خوب است از روایت زندگی کوتاهی نکنیم. هر کدام ما بخشی از زندگی و خاطرهی جمعی خود نیز هستیم. شاید برخی از ما به دلایلی خاص، فرصت و زمینهی روایت کردن نیافته باشیم. کسانی که میتوانند، از روایت کردن چشمپوشی نکنند. زندگی ما عیب و ایرادهای زیادی دارد. اما نقطههای مثبت و سازندهی زندگی ما نیز به حد کافی زیاد اند تا بر تک تک آنها ناخن بگذاریم. ما در فردیت خود کاستی و عیب زیادی داریم، اما همهی این کاستی و عیب را در روایت زندگی جمعی خود جبران میکنیم. من مبارز خوبی بوده ام؛ اما تنها در حد یک فرد هزارهی افغانستانی که چهل و چهار سال زندگی را در میان مردمی خاص و در جغرافیایی خاص، تجربه کرده ام. من آموزگار خوبی بوده ام؛ اما تنها در مکتب معرفت و در جمع عدهی محدودی از دانشآموزان و همکارانم که با من همراه بوده اند. در کنار ما مبارزان و معلمان و دانشآموزان دیگری نیز بوده اند که همه در شکلبخشیدن چهرهی بهتر زندگی جمعی ما نقش ایفا کرده اند. بیایید همهی ما که فرصت و امکان داریم، بخشهایی از قصهی فردی و جمعی خود را که شاهد آن بوده ایم، روایت کنیم. به این ترتیب، «خط زندگی» ما از گذشته به حال میرسد و از حال به آینده وصل میشود.
(برگرفته از مقدمهی کتاب)