظر می‌مانیم که کسی دیگر بیاید و معجزه کند و مثلاً آلودگی هوا را در کابل رفع کند من خودم چقدر در ایجاد این آلودگی سهم دارم و چقدر در کاهش آن می‌توانم سهم بگیرم.

فرهمند: شما چه پیشنهادهایی در حل مشکلات در این زمینه دارید و در ضمن چقدر این امکان وجود دارد که در مکاتب برای شاگردان تدریس شود؟

حیدری: استاد رویش به نکات مهمی اشاره کرد؛ موضوع آلودگی هوا در کنار اینکه موضوع تخنیکی است، موضوع اجتماعی و فرهنگی نیز می‌باشد. آگاهی فرهنگی و اجتماعی، تأثیرات بیشتری نسبت به کار دولت‌ها دارد و روی همین اساس ما می‌توانیم که روی آگاهی عمومی از طریق تدریس در مدارس و دانشگاه‌ها، ایجاد کمپاین تبلیغاتی، ترویج فرهنگ شهرنشینی، فرهنگ استفاده از وسایل عمومی و محیط جمعی بیشتر کار کنیم.

به این نکته هم باید توجه کرد که بحث محیط زیست، در نخست یک موضوع اجتماعی هست و کار یک اداره نیست؛ بلکه باید یک زنجیره‌ای را برای این مسأله در نظر بگیریم که شامل مردم، نهادهای دولتی و بین‌المللی شامل آن باشد و اینها هم در قبال چنین موردی مسئول هستند. مثلا: شهرداری در قسمت مدیریت شهری باید کار خودش را انجام دهد، شهرسازی کارخودش را و ترانسپورت مسئولیت تنظیم ترانسپورت شهری را باید به عهده بگیرند و سخن اینجا هست که اگر تمام این ادارات و نهادها، درگیر این مسأله نشوند، کاهش آلودگی محیط زیست، کار خیلی دشواری هست، اما اینکه در دانشگاه‌های افغانستان چگونه تدریس شود، بحث جداگانه‌ای هست؛ ولی در دانشگاه کابل، یک دیپارتمنتی زیر نام محیط زیست وجود دارد که ما خیلی امیدواریم که بتوانند در این زمینه فعالیت بیشتری انجام دهند.

در زمینه‌ی توقع ما از مردم، خیلی توقع بجایی نیست، چون مردم مشکلات اقتصادی دارند و اکثریت در داشتن یک لقمه نان شب شان با مشکل دچار هستند و برای زنده ماندن تقلا می‌کنند و موضوع محیط زیست، برق، انترنت و سایر وسایل رفاهی، جزو اولویت‌های مردم نیست و یادشان رفته است که ما می‌توانیم مرفه باشید و زندگی بهتر داشته باشیم. به صورت واقع‌بینانه اگر نگاه شود، در کابل مردم فقط به دنبال زنده ماندن هستند و آنچه به صورت فوری ما در کابل نیاز داریم، بودجه بین‌المللی هست که در شرایط کنونی امکانش وجود ندارد؛ اما در جهان ما یک صندوقی بنام (صندوق سبز بین‌المللی) داریم و این صندوق، پول‌هایش به محیط زیست بین‌‎المللی اختصاص دارد و این پول مربوط هیچ کشوری نیست و هر کشور می‌تواند از آن برای کاهش آلودگی محیط زیست استفاده کند و اما برای افغانستان یک استثنا وجود دارد که از آن به دلیل نداشتن ظرفیت نمی‌تواند استفاده کند؛ چون کشوری که می‌خواهد از آن استفاده کند، باید سیستمی مطابق استندرد بانک جهانی را در قسمت مصرف آن داشته باشد.

فرهمند: چگونه می‌توان بی‌تفاوتی عمومی نسبت به آلودگی هوا در کابل را که به یک “بیماری فراگیر” تبدیل شده، به مسئولیت‌پذیری اجتماعی تبدیل کرد؟

 رویش: تشکر. پیش از اینکه به این سوال تان پاسخ بگویم در رابطه با مضمون محیط زیست و امثال آن در نصاب درسی مکاتب بگویم، من برخلاف برخی دیگر، به آن‌ها هیچ باورمند نیستم. به خاطری که آن‌ها به جز آلوده کردن این مفهوم محیط زیست و مسوولیت اجتماعی در رابطه با محیط زیست، هیچ تأثیر دیگری نمی‌بخشد.

