• خانه
  • روایت
  • بی‌کاری در بازار، گرسنگی در خانه و صف‌های طولانی گرسنگان در نانوایی‌ها

بی‌کاری در بازار، گرسنگی در خانه و صف‌های طولانی گرسنگان در نانوایی‌ها

Image

وضعیت زندگی مردم در افغانستان بیش‌تر از پیش بحرانی‌تر شده و مردم از محدودیت‌های طالبان، از شدت فقر و بی‌کاری، ناامنی، فشار سنگین روانی و آینده‌ی مبهم رنج می‌برند. پس از تعلیق کمک‌های امریکا ده‌ها مووسسه که در بخش‌های مختلف فعالیت می‌کردند به یک‌بارگی فعالیت خود را متوقف کردند و کارمندان خود را به خانه فرستادند.

در این روایت از مجید در کابل، شهناز در هرات و میراحمد در بامیان پرسیده‌ام که  وضعیت مردم در این ولایت‌ها چگونه است، مردم از چه چیزی بیش‌تر رنج می‌برند، در شهر و بازار چه‌چیزی در چهره‌های مردم عادی بیش‌تر نمایان است؟

آیا در پیش‌روی نانوایی‌ها مردم گرسنه هم‌چنان به صف می‌نشینند، تعلیق کمک‌های امریکا چه تاثیری بر وضعیت زندگی مردم و نرخ بازار داشته است و مردم نسبت به آینده‌ی خود چه فکر می‌کنند؟

وضعیت زندگی مردم و محدودیت‌های طالبان

میراحمد باشنده‌ی بامیان به تازگی کارش را در یک موسسه از دست داده است. او می‌گوید که وضعیت در افغانستان و به ویژه در بامیان بسیار اسفناک است و مردم از تبعیض، فقر و بی‌کاری رنج می‌برند و سرمای زمستان بر این وضعیت بحرانی افزوده شده است: «مردم در بامیان، بیش‌تر از محدودیت‌های وضع‌شده از سوی طالبان، تبعیض نژادی اعمال‌شده توسط طالبان، امنیت شخصی و خانوادگی، فقر و بی‌کاری رنج می‌برند.

ناامیدی و نگرانی نسبت به فردای نامعلوم  و ترس از طالبان در چهره‌ی هر کسی به خوبی دیده می‌شود. هیچ‌کسی شاد و امیدوار نیست. مردم در بامیان حتا از ریش خود هم متنفر است. زنان و دختران که همه در خانه‌های خود نشسته‌اند، از زندگی بیزاراند. هیچ کسی نیست که از فرهنگ و منطق جبر و خشونت رضایت داشته باشد.»

 شهناز باشنده‌ی هرات است. او می‌گوید که شهر و بازار دیگر آن جنب‌وجوش سال‌های پیش را ندارد و مردم با بحران گرسنگی و ناامنی دست به گریبان‌اند و هیچ کسی نیست که بفهمد تا یک ماه دیگر به چه سرنوشتی دچار خواهد شد: «من تمام عمرم را در افغانستان زندگی کرده‌ام. خانواده‌ام همیشه از فقر رنج برده است. پدرم سال‌ها پیش از دنیا رفت و ما حتا پیش از آمدن طالبان هم روزگار خوبی نداشتیم. فقر ویرانگر است و انسان همیشه تحقیر می‌شود؛ اما امیدوار بودیم. من و خواهرانم درس می‌خواندیم. وقتی طالبان وارد هرات شدند، من آخرین روزهای مکتبم را درس می‌خواندم. برای اشتراک در آزمون سراسری کانکور روزشماری داشتم.

امروز مردم یک مشکل ندارند. فقر به یک بحران بزرگ تبدیل شده است. پدری که روز کار ندارد شب خوابش نمی‌برد و گروه طالبان با این رفتارها و دستورهای وحشتناک خود، بزرگ‌ترین مشکل مردم هستند. به چهره‌ی مردم که نگاه می‌کنم، همه نگران و افسرده هستند و رنگ از رخسار مردم پریده است. سرمای زمستان بر دشواری‌های مردم افزوده و مردم سرما و گرسنگی را همزمان تجربه می‌کنند.»

مجید از کابل، با آن که فقر و گرسنگی را از برجسته‌ترین چالش‌های زندگی مردم می‌داند، می‌گوید که نشانه‌هایی از مقاومت و امید هنوز هم در میان مردم دیده می‌شود: «مردم با چالش‌های متعددی مواجه‌اند. فقر گسترده، بی‌کاری، محرومیت از خدمات اساسی در بخش‌های آموزش و صحت و محدویت‌های رو به گسترش از سوی طالبان. اکثر جمعیت افغانستان نیازمند کمک‌های بشردوستانه هستند و اکثریت مردم وقتی یک وعده غذا می‌خورند، نمی‌دانند که وعده‌ی غذایی بعدی آن‌ها چگونه تامین خواهد شد. ناامنی جانی و مالی از خطرهای دیگری‌ست که مردم را تهدید می‌کند. این خطر از طرف طالبان است که مردم را به هر بهانه‌ای شکنجه می‌کنند. دزدان مسلح و باندهای تبه‌کار هم کم نیستند که از مردم قربانی می‌گیرند. دو شب پیش در غرب کابل، در ساحه‌ی حوزه‌ی هجدهم امنیتی در منطقه‌ی «چهارراه شهدا»، دزدان مسلح وارد خانه‌های مردم شدند و همزمان شش خانه را غارت کردند. پول و طلای زنان را با خود بردند و از یک خانواده 300هزار افغانی پول نقد دزدیدند. با این حال باز هم روحیه‌ی مقاومت و تلاش برای ادامه‌ی زندگی در میان مردم دیده می‌شود.»

