• خانه
  • جوانان
  • اگر می‌گذاشتند، من هم امسال امتحان کانکور می‌دادم

اگر می‌گذاشتند، من هم امسال امتحان کانکور می‌دادم

Image

یکی از بزرگ‌ترین آرزوهایم، شرکت در امتحان کانکور بود. همیشه رویاپردازی می‌کردم که صنف دوازدهم را تمام کنم، آمادگی بگیرم، در امتحان شرکت کنم و در رشته‌ی دلخواهم، یعنی طب معالجوی، کامیاب شوم. حتی آرزو داشتم اول‌نمره‌ی کانکور شوم و خانواده‌ام را غافل‌گیر کنم تا بدانند دختر، خیلی قوی‌تر از چیزی‌ست که آن‌ها فکر می‌کنند. دختر، موجودی ضعیف نیست؛ بلکه مایه‌ی افتخار است. دختر یعنی رهبر نسل آینده که هیچگاه ناامید نمی‌شود و همیشه برای رسیدن به آرزوهایش تلاش می‌کند.

می‌خواستم وارد دانشگاه شوم. دانشگاه کابل را خیلی دوست داشتم. تصور می‌کردم که وقتی دانشجو شدم، کوت و شلوار بپوشم، با دوستانم همراه شوم و زندگی دانشجویی را تجربه کنم. این رویاها واقعاً زیبا بودند و باعث می‌شدند بیشتر تلاش کنم و هر روز به هدفم نزدیک‌تر شوم.

هر سال که نتایج کانکور اعلام می‌شد، انگیزه‌ام چند برابر می‌شد. به‌ویژه در سال ۱۳۹۹، وقتی دختری به نام شمسیه اول‌نمره‌ی کانکور شد، تلاش من هم بیشتر شد. آن‌قدر مصمم شده بودم که به پدرم قول دادم: «اول‌نمره‌ی کانکور می‌شوم، فقط برایم موبایل بخر.» آن زمان صنف نهم مکتب بودم.

وقتی امتحان چهارونیم‌ماهه‌ام تمام شد و منتظر نتایج بودم، ناگهان در ماه اگست ۲۰۲۱، افغانستان سقوط کرد و طالبان قدرت را در دست گرفتند. آن سال امتحان کانکور برگزار شده بود، اما نتایجش هنوز اعلام نشده بود. دو تن از برادرانم هم در همان سال امتحان داده بودند. نتایج توسط طالبان اعلام شد، اما هیچ‌کس از نتایج راضی نبود. بسیاری معتقد بودند قوم‌گرایی شده است.

از آن روز به بعد دیگر نتوانستم کورس انگلیسی‌ام را ادامه بدهم. خانواده به‌خاطر وضعیت امنیتی اجازه نمی‌داد. مکتب هم بار دیگر بر روی ما بسته شد. دو ماه بدون هیچ دل‌خوشی در خانه ماندم و بعد از آن چهار سال گذشت و من دچار افسردگی شدم؛ به‌خاطر محرومیت از تحصیل، مشکلات خانوادگی و شرایط جامعه که همیشه آزارم می‌داد.

امسال هم می‌خواستم به آرزویم برسم، اما این آرزو نه تنها از من، بلکه از همه‌ی دخترانی مثل من گرفته شد. آرزوهای ما به خاک یکسان شد. وقتی نتایج کانکور امسال اعلام شد، دلم سوخت. برای چندمین‌بار، موجی از ناامیدی سراغم آمد، اما باز هم مشکلی حل نشد.

اکنون هم همه‌ی ما دخترها امیدوار هستیم. نه فقط امیدوار، بلکه در حال تلاشیم که از راه‌های دیگر وارد دانشگاه شویم و به آرزوهای‌ خود برسیم. چون یک ضرب‌المثل می‌گوید: «پشت هر تاریکی، یک روشنایی‌ست.» وقتی یک در به رویت بسته می‌شود، صدها در دیگر باز می‌شود.

پس از فرصت‌های زندگی‌ات استفاده کن و ناامید نباش. به تلاش ادامه بده. بیایید ثابت کنیم به مردم افغانستان و به همه‌ی جهان که هیچ‌کس نمی‌تواند دروازه‌ی علم را بر روی ما ببندد. این حق ما نیست، حق ما آزادی‌ست؛ حق ما تحصیل است؛ حق ما، بهترین بودن است.

ما دست از آموزش و تلاش برنمی‌داریم. تا آخرین نفسی که در جان داریم، ادامه می‌دهیم، با آن‌که در این روزها حال روحی خوبی نداریم. چون ظلم هر روز بیشتر می‌شود. حتی بیرون رفتن از خانه هم برای‌ ما با اضطراب همراه است. با ترس بیرون می‌رویم، بی‌آن‌که مطمئن باشیم سالم به خانه برمی‌گردیم یا نه… یا شاید طالبان ما را با خود ببرند.

با دعای پدر و مادر از خانه بیرون می‌رویم، اما با هر قدمی که پیش می‌رویم، گویی جامعه ما را بیست سال به عقب می‌برد.

ما دختران، یک روز این مشکلات را حل و افغانستان را به کشوری توسعه‌یافته تبدیل خواهیم کرد.

نویسنده: مبارکه رسولی

Share via
Copy link