به خاطری که از یک دید مسوولانه متأسفانه مورد توجه قرار نمی‌گیرند. در گذشته هم در نصاب تعلیمی افغانستان وارد نشده و در آینده هم وارد نمی‌شود. مثل حقوق بشر که می‌گفتند یک مضمون را داشته باشیم. من بیشتر نگاهم این است که ما جامعه را نسبت به آن‌چه که به زندگی شان مربوط می‌شود حساس بسازیم. 

خوب است زندگی خود و فرزندان خود در شهر کابل را مثل شنا در یک دریاچه‌ی بزرگ در نظر بگیریم که همه‌ی ما در آن شنا می‌کنیم. حالا فکر کنید اگر این دریاچه آلوده شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ معلوم است که همه‌ی ما مریض می‌شویم. اما چرا بعضی‌ها انگار برای شان مهم نیست که این دریاچه دارد آلوده می‌شود و آلودگی آن باعث بیماری و هلاکت همه‌ی ما می‌شود؟

این بی‌تفاوتی از کجا مثل یک خواب عمیق بر ما مستولی شده  که ما ناگزیر به یک تکان بزرگ از آن بیدار شویم. چطور؟

ما البته معتقد هستم که فقر و مسایل مرتبط با فقر در جامعه عامل این بی‌تفاوتی است. ما یک تغییر در نگاه خود ضرورت داریم.

یادم است که در سال‌های ۲۰۰۲ یعنی سال ۱۳۸۱ و ۱۳۸۲ که ما اولین بار فعالیت آموزشی و فرهنگی خود را در مکتب معرفت شروع کردیم اولین مکتب خصوصی در آن زمان بودیم. تقریباً اکثر افراد در جامعه با مفهوم مکتب خصوصی آشنا نبود که ما برای آموزش فرزندان خود پول بدهیم. می‌رفتیم برای دوستان خود که اغلب شان کسانی بودند که از گذشته می‌شناختیم دوستان دوران جنگ‌های کابل بودند با اینها گپ می‌زدیم و تشویق می‌کردیم که اولادهای خود را به مکتب بفرستند. بسیار ساده برایم می‌گفتند، حد اقل یکی دو نفر شان را به یادم هست از حاجی‌هایی که نام بگیرم می‌گفتند که تو بسیار دیوانه هستی. کی می‌آید و برای اولادهای خود برای آموزش شان پیسه می‌دهد؟ این کار کار دولت است. وقتی اصرار  می‌کردیم می‌گفتند که ما پیسه نداریم، ما نان نداریم، در غم نان خود گرفتار هستیم. ما استدلالی که آن زمان برای آن‌ها داشتیم این بود که می‌گفتیم شما حد اقل یک قرص نان دارید. همین نان خود را نصف کنید. نیم آن را برای شکم اولادای خود استفاده کنید و نیم دیگر را برای مغز شان. به خاطری که هر دوتای شان به خوراک ضرورت دارد. ما آن زمان شصت افغانی فیس داشتیم، تقریباً معادل یک دالر. ما به خاطر همین فیس با مردم چانه می‌زدیم تا به ده افغانی هم می‌رسید. وقتی به ده افغانی می‌رسید برخی‌های شان می‌گفتند که تو داری ما را مسخره می‌کنی با این ده افغانی. می‌گفتیم که نه، در واقع با این ده افغانی تو را یاد می‌دهیم که برای آموزش که نیاز خودت است هزینه می‌کنی. همین مقدار توان تو است. از این بعدش ما با تو سهم می‌گیریم. مثلاً چهل پنجاه افغانی دیگرش را ما با تو سهم می‌گیریم. تو بیا همین سهم را به عنوان یک مسوولیت برای خود در نظر بگیر و بعد هم آموزش را مال خود حساب کن. بعد می‌گفتیم که دولت نمی‌آید که این نیاز شما را پاسخ دهد و اگر هم بیاید خیلی دیر خواهد بود.