بحران گرسنگی و صف‌های طولانی گرسنگان در نانوایی‌ها

کابل به میزان نفوس پنج/شش میلیونی خود صدها هزار انسان فقیر و گرسنه را در خود جای داده است. با آن که چهارراهی‌ها، کوچه‌ها و دم دروازه‌ی تمام دکان‌ها، بیمارستان‌ها، هتل‌ها و سالن‌های عروسی گداها نشسته و برابر تمام موترهای شهری بچه‌های «اسپندی» و «رنگ‌مال کفش‌ها» در کابل حضور دارند، «نانوایی‌ها» جای ویژه‌ای برای به دست‌آوردن نان «نذری و خیرات» است. از مصاحبانم پرسیده‌ام که صف مردمان گرسنه در پیش‌روی نانوایی‌ها طولانی‌تر شده است یا خیر؟

مجید می‌گوید: «با توجه به افزایش فقر، گرسنگی و ناامنی غذایی در افغانستان و کابل، صف‌های طولانی از زنان، کودکان و مردان گرسنه در مقابل نانوایی‌ها مشاهده می‌شوند. بسیاری از خانواده‌ها برای تامین نیازهای اولیه با مشکلات جدی مواجه‌اند و آن‌ها مجبوراند که برای به دست‌آوردن یک قرص نان، در پیش‌روی نانوایی‌ها بنشینند.»

شهناز می‌گوید که در هرات متوجه نشده است که زنان و مردان محتاج و گرسنه در پیش‌روی نانوایی‌ها بنشینند. او می‌گوید: «شمار گدایانی که در شهر گدایی می‌کنند بسیار زیاد شده است؛ اما در جلو نانوایی‌ها زیاد نمی‌نشینند جز موارد خاصی که کسانی برای مردم فقیر و گرسنه نان توزیع کنند. چندی پیش از که از کنار یک نانوایی تیر شدم، چند نفر به یک گروه بزرگی از زنان، کودکان و مردان نان توزیع می‌کردند و از هر نفر عکس و فیلم هم می‌گرفتند که  چنین عمل‌کردی بسیار توهین‌آمیز است. مردم هم چاره‌ای ندارند.»

شهناز می‌گوید که شمار گداها در هرات افزایش یافته است. آن‌ها برای دریافت پول، نان، آرد، برنج و لباس‌های کهنه دروازه‌های مردم را تک‌تک می‌کنند. زنان و کودکان زیادی هستند که بر روی خاک می‌نشینند و برای چند افغانی به مردم التماس می‌کنند: «حس بسیار بدی دارم و خیلی ناراحت هستم از این که می‌بینم کودکان، زنان و حتا مردان از بی‌کاری و فقر به گدایی روی آورده تا زنده بمانند. چند روز پیش که برای کاری بیرون رفته بودم. وقتی از چهارراه کلینیک می‌‎گذشتم، در میان جمعیت عابران صدای زنی را شنیدم که از مردم کمک می‌خواست، دختر کوچکی در جلوش خوابیده بود که می‌گفت مریض است؛ اما همه به شمول من جز یک دل شکسته و غمگین برایش چیزی نداشتیم.»

میراحمد می‌گوید که در بامیان کسانی که گدایی می‌کنند بسیار اندک است که آن‌ها در دوره‌ی طالبان پیدا شده، چون گدایی در بسیاری ولایت‌های افغانستان و به ویژه در کابل به یک فرهنگ وحشتناک ناشی از فقر تبدیل شده است و در بامیان این فرهنگ نهادینه نشده و مردم در جاده‌ها و چهارراه‌ها نمی‌نشینند: «در بامیان شاهد نشستن مردم گرسنه و فقیر در پیش‌روی نانوایی‌ها برای گرفتن نان نذری نبوده‌ام. شاید دلیلش این باشد که بامیان یک شهر بسیار کوچک است و مردم همدیگر را می‌شناسند. مردم فقر و گرسنگی را تحمل می‌کنند؛ اما در لب سرک گدایی نمی‌کنند. مردم بامیان اگر از کابل و جاهای دیگر فقیرتر نباشند، وضع بهتری ندارند؛ اما از خواستن نان با گدایی‌گری احساس شرم می‌کنند.»

