در یکی از روزهای گذشته، با خانوادهام به زیارت مزار پدرکلان و مادرکلانم رفتیم. وقتی به مقصد رسیدیم، چشمانم به کوههایی افتاد که از قبرها پر شده بود؛ اما نگاه من چیز دیگری را نیز دید، چیزهایی بسیار دردناک و درعینحال باارزش.
وقتی چشمانم را به کوههایی که از قبرها پوشیده شده است خیره میکنم، گوشهایم فریاد و ناله رؤیاهایی را میشنود که همراه با انسانها در خاک دفن شدهاند. کشور من قرنهاست که در رنج، عذاب و اندوه غرق است؛ گویی هرگز قرار نیست این درد و مصیبت به پایان برسد. هرگاه به کشورم و رنجهایی که مردمم کشیدهاند و هنوز هم میکشند میاندیشم، قلبم سنگین میشود و اشک از چشمانم سرازیر میگردد.
همانگونه که کشورم به جنگ، بدبختی و رنج خو گرفته است، مردم این سرزمین نیز امیدی به صلح، امنیت، شادی و خوشبختی ندارند. دیگر هیچ تصوری از روزی آرام که در آن حادثهای هولناک رخ ندهد، در ذهن کسی باقی نمانده است. این مردم و این کشور چنان از وضعیت کنونی خستهاند که دیگر نیرویی برای تلاش و تغییر ندارند.
همه با رؤیاهایی که در دل دارند و از ژرفای جان آرزو میکنند به آن برسند، ناچارند آنها را در قلب خود دفن کنند. آنان بهخاطر شرایط دشوار کشور مجبور میشوند رؤیاهایشان را فراموش کنند و راهی را پیش گیرند که هیچ علاقهای به آن ندارند. انسانهایی که در خاک آرمیدهاند، رؤیاهایشان را نیز با خود به ابدیت بردهاند. کوهها از ناله و فریاد این رؤیاهای دفنشده میلرزند؛ گویی همه آنها میخواهند دوباره زنده شوند و در وجود کسی دیگر به واقعیت بپیوندند.
من کسی هستم که دیگر نمیخواهم هیچ انسانی بدون رؤیا زندگی کند؛ زیرا گفتهاند: «کسی که رؤیا ندارد، در حقیقت مرده است.»
به همین دلیل، رؤیای من این است که همهی مردم زندگیشان را با رؤیا معنا بخشند.
من نمیخواهم حوادث تلخ گذشته دوباره تکرار شود. میخواهم همهی مردم به رؤیایی که در دل دارند برسند. من نخست برای خودم و سپس برای همه انسانها بهسوی رؤیایی که دارم گام برمیدارم، برای رسیدن به آن میجنگم و هر روز میکوشم. میخواهم مردم این کشور رؤیا داشته باشند و برای رسیدن به آن زندگی کنند؛ راه خود را بیابند و در مسیری گام نهند که از آنِ خودشان است، نه راهی که به آنان تحمیل شده و با آرزوهایشان بیگانه است.
من رؤیایی زیبا دارم و هر بار که به آن میاندیشم، از شوق و شادی سرشار میشوم. هر روز و هر لحظه برای تحقق آن تلاش میکنم. رؤیای من در حال تبدیل شدن به واقعیت است؛ زیرا میبینم انسانهای پیرامونم نیز رؤیاهای زیبایی دارند و اندکاندک مردم سرزمینم رؤیاهای خویش را بازمییابند و برای تحقق آن میکوشند.
رؤیای من این است که همهی مردم جهان، صاحب رؤیا باشند.
نویسنده: مدینه وفا