حالا هم می‌گوییم که دولت یا سازمان ملل نمی‌آیند که به آلودگی آب و هوای کابل با ما و شما کمک کنند. اگر بیایند خیلی دیر می‌شود. برای اینکه هزینه‌ی آن هر روز با زندگی خود و اولادای ما گرفته می‌شود. به همین خاطر من دوست داریم که جامعه را یاد دهیم یا متوجه بسازیم که هر کسی را که زندگی مثل یک تلک جبری به گردن تو افتیده و کسی دیگر مسوول زندگی تو نیست. تو باید تلاش کنی و خود را از این بحران نجات دهی.

برای این کار ما به یک کمپاین وسیع و همگانی نیاز داریم. مثلاً راه‌انداختن برنامه‌هایی برای راهپیمایی برای حفاظت از محیط زیست یا مقابله با آلودگی آب و هوا؛ نقاشی روی دیوارهای شهر، نمی‌دانم که طالبان چقدر آن را اجازه می‌دهند یا نه. ، نقاشی‌های بزرگی از شُش‌های انسان بکشیم که با هر موتر که رد می‌شود، کمی سیاه‌تر و آلوده می‌کند. یا در صفحات اجتماعی که حالا خوش‌بختانه در اختیار همه‌ی ما است، مطالب هم آموزنده و آگاهی‌دهنده را پخش کنیم که هر کدام شان در مقابله با آلودگی آب و هوا کمک می‌کنند.

ما می‌توانیم هر ماه از محلاتی که در مقابله با آلودگی آب و هوا ابتکارات ارزش‌مند و مهم داشته اند، مثلاً درخت کاشته اند، زباله‌ها را به صورت درست جمع‌آوری کرده وانتقال داده اند، نصب سولر را در محله‌ی خود تعمیم داده اند؛ از این نوع محلات دیدار کنیم و برای دیگران نشان دهیم. و از طرف گروه خود برای آن‌ها جایزه‌ی مختصری در نظر گیریم که نشان از تقدیر ما از دستاوردهای مثبت آنان است.

ما می‌توانیم از افراد مشهور و محبوب را که یک متنفذ یا قهرمان ورزشی است یا نویسنده  یا استاد دانشگاه که بیاید سفیر محیط زیست شوند و برای مردم در این موردها گپ بزنند. وقتی مردم ببینند شخصیت‌های محبوب شان به این موضوع اهمیت می‌دهند، خود به خود توجه شان بیشتر می‌شود.

من احساس می‌کنم در جامعه‌ی ما ابتکارات مثبت و سازنده خیلی زیاد است. یعنی کم نیست. افرادی که این ابتکارات را قدر شان را بدانند و این‌ها را عملی کنند در درون جامعه خیلی زیاد است. آگاهی عمومی هم، برخلاف تصوری که فکر کنیم کم است، حالا خیلی زیاد شده است. مردم حد اقل زندگی برای شان مهم شده است. تنفس در هوای پاک برای شان مهم است. نان گندم را ندیده اند، اما آن را دیده اند در دست مردم. دیده که مردم در هوای پاک تنفس می‌کنند ، فرزندان شان شاد و خوشحال دوش می‌کنند. اینها را به عنوان نمونه‌های مثبت برای جامعه و هم‌نسلان خود معرفی کنیم. در تمام بخش‌ها که عرصه‌ی اصلاح‌گری در جامعه محسوب می‌شوند طرفدار زیاد نق نق کردن و ملامت کردن و شماتت کردن و طعنه زدن نیستم. به خاطری که این کارها اثر نمی‌کند.

ما به جای این کارها برای مردم یک الگوی مثبت نشان دهیم. برای مردم همیشه نهیب بزنیم که شما دارید هوا را آلوده می‌کنید، شما از زغال سنگ استفاده می‌کنید یا فرهنگ تان ضعیف است. به جای این‌ها بیایید از شیوه‌ی مثبت و سازنده‌تر استفاده کنیم. نمونه‌هایی را که عکس آن را برجسته کند برای مردم نشان دهیم.

