اسد بودا قرآن بخواند؛ مولوی تره‌خیل رقص کند!

Image

وقتی تمرین‌های امپاورمنت به مبحث «رویا» (Dream)، «عرصه‌ی رشد» (Growing Edge) و «باورهای محدودکننده» (Limiting Beliefs) رسید، تحرک جالبی در میان اشتراک‌کنندگان برنامه خلق شده بود. هر روز در مورد اینکه مفهوم «Vision » و «Outlook» و «Perspective» در زبان انگلیسی با معادل‌های فارسی «نگاه» و «چشم‌انداز» و «دیدگاه» و «دورنما» چه تفاوت دارند، بحث و گفت‌وگو می‌کردیم تا اثرات عملی آن‌ها را در تمرین‌های امپاورمنتی خود شناسایی و تطبیق کنیم.

تفاوت «رویا» (Dream) با «نگاه» (Vision)، و تفاوت «رویا» با «آرمان» و «هدف» نیز از مواردی بود که همراهان را به خود مصروف می‌کرد. اما جالب‌تر از همه بحث «Growing Edge» بود که ترجمه‌ی فارسی آن به گونه‌ی تحت‌اللفظی «عرصه‌ی رشد»، «ساحه‌ی رشد» یا «منطقه‌ی رشد» است؛ اما در امپاورمنت اصطلاح ویژه‌ای است که فاصله میان «رویا» (Dream) و «باورهای محدودکننده» (Limiting Beliefs) را شامل می‌شود. به صورتی دقیق‌تر، «گروینگ ایدج» رویایی است که در عرصه، ساحه یا منطقه‌ی رشد ویژه‌ی خود مورد مراقبت و پرورش قرار می‌گیرد. بنابرین، هر رویا و خواستی که در ذهن فرد مطرح شود و فرد مراقبت و پرورش آن را به عنوان یک دغدغه‌ی جدی و مهم ذهنی خود در نظر گیرد، «گروینگ ایدج» او محسوب می‌شود. به همین دلیل، از فرد در هر کاری که می‌خواهد انجام دهد، می‌پرسیم که گروینگ ایدج تو چیست؟

«گروینگ ایدج» را معمولاً به گونه‌ی یک سوال مطرح می‌کنیم. مثلاً یک دانش‌آموز می‌گوید که «گروینگ ایدج» من این است که در محیطی پر از رقابت‌های شدید، چگونه مقام اول‌نمرگی عمومی مکتب را به دست بیاورم یا حفظ کنم؟ یک دختر می‌گوید که «گروینگ ایدج» من این است که در محیطی با نگاه و فرهنگ مردسالارانه چگونه از آزادی و رشد فردی خود پاسداری کنم و رویاهای انسانی خود را تحقق ببخشم؟ یک فرد که به مبارزه‌ی مدنی عاری از خشونت باور دارد، می‌گوید «گروینگ ایدج» من این است که چگونه در فضا و شرایطی که نظام سیاسی به هیچ یک از ارزش‌های بشری، قانون مدنی و اخلاق انسانی پابندی ندارد و در مقابله با مخالفان خود از هیچ‌گونه خشونت و قساوت اجتناب نمی‌کند، رویکرد مبارزه‌ی مدنی عاری از خشونت را از حمایت و استقبال عمومی برخوردار سازم؟

***

همراهان از من می‌پرسیدند که رویای تو چیست؟ می‌گفتم: رویای من رسیدن به روزی است که در آن اسد بودا در ادیتوریم فرانسیس دوسوزا قرآن بخواند و مولوی تره‌خیل رقص کند! اولین بار که این حرف را گفتم، برای اغلب مخاطبانم در حد یک شوخی و سخن طنزگونه تلقی شد. برای اینکه نشان دهم رویایم شوخی نیست و جدی است، باید تمام مراحل تمرین امپاورمنتی را عملی می‌کردیم. اولین گام این بود که می‌دیدیم این خواست من خصوصیت‌های رویای امپاورمنتی را دارد یا نه.

***

در امپاورمنت، «رویا» عبارت از خواستی است با چهار ویژگی:

  • جذاب و هیجان‌انگیز؛
  • کلی و نامحدود؛
  • قابل تحقق؛
  • معقول.

