رمضان بشردوست؛ شلاق اعتراض

Image

اشاره: شیشه‌میدیا در شرح پنج نسلی که در پنج دهه‌ی اخیر کشور ما انجام داده است، نسل چهارم را که مربوط به دهه‌ی ۱۳۹۰ خورشیدی است، «نسل اعتراض» نام نهاده است. در شرح شیشه‌میدیا، معیار نسل‌بندی در قالب یک دهه‌ی تقویمی، شباهت‌هایی است که از لحاظ نگاه و روی‌کرد مبارزاتی در پنج دهه‌ی اخیر جامعه وجود داشته است. نسل اول که متعلق به دهه‌ی شصت خورشیدی است، نسلی‌ست که با نگاه ایدئولوژیک چپ کمونیستی و راست اسلامیستی روی‌کرد مبارزه‌ی مسلحانه دارد؛ نسل دوم متعلق به دهه‌ی هفتاد خورشیدی، نسلی‌ست که مطالبات حقوق‌محور و سهم و مشارکت در قدرت سیاسی دارد، اما روی‌کرد مبارزاتی آن هم‌چنان بر مبارزه‌ی مسلحانه استوار است؛ نسل سوم، نسل مربوط به دهه‌ی هشتاد خورشیدی است که پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ و ورود به دوره‌ی جمهوریت و همراهی با ارزش‌ها و نورم‌های مدنی و دموکراسی و حقوق بشر و با حمایت گسترده‌ی جامعه‌ی بین‌المللی شروع شد و تا ختم این دهه که جامعه به سرخوردگی و بن‌بست و اعتراض دچار شد، ادامه یافت. اعتراضی که در ختم دهه‌ی هشتاد و تمام دهه‌ی نود خورشیدی وجود داشت، دقیقاً ناشی از همین سرخوردگی شدیدی بود که پس از شکست و بن‌بست در دهه‌ی ۱۳۸۰ خورشیدی بر جامعه مسلط شد. نسل سوم در دهه‌ی هشتاد خورشیدی گرفتار رویاپردازی‌های غیرواقع‌بینانه‌ای بود که در داخل کشور اسارت در پنجه‌ی مافیای سیاسی و انجویی و در خارج کشور، وابستگی مطلق به منابع و قدرت‌های بیرونی را از دید همه پنهان کرد. این شکست و بن‌بست، نیم‌رخ اولی خود را در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری و پارلمانی در سال‌های ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ نشان داد. در واقع، اعتراض و پرخاش‌گری نیز از همین سال‌های پایانی دهه‌ی هشتاد خورشیدی شروع شد و تا ختم سال‌های نود خورشیدی ادامه یافت و بالاخره به سقوط و فروریزی همه‌چیز در کام طالبان منجر شد.

در میان یادداشت‌های خود به نوشته‌ای برخوردم که به تاریخ هشتم اسد ۱۳۸۸ در جمهوری سکوت منتشر شده است. در این نوشته، رمضان بشردوست را «شلاق اعتراض» لقب داده‌ام. او در آن هنگامه‌ها کمپاین انتخاباتی خود را برای رقابت با کرزی، عبدالله و اشرف غنی احمدزی پیش می‌برد. یک شب قبل از نشر این نوشته، به تاریخ هفتم اسد ۱۳۸۸، بشردوست مصاحبه‌‌ای با تلویزیون طلوع داشت که در برنامه‌ی پرس‌وپال این رسانه پخش شد.

در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، رمضان‌بشردوست با ۱۰.۴۶ درصد آرای عمومی، سومین فرد پیشتاز انتخابات شد. در این انتخابات کرزی حدود ۴۹.۶۷ درصد و عبدالله حدود ۳۰.۵۹ درصد آرای عمومی را داشتند؛ هرچند هر دوی آن‌ها با شایبه و اتهام تقلب سنگین نیز مواجه شدند. پس از بشردوست، اشرف غنی احمدزی بود که کم‌تر از سه درصد کل آرا را به دست آورد.

بشردوست آرای خود را از مجرای حمایت پاک و خالصانه‌ی هواداران خود کمایی کرده بود. او کمپ انتخاباتی و تشکیلات و برنامه‌ای مدون نداشت، پول مصرف نمی‌کرد و از حمایت زورمندان بانفوذ جامعه نیز برخوردار نبود. به همین دلیل، به نظر می‌رسید که اگر او اندک حمایت خارجی را پشت سر خود می‌داشت، شاید با آرای پاک و خالص مردم به ریاست جمهوری نیز می‌رسید.