تعلیق کمک‌های مالی امریکا و تاثیر آن بر زندگی مردم در افغانستان

«مردم توانایی خرید چیزی را ندارند و از مقابل کراچی‌ها، دکان‌ها و دست‌فروشی‌ها با دل نگران، تن لرزان و آه سرد می‌گذرند و در مقابل، دکان‌داران و دست‌فروشان چشم‌انتظار قدم‌های همان مردمی فقیری هستند که توانایی خریدن را ندارند. دو روز پیش که از جلو کراچی (گاری) یک پیرمرد دست‌فروش می‌گذشتم، او در هوای سرد می‌لرزید. در کراچی‌اش چند مدل شیرینی (کلچه) داشت. با صدای ضعیف به من گفت: شیرینی بخر دانه‌ی یک افغانی و پنج افغانی! فکر کردم که پول ندارم. دستم را داخل کیفم بردم، با کمال تعجب دیدم که ده افغانی دارم. برگشتم و همان ده افغانی را کلچه خریدم. با خود گفتم که کاش پول بیش‌تری می‌داشتم شاید این پیرمرد بیش‌تر خوشحال می‌شد.»

شهناز با ناراحتی از وضعیت، ادامه می‌دهد و می‌گوید که تعلیق کمک‌های مالی امریکا سایه‌ی سردی بر زندگی مردم انداخته و از اثر آن نرخ مواد خوراکی و مواد سوختی در بازار افزایش یافته‌ است: «در بیش‌تر از یک هفته‌ی گذشته و با افزایش قیمت دالر در بازار افغانستان، نرخ کالاهای بازار تا حدود 500 افغانی افزایش داشت که نگرانی بزرگی در دل مردم ایجاد کرده است. در روزهای اخیر که در خانه آرد و روغن نداشتیم، برادرم بازار رفت که آرد و روغن بخرد؛ اما با پولی که داشت نتوانست آرد و روغن بخرد، چرا که یک پیپ (حلب) روغن 16لیتری را که پیش‌تر 1600 افغانی می‌خریدیم، به 2200 افغانی افزایش یافته‌است. برادرم با یک بشکه‌ی روغن کوچک به خانه برگشت که برای خانواده‌ی چندنفری کافی نیست.

در قیمت میوه‌های خشک و تازه اگر چند، تغییر ایجاد شده است؛ اما مطمیین هستم که مردم فقیر که دغدغه‌ی اصلی شان نان خشک و خانه‌ی گرم است، در طول زمستان نمی‌توانند حتا به میوه فکر بکنند همان‌طوری که ما نمی‌توانیم در خانه‌ی خود میوه بیاوریم.»

مجید و میراحمد هر دو در مورد تاثیر توقف کمک‌های امریکا دیدگاه مشابهی دارند و می‌گویند که اقدام امریکا برای توقف کمک‌ها باعث نوسان‌های ارزی شده و ارزش پول افغانی پایین‌ آمده است و این مورد، فشار بیش‌تری بر خانواده‌های فقیر وارد کرده است. میراحمید می‌گوید: «در بازار بامیان در چند روز گذشته قیمت مواد خوراکی بلند رفته و یک بشکه روغن 10لیتری از 1050 به 1250 تا 1300 افغانی افزایش یافته است.»

نگرانی مردم نسبت به آینده و وضعیت بد بازار کار

مردم نسبت به آینده‌ی نامعلوم، نگران‌اند و هیچ‌کس نمی‌داند که تا یک ماه دیگر چیزی تجربه خواهد کرد. دزدان در پس دیوارها کمین کرده‌اند تا شب از راه برسد. خانه‌های مردم سرد است و دل‌ها شکسته. شهناز می‌پرسد که «آیا فردا محکوم به محدودیت‌های بدتر از این هم خواهیم شد؟»

میراحمد می‌گوید که «وضعیت کار و کاریابی به شدت خراب است. نه کارگران عادی کار دارند و نه در مووسسه‌ها و اداره‌های دولتی کار پیدا می‌شود. تمام مووسساتی که بودجه‌ی آن‌ها از طرف امریکا پرداخت می‌شد، فعالیت‌های خود را متوقف کرده و کارمندان همه بی‌کار شده‌اند. تبعیض نژادی که طالبان عامل اصلی آن هستند، به اوج خود رسیده است و تمام اداره‌ها و مووسسات به دست یک قوم (پشتون) است و سایر اقوام به کار در هیچ نهادی دست‌رسی ندارند. از این‌رو تقریبن اکثریت کارگران و کارمندان شغل خود را از دست داده‌اند و امیدواری مردم نسبت به آینده بسیاراندک است.»

مجید می‌گوید: «بازار کار در افغانستان با چالش‌های جدی مواجه است. بی‌کاری به اوج رسیده و فرصت‌های شغلی وجود ندارد. بسیاری مردم از جمله کودکان بیش‌تر از پیش به کارهای روی جاده چون «گدایی»، «اسپنددودی» و «دزدی» و «جیب‌بری» روی آورده اند.

نسیم کافرسنگ

Share via
Copy link