گفتم: رویای من هر چهار ویژگی را دارد:

اول، این رویا خیلی جذاب و شیرین و زیبا است. واقعاً روز جالبی خواهد بود که در آن اسد بودا با حالتی معنوی و روحانی و ایمان کامل بیاید روی ستیج ادیتوریم فرانسیس دوسوزا بایستد و قرآن بخواند. تصور این حالت بزرگ‌ترین و شادترین خاطره‌ی پیروزی مسلمانانی خواهد بود که از نیش و کنایه‌های اسد بودا به سختی آزرده و ناراحت اند. به همین ترتیب، جالب خواهد بود که مولوی تره‌خیل روی ستیج ادیتوریم فرانسیس دو سوزا بایستد و هنرمندانه و شاد برقصد و تماشاچیان هم با رقص و شادی او کف بزنند و اظهار شادمانی کنند. تصور این حالت بزرگ‌ترین و شادترین خاطره‌ی پیروزی برای کسانی خواهد بود که از نگاه و رفتار متعصبانه و خشک و غیر انسانی مولوی تره‌خیل و امثال او ناراحت و آزرده اند.

دوم، این رویا کلی و نامحدود است؛ یعنی تحقق آن با اولین روزی که اسد بودا قرآن بخواند و مولوی تره‌خیل رقص کند، شروع می‌شود، اما در این حد خلاصه نمی‌شود، بلکه هرگونه تغییر دیگری را که از همین دو رویکرد متأثر اند، در بر می‌گیرد و تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد. حتی این رویا در فرد اسد بودا و مولوی تره‌خیل هم محدود نمی‌شود و در هر مصداقی دیگر می‌تواند تجلی کند. به هر حال، اگر این رویا تحقق پیدا کند، پلورالیسم و مدارا و خوشی و شادی و احترام به حق زندگی آگاهانه و ارادی انسان به گونه‌ای نامحدود تمثیل می‌شود.

سوم، این رویا قابل تحقق است؛ یعنی تصور روزی ممکن است که در آن اسد بودا و مولوی تره‌خیل یا افراد دیگری که از ویژگی‌های مشابه با این دو شخص برخوردارند، در ذهنیت خود تجدید نظر کنند و با درکی متفاوت، از زاویه‌ای متفاوت، یکی قرآن بخواند و دیگری رقص کند.

چهارم، این رویا معقول است؛ یعنی با تحقق این رویا زندگی فردی و جمعی ما زیباتر و بهتر می‌شود. اسد بودا و افرادی دیگر از نوع او زبان فحش و دشنام و اهانت به عقاید و ارزش‌های دینی دیگران را کنار می‌گذارند و به ایمان و باور دیگران حرمت می‌گذارند و چه بسا که خودشان نیز در گروه مومنان می‌پیوندند؛ به همین ترتیب، مولوی تره‌خیل و تمام ملاهای همانند او از بدخلقی و کینه‌توزی و قساوت بیرون می‌آیند و همراه با مردم از شادی و رقص و مهربانی و لبخند استقبال می‌کنند و چه بسا که خودشان نیز در تحقق آن پیش‌گام می‌شوند.

تمرین بعدی، شناسایی (Limiting Belief)ها یا «باورهای محدودکننده»‌ای بود که بلافاصله پس از طرح این رویا ظاهر شدند. مثلاً گفته شد که:

  • فاصله بین اسد بودا و مولوی تره‌خیل بسیار زیاد است. ناممکن است که این دو نفر روی یک ستیج قرار گیرند؛
  • هر دوی آن‌ها حیثیت اجتماعی خود را در همین موضع‌گیری می‌بینند و به سادگی حاضر نیستند از آن دوری کنند؛
  • شرایط اجتماعی و تناقضاتی که در باورها و رفتارهای جامعه داریم، جمع شدن این دو شخص را در یک ستیج ناممکن می‌سازد؛
  • هیچ کدام آن‌ها به حرف و دعوت کسی مثل من گوش نمی‌دهند و به آن اعتنا نمی‌کنند؛
  • هیأت مدیره‌ی معرفت و فضای دانش‌آموزی مکتب اجازه‌ی چنین کاری را نمی‌دهند؛
  • این حرکت با واکنش منفی زیادی در جامعه مواجه می‌شود….

همه‌ی این‌ها «باورهای محدودکننده» بودند که به محض طرح رویای من سر بلند کردند و تحقق آن را با خطر مواجه می‌ساختند.