در این یادداشت می‌گویم که رمضان بشردوست چرا و چگونه صدای اعتراض مردم شده بود و حمایت گسترده‌ی مردمی از او نشان‌گر چه واقعیتی در سطح رشد فرهنگی و مدنی جامعه بود. بشردوست، دروازه را برای ورود به یک دهه‌ی پرآشوب و سرشار از غوغا و نفرت و دشنام در سطح ادبیات سیاسی و رسانه‌ای باز کرد که به موجب آن، هیچ سنگی روی سنگ بند نمی‌ماند و هیچ ارزشی در سطح جامعه به عنوان نقطه‌ی وصل و اشتراک جمعی محسوب نمی‌شد. درست مانند دوران جنگ‌های داخلی در دهه‌ی هفتاد خورشیدی، یک دهه «جنگ همه علیه همه» جریان داشت تا بالاخره طالبان به قدرت برگشتند و گلیم و بوریای همه را از کشور دور انداختند.

این یادداشت را به عنوان یک یادگار فکری از یک و نیم دهه‌ قبل، به خود رمضان بشردوست و سایر هم‌نسلان امروز خود تقدیم می‌کنم.

***                                                                             ***                       ***

شب چهارشنبه، هفتم اسد ۱۳۸۸ تلویزیون طلوع در برنامه‌ی «پرس‌وپال»، مصاحبه‌ای با آقای داكتر رمضان بشردوست، كاندیدای ریاست جمهوری افغانستان داشت.

در این برنامه كه اعلانات آن با قسمت‌های جالب از سخنان آقای بشردوست از چندین شب پخش می‌شد، آقای بشردوست نشان می‌داد كه نه تنها فوق‌العاده خسته و كوفته است بلكه اندكی عصبی و مضطرب و آشفته نیز به نظر می‌رسد. او در این مصاحبه از كوماندوی پنج‌هزار نفری یاد كرد كه تشكیل می‌دهد و در صورتی كه خون یك افغان توسط ایران یا پاكستان بریزد، توسط همین كوماندو رییس جمهوری این كشورها را به قتل می‌رساند. او این حرف را نیز طرح كرد كه در صورت كشته شدن یك افغان با دسیسه‌ی پاكستان، رییس آی‌اس‌آی را نیز ترور می‌كند. او گفت كه طرح كوماندوی ویژه‌ی او توسط اسرائیلی‌ها استفاده شده است و وقتی خبرنگار پرسید كه مفكوره‌ی این طرح را از صهیونیست‌های اسرائیلی و از یهودی‌ها گرفته است، اندكی عقب‌نشینی كرد و گفت كه این طرح در امریكای لاتین نیز عملی شده و امریكا نیز رییس جمهوری پاناما را با همین گونه كوماندو دستگیر كرد و به زندان امریكا انتقال داد.

آقای بشردوست گفت كه قوای ناتو و آیساف و خارجی‌ها را یك لحظه‌هم در افغانستان تحمل نخواهد كرد، مگر این‌كه آن‌ها دست‌به‌دست او داده و پنج‌دِه، اصفهان و پشاور را بگیرند. او ادعا كرد كه با طالب مشكل ندارد؛ چون دستش به خون طالب و خلقی و پرچمی آلوده نیست و به خون مجاهد نیز آلوده نیست. وی در مورد نظام سیاسی آینده نیز گفت: هر نظامی باشد چه پارلمانی و چه ریاستی، وقتی خوب و كارا می‌شود كه بشردوست در رأس آن باشد. غیر از بشردوست هر كسی دیگر كه باشد، این نظام به درد نمی‌خورد و كار نمی‌تواند.

آقای بشردوست در این مصاحبه، از بُرد نوددرصدی خود در انتخابات ابراز اطمینان كرد و گفت كه از مجموع هفده میلیون رأی كه ثبت شده، او پانزده- شانزده میلیون رأی را می‌گیرد. او هم‌چنین از شفاف بودن پروسه‌ی انتخابات ابراز اطمینان كرد و دلیل آن را هم خستگی اوباما از یتیم‌های سیاسی جورج‌بوش خطاب كرد و گفت: اوباما دیگر نمی‌خواهد این یتیم‌های سیاسی روی قدرت باشند.

آقای بشردوست در این مصاحبه چندین‌بار یاد كرد كه مخالفان او، وی را دیوانه خطاب می‌كنند. دلیل این حرف را او هراسی دانست كه آن‌ها از بشردوست پیدا كرده‌اند.

