تحریفات در واقعه‌ی تاریخی عاشورا و وظیفه‌ی ما

Image

این وظیفه را می‌توان در دو بخش مطرح کرد: وظیفه‌ی علما و وظیفه‌ی مردم (توده)، یا به زبان مردم این عصر، رسالت خواص و رسالت عوام. معمولاً علما، انحرافات را به گردن مردم می‌اندازند و آن را نتیجه‌ی جهل و ناآگاهی عوام می‌دانند و در مقابل، مردم نیز علما را مقصر می‌دانند که روشنگری نمی‌کنند. همان‌گونه که گفته‌اند: «ماهی از سر گنده گردد، نی ز دُم.»

اما حقیقت این است که در این ماجرا، هم خواص مسئول‌اند و هم عوام. این ماهی، هم از سر گندیده و هم از دم. مسئولیت فساد، هم متوجه خواص است و هم عوام.

پیش از آنکه به وظایف کنونی بپردازیم، باید مشخص شود که اساساً مقصر کیست. تعیین وظیفه‌ی امروز، یک بحث است و بررسی ریشه‌ی خطاها و تقصیرها، بحثی دیگر. چنان‌که گفتیم، در ایجاد این وضعیت، هر دو گروه سهیم‌اند. از لحاظ وظیفه نیز هر دو مسئول‌اند. نه خطا تنها از یک طرف است و نه وظیفه فقط بر دوش یک قشر خاص.

برای درک اهمیت این وظیفه، نخست باید خطر تحریف را توضیح داد.

هر چیزی آفتی دارد: از جماد گرفته تا نبات و حیوان و انسان. مثلاً موریانه آفت کتاب و چوب است، کرم و سِن و ملخ آفت گیاه‌اند و برخی میکروب‌ها آفت انسان. دین نیز آفت دارد. پیامبر اسلام (ص) فرموده‌اند: «آفَةُ الدّینِ ثَلاثَةٌ: فَقیهٌ فاجر، وَ اِمامٌ جائر، وَ مُجتهدٌ جاهل.»

بدیهی است که آفت هر چیز، متناسب با ماهیت خود آن است. کرم و سِن آفت دین نیستند، اما تحریف، قلب و بدعت، آفت‌های بزرگ دین‌اند. تحریف چهره‌ی دین را دگرگون می‌کند، حقیقت آن را از بین می‌برد، به‌جای هدایت، گمراهی می‌آورد، به‌جای دعوت به عمل صالح، موجب ارتکاب معصیت می‌شود و به‌جای رستگاری، شقاوت به بار می‌آورد.

تحریف، ضربه‌ای است غیرمستقیم، که از ضربه‌ی مستقیم خطرناک‌تر است. یهودیان، که در تاریخ، پیشگام تحریف‌اند، همواره ضربات خود را به‌شکلی غیرمستقیم وارد کرده‌اند. امیرالمؤمنین علی (ع) را از طریق تحریف می‌توان بیشتر تخریب کرد تا دشمنی آشکار. قطعاً ضرباتی که دوستان نادان علی بر او وارد کرده‌اند، از ضربات دشمنانش شدیدتر بوده‌اند.

تحریف، مبارزه‌ای بی‌صدا و بی‌واکنش است. مبارزه‌ای است که با نیروی خود دین انجام می‌شود.

تحریف، چهره‌ی شخصیت‌ها را تغییر می‌دهد. مثلاً علی (ع) در برخی روایات و نمایش‌ها، به صورت پهلوانی با بروت‌های (سبیل) از بناگوش دررفته و چهره‌ای خشن مجسم می‌شود؛ در حالی که او، مرد محراب، حکمت، زهد و تقوا بود.

تحریف، امام سجاد (ع) را در میان ما به‌نام «امام بیمار» معروف کرده است. تنها در میان فارسی‌زبانان است که چنین عنوانی به آن حضرت داده شده و حتی به ضرب‌المثل بدل شده که وقتی کسی خود را به ناتوانی می‌زند، می‌گویند: «خودش را امام زین‌العابدین بیمار کرده.» در حالی‌که ایشان تنها در روز عاشورا بیمار بودند و نه در تمام عمر.

مرحوم آیتی در سخنرانی‌ای با عنوان «راه و رسم تبلیغ» (جلد دوم، صفحه ۱۶۰) به این موضوع پرداخته و گفته است:

«شخصی در مجله‌ای نوشته بود: بیشتر مسئولان یا شمرند یا امام زین‌العابدین بیمار؛ در حالی که ما اکنون به افرادی مانند حضرت عباس نیاز داریم؛ کسانی که هم پاک‌اند و هم کاردان. شمر، کاردان بود اما ناپاک، امام سجاد پاک بود ولی ناتوان؛ اما عباس هم پاک بود و هم کاردان.»

