تحصیل؛ حقی که برای دختران افغانستان جرم شد

Image

چندی پیش، ۲۷ عقرب یا ۱۷ نوامبر، روز جهانی دانش‌آموز بود. روزی که برای گرامی‌داشت حقوق و دستاوردهای دانش‌آموزان در سراسر جهان تعیین شده است. این مناسبت فرصتی برای تاکید بر اهمیت آموزش و نقش دانش‌آموزان در شکل‌دهی آینده و جوامع است. اما برای ما دختران افغانستان، این روز تنها یادآور سه سال محرومیت از تحصیل است؛ سه سالی که دروازه‌های مکتب‌ها و دانشگاه‌ها به روی ما بسته شده است. افغانستان، تحت حاکمیت طالبان، تنها کشوری در جهان است که آموزش دختران را به‌طور کامل محدود کرده است.

این ممنوعیت نه‌تنها فرصت‌های آموزشی را از ما گرفته، بلکه تاثیرات ویران‌گر بر روان و احساسات‌مان گذاشته است. برخی از دختران به ازدواج‌های اجباری تن داده‌اند و حتی در مواردی، به دلیل ناامیدی، دست به خودکشی زده‌اند. در سنی که خود نیاز به مراقبت دارند، عروس و مادر شده‌اند و مسئولیت‌های سنگینی را به دوش کشیده‌اند. زندگی برای ما دختران به فضایی تبدیل شده است که در آن خواسته‌ها و رویاهای‌مان سرکوب می‌شوند. ما نفس می‌کشیم؛ اما نه به‌عنوان یک انسان زنده، بلکه هم‌چون اجسام مرده‌ی متحرک.

بااین‌حال، من تسلیم نشده‌ام. اطرافیانم می‌گویند: «درس به چه دردت می‌خورد؟ دیگر برای تو فایده‌ای ندارد.» اما من ادامه می‌دهم و به دختران دیگر هم می‌گویم: «بیایید تسلیم نشویم. ما قوی‌تر از آن هستیم که فکر می‌کنند.» این محدودیت‌ها مرا نسبت به زندگی و رویاهایم متمرکزتر کرده است. هرروز قوی‌تر می‌شوم و برای رسیدن به رویای بزرگم بیشتر تلاش می‌کنم. ما دختران و زنان افغانستان آن‌قدر قوی هستیم که این اتفاقات نمی‌تواند ما را از حرکت بازدارد.

همان‌طور که استاد عزیز رویِش گفته است: «رویا همان سوختی است که ما را به حرکت درمی‌آورد و به اوج می‌رساند.» من نیز رویای بزرگی دارم و هرگز تسلیم محدودیت‌ها نمی‌شوم.

من، دختری از افغانستان، یک همسر و مادر آینده‌ی این سرزمین هستم و نمی‌گذارم دیگر دختران به جرم «دختر بودن» از حق ابتدایی خود محروم شوند. کسانی که امروز ما را محدود کرده‌اند، فردا همراه و حامی ما خواهند بود تا دختر بودن دیگر جرم نباشد. ما دختران شجاع افغانستان، رهبران آینده‌ی این سرزمین هستیم و کشورمان را به جایی تبدیل می‌کنیم که همه‌ی جهانیان رویای آمدن به آن را داشته باشند.

زنده باد دختران و زنان قهرمان این سرزمین!
کشور زیبای من، افغانستان.

در پایان دوست دارم شعری از داکتر سمیع حامد تقدیم تمام دختران افغانستان و دوستان عزیز خود بکنم:

«اگر سوزی کتابم را بروی خاک بنویسم
جواب امتحانم را به برگ تاک بنویسم
قلم را گر شکستی، خوش مشو، من در نمی‌مانم
به روی جاده‌ی نم‌ناک با خاشاک بنویسم
مَدِه از میوه‌ی باغت اگرچه گشنه‌ام، اما
مرا بگذار در مکتب و دانشگاه، که سیب و ناک بنویسم
زمین تاکنون صدها پرسشِ حل‌ناشده دارد
چرا از خاک ننویسم که از افلاک بنویسم؟
اگر هر نام دیگر اندکی خط‌خط شود، خیر است
مگر در هرکجا نام وطن را پاک بنویسم»

نویسنده: حمیده احمدی

Share via
Copy link