بهار نامی است که با خود تازگی، حرکت، و زنده شدن به همراه دارد. اما اینبار، بهار فقط یک فصل یا واژه نیست؛ او دختری است که هیچ چیز نمیتواند سد راهش شود. زندگی برای او مانند جادهای پرپیچوخم است که مقصدش هرچند دور و دشوار باشد، اما ارزش پیمودن دارد. او دختری است که هرگز معنای تسلیم شدن را درک نکرده و اگر لحظهای به زمین بیفتد، تنها برای برخاستن قویتر است.
بهار از آن دخترانی است که قلبش پر از رویا و ذهنش پر از راهحل است. او باور دارد که هیچ مشکلی بدون کلید نیست و اگر کلیدی پیدا نشد، خودش کلید را خواهد ساخت. برای او، شکستها و چالشها نه پایان راه، بلکه آغاز مسیری جدید برای یادگیری و رشد هستند.
هر روزش یک تلاش است؛ هر ساعتش یک قدم به سوی هدفی که در قلبش شعله میکشد. شاید دیگران او را خسته ببینند، اما بهار خستگی را وسیلهای برای استراحت نمیداند؛ بلکه آن را زنجیری میبیند که باید با تلاش از هم بگسلد. او از جنس کسانی است که باور دارند تلاش و پشتکار میتواند کوهها را جابهجا کند.
برای بهار، دنیا گاهی سخت است و مسیرها ناهموار؛ اما او خوب میداند که طوفانها برای همیشه باقی نمیمانند. او یاد گرفته است که حتی در دل تاریکی، نوری پیدا کند، هرچند کمرنگ. اگر زندگی به او ضربهای بزند، بهار با لبخند جوابش را میدهد و ادامه میدهد، چرا که میداند قدرت واقعی در ادامه دادن است.
هر رویایی که در ذهنش میپروراند، برایش مقدس است. او با دقت و ارادهی بیپایان قدمهایش را برمیدارد و باور دارد که مسیر مهمتر از مقصد است. بهار عاشق این است که خودش را در هر چالش جدید بازتعریف کند، تواناییهایش را به رخ دنیا بکشد و به کسانی که به او باور ندارند ثابت کند که هیچچیزی نمیتواند مانع پرواز او شود.
بهار تسلیم شدن را نمیشناسد، چون او یادگرفته که زندگی یعنی جنگیدن، امید داشتن و با افتخار به سوی اهداف حرکت کردن است. او مثل یک شعله است؛ هرچه باد مخالف بیشتر باشد، شعلهاش درخشانتر خواهد بود. بهار، نماد تمام کسانی است که میخواهند مسیرشان را خودشان بسازند، حتی اگر دنیا به آنها بگوید که نمیتوانند.
بهار یعنی زندگی، یعنی امید، یعنی دختری که با هر قدم، جهانی از اراده و عشق میسازد.
نویسنده: بهار ابراهیمی