وقتی می‌گویند «عارفاً بحقّه»، یعنی امام را با شناخت واقعی‌اش بشناس. چون فلسفه‌ی امامت، پیشوایی و الگو بودن است. اگر او را موجودی مافوق انسان جلوه دهیم، دیگر الگو نخواهد بود. امام برای سرمشق بودن، باید انسانی باشد که دیگر انسان‌ها بتوانند از او پیروی کنند. بنابراین، اطلاعات دقیق و درست از شخصیت‌ها ضروری است؛ در غیر این صورت، تحریف، تأثیر عکس خواهد داشت و نه‌تنها مشوق عمل نخواهد بود، بلکه از اساس بی‌اثر خواهد شد.

نتیجه‌ی تحریف، همین است که هرکس بیشتر ناله کند، به امام سجاد شبیه‌تر دانسته می‌شود و مورد تقدیر قرار می‌گیرد؛ در حالی‌که این نگاه، انحراف از حقیقت آن امام است.

اکنون به این پرسش بازمی‌گردیم: مقصر کیست؟

هم علما مقصرند و هم مردم. اما مسئولیت علما سنگین‌تر است، چون در عصر شریعت، آنان موظف‌اند که مانع تحریف شوند و در برابر آن بایستند.

در حدیث آمده است: «اِذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فَعَلَی العالِمِ اَنْ یُظهِرَ عِلمَهُ، وَ اِلّا فَعَلَیهِ لَعنَةُ الله.»

و در «کافی» آمده است: «اِنَّ لَنا فی كُلِّ خَلَفٍ عُدولاً يَنفُونَ عَنَّا تَحرِيفَ الغالِينَ وَ انتحالَ المُبطِلِينَ.»

اولین وظیفه‌ی علما، مبارزه با نقاط ضعف مردم است، نه بهره‌برداری از آن‌ها. مثلاً در مجالس عزاداری، دو نقطه‌ضعف شایع وجود دارد: یکی میل شدید مردم به شلوغی مجلس و دیگر نیاز به شور و گریه. در این‌جا، یک خطیب بر سر دوراهی می‌ماند: حقیقت را بگوید و مجلس خلوت بماند، یا به‌خاطر احساسات، حقیقت را قربانی کند و جمعیت را نگه دارد.

علما باید با عوامل پیدایش تحریف مبارزه کنند، تبلیغات دشمن را خنثی سازند و با اسطوره‌سازی‌های بی‌پایه مقابله نمایند. کتاب «لؤلؤ و مرجان» نوشته‌ی محدث نوری، نمونه‌ای از یک حرکت موفق در این مسیر است که امروز ما از ثمرات آن بهره‌مندیم.

وظیفه‌ی علما این است که رسوایی دروغ‌پردازان را آشکار کنند. (به همین دلیل است که در نقل احادیث، جرح راوی جایز دانسته شده است.)

علما باید متن واقعی احادیث معتبر، چهره‌ی حقیقی شخصیت‌های دینی و تصویر درست حوادث تاریخی را در اختیار مردم بگذارند. باید با شجاعت به نادرستی دروغ‌ها اشاره کنند و آن‌ها را تصریح نمایند.

نگاهی به «زبان حال»‌های رایج در مراسم عاشورا کافی است تا ببینیم چقدر شخصیت‌ها تحریف شده‌اند. برخی از آن‌ها واقعاً آیینه‌ی شخصیت امام‌اند؛ مانند اشعار اقبال لاهوری یا اشعار حجةالاسلام تبریزی. اما برخی دیگر، تحریف آشکار شخصیت امام‌اند؛ مانند این عبارت: «افسوس که مادر ندارم… ای خاک کربلا، تو به من مادری نما!»

این زبان حال نه شایسته‌ی امام حسین (ع) است، نه متناسب با سن و شخصیت ایشان. یک مرد ۵۷ ساله، در آن جایگاه، هرگز این‌گونه سخن نمی‌گوید. امام حسین (ع) از مادر یاد کرده است، اما با لحن عزت و افتخار: «أنا ابنُ علیّ الطُهر من آل هاشم… و فاطمه أمّی… یأبی الله ذلک لنا و رسوله…»

نویسنده: سکینه امینی

Share via
Copy link