در تمرین‌های امپاورمنتی، باورهای محدودکننده توهم نیستند، بلکه باورهایی اند که به صورت مستقیم از واقعیت‌های منفی و محدودکننده‌ای که در زندگی خود داریم، ناشی می‌شوند. واقعیت‌های منفی و محدودکننده وقتی به ذهن منتقل شوند و فرد نسبت به آن‌ها باور کند، تبدیل به باورهای محدودکننده می‌شوند. به همین دلیل، باورهای محدودکننده را «قاتل رویا» نیز می‌گویند. یعنی هر وقت رویایی شکل بگیرد، بلافاصله باورهای محدودکننده بروز می‌کنند و از شکل‌گیری و رشد رویا جلوگیری می‌کنند. حفظ و مراقبت «گروینگ ایدج» نیز حفاظت و مراقبت از رویای فرد در برابر باورهای محدودکننده‌ی اوست.

بنابرین، «گروینگ ایدج» من نیز روشن بود: چگونه این دو نفر را روی ستیج دعوت کنم که هر دوی شان از کار خود رضایت داشته باشند و کسی هم با آن‌ها مخالفت نکند؟

***

از این قصه دو سه سال گذشت. هر سال برنامه‌ی «رویای معرفت» را در اولین هفته‌ی ماه حوت برگزار می‌کردیم و در هر سال یکی از رویاهای معرفت به عنوان یکی از برنامه‌‌های استراتژیک ده‌ساله‌ی آن تجلیل می‌شد. در همین زمان‌ها بود که اسد بودا از من ناراحت شد و مرا متهم کرد که از سرمایه‌ی اجتماعی میلیون‌ها دالر را دزدی می‌کنم و از نام مزاری و شریعتی برای بهره‌برداری‌های فردی سوء استفاده می‌کنم و چند حرف و حدیثی دیگر از همین نوع. اتهامات اسد بودا حدود یک ماه صفحات اجتماعی را به صحنه‌ی بگومگو تبدیل کرده بود که در دفاع یا مخالفت من مطرح می‌شدند. تصادفاً در همین زمان‌ها، مولوی تره‌خیل نیز شاهکاری کرد و همراه با محافظان خود، در یکی از خیابان‌های کابل، افرادی را که گویا نسبت به اوامر و خواست‌های او بی‌اعتنایی کرده بودند، به گلوله بست و خبر آن فضای شهر را مسموم ساخت.

با این دو حادثه، رویایی که من در ذهن پرورده بودم، مواجه با خطر شده بود. دیگر مسلم بود که اسد بودا و مولوی تره‌خیل به ادیتوریم فرانسیس دوسوزا نمی‌آیند و روی ستیج آن نمایش جالب قرآن‌خوانی و رقص را برپا نمی‌کنند؛ اما در همین زمان چیز دیگری اتفاق افتاد که کم‌تر از یک معجزه نبود؛ معجزه‌ی تحقق رویا و گروینگ ایدج من در برنامه‌های امپاورمنت.

در یکی از برنامه‌های کلان معرفت، دوستی که سابقه‌ی گرایش شعله‌ای داشت و گفته می‌شد که در جلسات خلوت خود از لذت مشروب‌نوشی نیز پرهیز نمی‌کند، روی ستیج معرفت بالا شد و سخنانش را با آیاتی از قرآن کریم شروع کرد. در همان جلسه یک آیت‌الله که مرجعیت معتبر دینی داشت، در جمع مهمانان نشسته بود. در کنار او ده‌ها نفر از فرماندهان مشهور جهادی و شخصیت‌های مذهبی نیز نشسته بودند. ادیتوریم پر بود از مخاطبانی که از فضای شاد برنامه‌های معرفت لذت می‌بردند. آیت‌الله در ختم یکی از آهنگ‌های گروه سا، کف زد و اجرای آن‌ها را استقبال کرد. در کنار او همه‌ی شرکت‌کنندگان برنامه کف زدند که در میان شان فرماندهان جهادی و شخصیت‌های مذهبی نیز بودند.

این صحنه برای اثبات تیوری من در امپاورمنت سند خوبی بود. برای همراهانم گفتم: اگر از «گروینگ ایدج» خود به خوبی مراقبت کنیم و به پیروزی آن باور داشته باشیم و از باورهای محدودکننده دچار هراس نشویم، باورهای محدودکننده‌ی ما به باورهای تقویت‌کننده تبدیل می‌شوند و رویای ما نیز تحقق می‌یابد. امروز هرچند اسد بودا و مولوی تره‌خیل نیامدند که در ستیج معرفت به نقش زیبا و رویایی خود رسیدگی کنند، اما این دو شخص دیگر به نمایندگی از اسد بودا و مولوی تره‌خیل نقش خود را بازی کردند. به هر حال، رویای من تحقق یافت و ستیج معرفت با استقبال از یک شعله‌ای و یک آیت‌الله زینت یافت!

عزیز رویش

Share via
Copy link