برای مردم نشان دهیم که این مقدار از فرزندان خود را تشویق کرده اند که به مکتب بروند، به لباس شان رسیدگی کرده اند. اینها در کارهای جمعی سهم گرفته اند. در پا‌ک‌کاری و سبزکاری محیط زیست سهم گرفته اند. این کارها به طور بسیار محسوس در جامعه تأثیر می‌گذارد و جامعه را از این چیزی که به نام بی‌تفاوتی یاد می‌کنیم، بیرون می‌کند. حساسیت پیدا می‌کنند. حساسیت خیلی مسأله‌ی مهمی است. یک نوع آلرجی که احساس می‌کنند ما در جایی که آلودگی ببینیم، در جایی که دیدم کسانی به محیط زیست و آب و هوا بی‌توجهی می‌کنند، حساسیت نشان دهم و بروم و برای شان بگویم و گپ بزنم. خودم فرزندان و اقارب خود را نهیب بزنم و بگویم که متوجه این نکته ها باشند. فکر می‌کنم این کارها بی‌تفاوتی را در جامعه رفع می‌کند و جامعه را دوباره به یک جامعه‌ی مثبت و زنده تبدیل می‌کند.

فرهمند: مهم‌ترین عوامل آلاینده آب و هوای کابل چه چیزها هستند و روند افزایشی این عوامل شتاب گرفته است؟

حیدری: استفاده از سوخت‌های فوسیلی به خاطر گرمای خانه‌ها در زمستان، سوخت‌های غیراستندرد، استفاده از گازوییل در حمل و نقل، مجموعه عواملی هستند که در آلودگی کابل و در تولید گاز دی اکساید کاربن و دی اکساید نایتروجن، زیرساخت‌های غیرمعیاری و عدم آن، موترهای کهنه، افزایش سریع موترها،  نقش عمده را دارند.

‌فرهمند: رابطه‌ی آلودگی آب و هوا با خشونت و نفرت و کین‌توزی در جامعه چیست؟

رویش: تشکر. البته این سوالی را که شما مطرح می‌کنید، دو جنبه دارد: یک جنبه‌ی آن بیشتر تخصصی است و کسانی که می‌توانند تأثیرات آلودگی آب و هوا را روی صحت و هرمون‌هایی که در سیستم عصبی ما هستند، مطالعه کنند و بعد بیان کنند که در کجا ما با هوای آلوده مثلاً گرفتار عصبیت و خشونت و امثال آن می‌شویم. اما یک قسمتی که من بر اساس تجربه‌هایی که از لحاظ آموزشی بیان می‌کنم جنبه‌ی بیشتر آگاهی اجتماعی است که شما در آگاهی اجتماعی خود با مسایلی که در زندگی با آن‌ها سر و کار دارید، چگونه برخورد می‌کنید.

بخش اول را که اگر یاد کنم، شما فکر کنید که هوا آلوده است. خود تان چه حس دارید؟ احتمالاً دچار یک نوع کلافه هستید، دچار سردردی یا حتی عصبیت می‌شوید. این وضعیت می‌تواند روی رفتار تان تأثیر بگذارد. شما قطعاً رفتار پرخاش‌گرانه می‌شود. شما کنترل خود را بر خود بیشتر از دست می‌دهید. بیشتر به اصطلاح ایرانی‌ها که می‌گویند از کوره در می‌روید. بی‌حوصله می‌شوید.

یک طرف دیگر، تأثیرات آن بر سیستم عصبی و مغز ما است. تحقیقات دانش‌مندان نشان داده است. از جمله داکتر جو دوسپینزا در تحقیقات خود که روی تأثیرات غذایی که ما می‌خوریم، هوایی که تنفس می‌کنیم، روی سیستم عصبی ما انجام داده است، می‌گوید که شما به صورت طولانی اگر در معرض آلودگی هوا باشید، قسمت‌هایی از مغز تان که مسوول کنترل خشم و رفتارهای اجتماعی تان هستند، اثرات بسیار منفی می‌پذیرند.

