بیایید از زندان مکتب بسازیم

Image

امروز در یک روزنامه مطلبی در مورد زندان و مجرمانی که در آن به سر می‌برند خواندم. پس از مطالعه‌ی آن، در ذهنم سوالاتی شکل گرفت: اگر یک زندان تبدیل به مکتب یا آموزشگاه شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا در افغانستان این امر ممکن است؟ یا اگر در زندان آموزشگاه ساخته شود، آیا تأثیرگذار خواهد بود؟ 

وقتی به افغانستان فکر کردم، به یاد تاریخ پر از جنگ، جنایت و فساد افتادم. در افغانستان تعداد مجرمان زیاد است و تصور کردن چنین چیزی سخت به نظر می‌رسید. شروع به نوشتن کردم و گفتم: سال‌هاست که صدای انفجار و تیراندازی، تبدیل به گُنگ‌ترین لالایی شب‌های ما شده است. خنده‌های بچگی جای خود را به صدای شلیک داده‌اند. مکتب رفتن، دیگر یک آرزوی دست‌نیافتنی شده است. حتی کسانی که به کورس می‌روند، همیشه با ترس در دلشان زندگی می‌کنند. حالا اگر بخواهم تصور کنم که زندان تبدیل به مکتب شود، می‌دانم که یک رویای زیبا و یک آرزوی شیرین است؛ اما ممکن است فقط در ذهنم باقی بماند.

افغانستان سرشار از تاریخ است و زخمی از جنگ و ویرانی، پر از خرابه‌هایی که نماد یک گذشته‌ی تلخ و یک آینده‌ی نامعلوم است. اگر یک زندان تبدیل به مکتب شود، یعنی نماد ظلم و ستم به نماد امید، آموزش و آینده‌ی بهتر تبدیل خواهد شد. این بسیار زیباست، نه؟ اما آیا واقعاً ممکن است؟ 

واقعیت این است که در افغانستان، این کار غیرممکن نیست؛ اما فوق‌العاده سخت است. نیاز به حمایت قوی داریم؛ نه فقط پول، بلکه حمایت سیاسی و امنیتی. بدون امنیت، هیچ مکتبی، چه در زندان چه بیرون از آن، دوام نخواهد آورد. حالا که دروازه‌های مکتب به روی دختران بالاتر از صنف شش بسته شده و آنها نمی‌توانند تحصیل کنند، یکی از مصداق‌های اساسی دشواری این کار است.

ما، یعنی مردم، باید این تغییر را بخواهیم. باید باور کنیم که آموزش تنها راه نجات از این وضعیت است. باید آگاهی عمومی ایجاد شود. هنوز بسیاری مخالف تحصیل، به ویژه برای دختران، هستند. نمونه‌ای از این ذهنیت، دیدگاه حکومت نسبت به دختران است که آنها را تنها به عنوان یک وسیله برای سیاست و نه به عنوان انسان‌های دارای حق تحصیل، کار، آزادی و دیگر حقوق می‌بینند. این یک چالش فرهنگی است که ریشه‌کن کردن آن زمان زیادی می‌برد. ما برای تحصیل جنگیده‌ایم و خواهیم جنگید. با بی‌عدالتی مبارزه می‌کنیم. از نسل چهارم شروع کردیم و می‌خواهیم ذهنیت والدین خود را به ذهنیت افرادی با سواد و تحصیل کرده تبدیل کنیم.

نوشتن این جملات فقط به ذهنم آرامش داد؛ اما سوال بعدی که برایم مطرح شد این بود که اگر در زندان مکتب ساخته شود، آیا مؤثر خواهد بود؟ 

به یاد اطلاعاتی افتادم که درباره‌ی حکومت سویدن شنیده بودم که در آنجا یک زندان تبدیل به مکتب می‌شود. به دلیل کمبود مجرمان، شاید در کشور عزیز ما تا حدی مؤثر باشد. برخی از زندانی‌ها که مجازات‌های کوتاه‌تری دارند می‌توانند از این فرصت استفاده کنند؛ اما مشکل این است که بسیاری از زندانی‌ها شرایط‌شان اجازه نمی‌دهد که درس بخوانند. زندان پر از محدودیت است.

ما باید راه‌حلی برای این مشکل پیدا کنیم. باید هر روز به صورت مداوم از الفبا شروع کنیم و درس بدهیم. باید قلم و کتابچه توزیع کنیم. همانطور که بچه‌ها به کلاس می‌روند و درس می‌خوانند، مجرمان هم باید هر روز درس بخوانند. شاید روزهای اول سخت و ناممکن باشد؛ اما باید شروع کرد.

باید واژه‌ی «مجرم» را از مفاهیم اجتماعی پاک کنیم تا جرم ریشه‌کن شود.

برای یافتن پاسخ به سوالاتم از دوستانم کمک خواستم؛ اما هیچ‌کدام به این عقیده نرسیدند که زندان تبدیل به محل آموزش شود. حتی استاد من نیز از پاسخ به این سوال عاجز بود.

برای من، مکتب در زندان نماد امید است؛ امید به آینده‌ی بهتر، امید به کشوری بدون خشونت، کشوری که در آن دانش و آموزش جای خشونت را بگیرد. اما واقعیت این است که راه بسیار طولانی در پیش داریم و چالش‌های زیادی را باید پشت سر بگذاریم. ما به حمایت، باور و صلح نیاز داریم. تا زمانی که صدای تیراندازی شنیده شود، هیچ مکتبی، در امان نخواهد بود.

اگر این طرح موفقیت‌آمیز باشد، می‌تواند الگویی برای دیگر مناطق محروم و آسیب‌دیده باشد و دسترسی به آموزش برای دختران در سراسر افغانستان را گسترش دهد. این طرح پیام قوی برای جهان خواهد داشت: حتی در تاریک‌ترین شرایط، امید به روشنایی وجود دارد؛ اما بدون پشتیبانی قوی، تغییرات اساسی در نگرش‌ها و مبارزه با فساد، این امید تنها یک رویا باقی خواهد ماند. سرنوشت این طرح با سرنوشت بسیاری از دختران پیوند دارد؛ دخترانی که آرزوی تحصیل دارند و سزاوار آینده‌ی روشن هستند.

بیایید با هم این طرح را عملی کنیم. تا افغانستانی مرفه و شاد داشته باشیم. افغانستانی که سزاوار آن هستیم.

بیایید با هم برای هم باشیم.

نویسنده: مریم امیری

Share via
Copy link