نکته‌ی مهمی که برای ما خیلی مهم است و من فکر می‌کنم در جامعه‌ای که ما داریم، به آن باید توجه کنیم، مسأله آگاهی اجتماعی ما است. ما در رابطه با آلودگی هوا که هر روز با آن سر و کار داریم، آبی که هر روز می‌نوشیم، بی‌تفاوت باشیم، در حقیقت نشان می‌دهیم که زندگی برای ما مهم نیست. وقتی زندگی برای ما مهم نباشد، رفتارهایی که برای ما زندگی را مصوون می‌سازد، کم اهمیت و کم‌رنگ می‌شوند. به همین دلیل، کسانی که مرتکب خشونت می‌شوند، یا نفرت و کینه‌توزی دارند، کسانی اند که اصلاً محیط پاک و محیط پاکیزه و بهداشتی برای شان خیلی مهم نبوده است. شما می‌بینید که هر قدر سواد و آگاهی در جامعه رشد می‌کند و جامعه به مصادیق زندگی مدنی بیشتر آشنا می‌شود و این الگوهای رفتار مدنی برای شان بیشتر مهم می‌شود، می‌بینیم که گراف خشونت به طور طبیعی در بنی مردم کاهش می‌یابد.

بالعکس، در جاهایی که می‌رویم و می‌بینیم که مردم از لحاظ سواد و آگاهی عقب‌مانده‌تر هستند و سطح زندگی و نورم‌های زندگی مدنی پایین‌تر هست، متوجه می‌شویم که آلودگی در محیط شان بیشتر است و به نظافت و لباس و سر و صورت خود زیاد توجه نمی‌کنند. می‌بینیم که خشونت در رفتارهای افراد این جامعه خیلی بیشتر است. آدم‌هایی که زندگی را مهم بدانند، هرگز دچار نفرت و کینه به گونه‌ی یک آتشی که درون شان را می‌سوزاند، نمی‌شوند. به خاطری که احساس می‌کنند که با این نفرت و کینه من کسی دیگر را اذیت نمی‌کنم، خود را اذیت می‌کنم.

در واقع، مثل بسیار زیبایی که در رابطه نفرت و خشونت است، می‌گویند کسی که مرتکب نفرت و خشونت می‌شود، مثل کسی است که خودش زهر را می‌خورد، به قصد اینکه دیگری را مسموم کند و از بین ببرد. ما داریم همین تجربه را در رفتارهای خود، درالگوهای رفتاری خود در جامعه می‌بینیم. به همین خاطر، من وقتی که اشاره کردم که جامعه‌ای که نسبت به مسایل بسیار ساده از نظافت و بهداشت فرزندان یا خانواده‌ یا محیط خود بی‌تفاوت باشد، مطمیناً در رفتارهای کلان‌تر خود که ارتباط آن را با آدم‌ها و جامعه نشان می‌دهد، بی‌باک‌تر، بی‌پرواتر و بی‌مبالات‌تر است.

فرهمند: طالبان چند روز پیش در کنفرانس خبری گفت که برای مبارزه با بدترشدن شرایط اقلیمی افغانستان، ما نیازمند 21میلیارد دالر هستیم، اگر این بودجه تأمین شود، چه برنامه‌هایی برای مصرف آن و شرایط اقلیمی افغانستان از طرف طالبان وجود دارد و یا قبلا وجود داشت؟

حیدری: تنها یک اداره هیچ کمکی در راستای کاهش آلودگی آب و هوای کابل کرده نمی‌تواند و این امر ارتباط مستقیم با تمام جامعه دارد و هر فرد باید در راستای کاهش آلودگی کمک کند.

فرهمند: نقش رسانه‌ها در افزایش آگاهی عمومی درباره حق تنفس هوای پاک و مسئولیت دولت در این زمینه چیست و چه اقداماتی می‌توانند برای جبران کم‌کاری‌های گذشته انجام دهند؟

رویش: تشکر، می‌خواهم بگویم که زندگی ما در شهر کابل، بالاجبار به عنوان یک واقعیت تبدیل شده است که ناچار با آن بسازیم. ولو بسوزیم ولی بسازیم. اما راه حل چیست که ما چگونه تدابیری را در پیش می‌گیریم که زندگی ما در اینجا از یک حالت طبیعی که بالاجبار بر ما تحمیل می‌شود به یک امر آگاهانه و ارادی تبدیل شود. به این معنا که خود ما ببینیم که چه مسایلی را در برابر خود داریم و از این مسایل چگونه می‌توانیم گام به گام عبور کنیم.

من حالا نه از طالبان توقع این را دارم که معجزه کنند و تغییری در آن‌ها ایجاد شود. این‌ها حتی بسیار مسایل بدیهی و ساده را حالا به عنوان مسوولیت خود در مقام حکومت درک و احترام نمی‌کند، چه رسد به اینکه شما بیایید و به ساخت و ساز شهر و رسیدگی به آب و هوا و مشکلات محیط زیستی توجه کنند.

جامعه‌ی بین‌المللی هم حالا بعد از بیست سال که در افغانستان بودند، دیگر رغبتی برای ندارند که در مسایل بسیار عاجلی که مردم به آن‌ها گرفتار هستند، خود را مصروف کنند. حالا از همین جا نقش رسانه‌ها را در کنار این که به این مسأله به عنوان مصداقی از کار بسیار مهم توجه می‌کنم بیشتر در حوزه‌ی آگاهی عمومی می‌بینم. به خاطری که اصلاً ما در جامعه‌ی خود غیر از رسانه‌ها، چیزی دیگر نداریم که بتوانیم از آن‌ها برای سامان‌بخشیدن امور زندگی خود استفاده کنیم. وقتی از رسانه‌ها گپ می‌زنیم از تمام این وسایل ارتباط جمعی گپ می‌زنیم که در اختیار ما قرار دارند. اتفاقاً از جنبه‌ی دیگر همین بزرگ‌ترین قدرت ما نیز هست. رسانه‌ در هر کاری، من‌جمله در مبارزه با آلودگی هوا نقش بسیار مهم و سازنده دارد. رسانه‌ها مثل یک بلندگوی بزرگ هستند که می‌توانند صدای ما رو به گوش همه برسانند. خصوص حالا که رسانه‌ها از انحصار نخبگان یا مراجع قدرت بیرون شده و در دسترس عموم قرار دارد، از رسانه می‌توانیم استفاده‌ی بسیار کلان کنیم. تقریباً می‌توانیم بگوییم که هر فرد ما ظرفیت آن را دارد که به یک رسانه تبدیل شود. در کاری که به خاطر مقابله با آلودگی آب و هوای کابل داریم، رسانه‌ها به عنوان یک وسیله‌ی بسیار کلان برای ما کارامد دارد.

کار اول رسانه‌ها این است که برای ما مردم بگویند و به صورت واضح نشان دهند که با چه مساله‌ای سر و کار داریم و آلودگی آب و هوا ما را با مشکلاتی مواجه ساخته است. این را می‌توانیم با عکس و فلم و شرح وضعیت به مردم هشدار بدهند و مردم باید بفهمند که حالا هر کسی مسوول آلوده کردن آب و هوای کابل باشد یا نه، قربانی آن ما هستیم.. یا اگر یک کارخانه یا حتی خانواده دارد قانون را زیر پا می‌کند و هوا را آلوده می‌کند، مراجع دولتی که غیر مسوولانه برخورد می‌کنند، اینها را رسانه‌ها هستند که می‌توانند برای مردم معرفی کنند و یک مقداری آن‌ها را پاسخ‌گو بسازند.

کار دیگر این است که در جامعه‌ها و کشورهای مختلف الگوهایی شکل گرفته اند که با واقعیت‌هایی دقیقاً مثل ما مواجه بوده اند. بسیاری از آنها نبوده که شرایط استثنایی در اختیار شان قرار گرفته باشد و یک بارگی خود را به یک شهر بسیار زیبا تبدیل کرده باشند. شهرهای بسیار آلوده بوده اند. نیویورک یک شهر بسیار آلوده بوده است. ممبی و دهلی و تهران یک شهر بسیار آلوده بوده و یا هستند. بسیاری از شهرهای دیگر هم این‌گونه بوده اند. ما باید یک بار ببینیم که در کجاها نمونه‌های موفق وجود داشته اند که این نمونه‌های موفق توانسته اند مردم را کمک کنند که از شر آلودگی محیط زیست خود بیرون شوند و بسیاری از ناهنجاری‌های دیگر را در زندگی خود رفع کنند و خود را به یک زندگی سالم، مرفه و شاد برسانند.

در کجاها الگوهای بدی داشته ایم که مراجع حکومتی غیر مسوولانه برخورد کرده اند، مردم بی‌تفاوت برخورد کرده اند و بعد هم نتیجه‌ی آن برای شان بسیار خطرناک و زیان‌بار بوده است. به همین خاطر من دوست دارم رسانه‌ها را همیشه به عنوان وسیله‌ی بسیار مهم برای انتقال پیام و آگاهی در جامعه ببینم. این آگاهی هر چه می‌تواند باشد، جامعه را باید کمک کند که با وضعیت موجود خود آگاه شود و رویا و دورنمایی را که پیش روی خود دارد، درک کند و گام به گام از امکانات بسیار ابتدایی که در اختیار خود دارد در همین مسیر حرکت کند

در غیر آن صورت، ما همیشه قربانی وضعیت باقی می‌مانیم. چه از لحاظ طبیعی و سیاست‌های ناسالم یا اهداف منفعت‌طلبانه‌ای که نیروها و قدرت‌های مافیایی دارند، ما قربانی وضعیت بد باقی می‌مانیم ولی معلوم نیست که کسی دیگر چه وقت دل شان برای ما می‌سوزد تا از قربانی کردن ما دست بردارد.

پس بهتر است که خود ما این چرخه را تغییردهیم  و بگوییم که اگر چرخ گردون به خواست ما نمی‌چرخد، من خودم چرخ گردون را به خواست خود می‌چرخانم. اگر حکومت‌ها به حال ما رسیدگی نمی‌کنند، من خودم به حال خود رسیدگی می‌کنم. آن زمان این آگاهی که در شمار افراد در درون جامعه پخش می‌شود، به خودی خود بسیاری از تغییراتی را که ما در انتظارش هستیم، ممکن می‌سازد.

من همه‌ی اینها را مربوط به رسانه‌ها می‌دانم و می‌توانم بگویم که رسانه همیشه می‌تواند صدای ما باشند و بلندگوی صدای ما باشند و ما را کمک کنند که از واقعیت‌هایی که در اطراف خود داریم درک بهتری پیدا کنیم و همدیگر را کمک کنیم که با این واقعیت‌ها برخورد بسیار مسوولانه و خردمندانه داشته باشیم.

فرهمند: منابع آبی افغانستان رو به ختم است و آب رابطه مستقیم با هوا دارد، چه راهکاری از نظر شما می تواند این فقدان را جبران کند، تا کابل به زندان باز تبدیل نشود؟

حیدری: قبل از پاسخ باید بگویم که الگوی شهر پکن چین که محدودیت برای ترافیک ایجاد کردند و شهر لندن که فضای سبز ایجاد کردند، ایجاد مالیات بر وسایل آلاینده، تقویت حمل و نقل عمومی و تشویق مردم به دوچرخه‌سواری،  برای کابل نیز می‌تواند کارساز باشد. ضمن آن یکی از شهرهای آلوده جهان «کپنهاگن» دانمارک بود که فعلا جزو شهرهای پاک به حساب می‌آید و دلیل آن استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر بود و بدتر از همه شهرها و حتا کابل، شهر «بوگوتا» در کشور کلمبیا بود که برای رفع آن از اتوبوس‌های برقی و ترویج بایسکل سواری را پیشنهاد کردند.

در مورد پاسخ سوال شما باید بگویم که یکی از دلایل کمبود آب‌های زیرزمینی کابل، مصرف بی‌رویه و فروش آب‌های کابل است و در کنار آن تغییرات اقلیمی و …هم نقش عمده دارند.

فرهمند: خیلی سپاس‌گزارم از شما جناب آقای حیدری و استاد رویش که در برنامه این هفته ما آمدید.

Share via
Copy link