در این‌كه رمضان‌ بشردوست ویژگی‌های استثنایی دارد هیچ شكی نیست. اعتماد به نفس او، سخنان صریح و بی‌پرده‌ی او، شناخت او از حساسیت‌های مردم و ناخن گذاشتن بر آن‌ها، جرأت و شهامت او، نحوه‌ی كمپاین او كه به سادگی و مستقیم با مخاطبان خود طرف می‌شود، پشت‌كار و خستگی‌ناپذیری او، ساده‌زیستی و بی‌ادعایی او، … همه ویژگی‌هایی است كه در افغانستان امروزی جزء نوادر محسوب می‌شوند؛ اما این‌همه، آیا برای تصدی پست زمام‌داری سیاسی یك كشور بحران‌زده، مانند افغانستان كافیست؟

ظاهراً این سوال را خود آقای بشردوست نیز پاسخ نداده‌است. او در هیچ كمپاین خود از معاونان خود یاد نمی‌كند و معاونان او اصلاً در هیچ جایی در كنار او حضور ندارند. اعضای تیم او برای كمپاین خیلی خوب‌اند؛ ولی بشردوست نگفته‌است كه اعضای تیم او بعد از پیروزی در انتخابات كی‌ها خواهند بود. البته گاهی از زبان او شنیده می‌شود كه اعضای تیم او تمام ملت افغانستان است و تیم كاری خود را از میان ملت افغانستان انتخاب می‌كند، اما این‌كه این انتخاب چگونه و با كدام معیار صورت خواهد گرفت، معلوم نیست. گاهی آقای بشردوست خود را به خلفای راشدین تشبیه می‌كند و در كارت انتخاباتی خود نیز نوشته است كه رأی به بشردوست رأی به حكومت خلفای راشدین است؛ اما این‌كه از زمان خلفای راشدین تا حالا چهارده قرن گذشته است و نیازها و اقتضاهای زمان ما با زمان خلفای راشدین تفاوت‌های بنیادی یافته‌است، در زبان بشردوست جایی نیافته‌است.

بااین‌هم، باید پرسید كه آیا مردم متوجه این نكته در شخصیت و فكر و طرح‌های كاری آقای بشردوست نیستند؟ برخی نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد كه میزان محبوبیت آقای بشردوست در میان مردم غیر قابل انكار است. او تنها كاندیدایی است كه با عبور از مرزهای لسانی و قومی و مذهبی و منطقوی و قشری برای خود هوادارانی دارد كه بدون ادعا و مدعا برایش تلاش می‌كنند. او تنها كاندیدایی است كه بی‌هراس به هر ولسوالی سفر می‌كند و با مردم رودررو سخن می‌گوید. مردم نیز در هر جا از بشردوست صمیمانه استقبال می‌كنند و او را در جمع خود می‌پذیرند.

سوال این است كه این‌همه افراد از آقای بشردوست چه می‌خواهند و چه انتظار دارند؟ آیا واقعاً فكر می‌كنند كه شخصی با طرح كوماندوی پنج‌هزار نفری برای كشتن رییسان جمهوری كشورهای قدرت‌مندی چون ایران و پاكستان، برای رهبری كشور شان مناسب است؟ آیا واقعاً مردم حس می‌كنند كه كسی مانند آقای بشردوست، به تنهایی و با چندین هزار نفری دیگر از نوع خودش، بی‌حساب و كتاب، نظامی را اداره می‌كند كه از بیخ و بنیاد ویران است و این ویرانی نیز میراثی است كه از صدها سال روی این كشور بار شده است؟

مخالفان اجتماعی آقای بشردوست، كسانی كه از میزان محبوبیت او در میان مردم هراسان شده‌اند، با تبلیغات شفاهی عجیب و غریب به مصاف او برخاسته‌اند. روزی شایعه می‌اندازند كه آقای بشردوست در پكتیا گفته است كه من از هزاره‌هایی نیستم كه میخ بر سر مردم كوبیده‌است و یا مردم را به داش انداخته‌است. روزی دیگر می‌گویند كه آقای بشردوست گفته‌است كه من به فلان و فلان شخص و فلان و فلان مرجع مذهبی یا قدیس و پیشوا اعتقاد ندارم. روزی آوازه می‌اندازند كه بشردوست گفته‌است كه من وقتی به قدرت برسم نظام طالبان را روی كار می‌آورم و همان نظام را نظام صد در صد سالم می‌دانم و تمام عمل‌كردهای طالبی را درست می‌دانم…. این حرف‌ها از نهایت عجز و منطق شكست‌خورده بر علیه بشردوست بیان می‌شود. بالاخره كسی نمی‌اندیشد كه در عصر ارتباطات و رسانه‌های بی‌شمار كه حتی صدای سرفه‌ی كسی را نیز بی‌حساب نمی‌گذارند اگر كسی مانند بشردوست هم‌چون حرفی را در ملأ عام گفته باشد، چگونه ممكن است كه در هیچ رسانه و خبرگزاری انعكاس نكند و تنها مخفیانه برسد به گوش این آقایی كه آن را به عنوان یك امانت برای مردم كوچه و بازار عرضه كند.

به نظر می‌رسد مردم این همه چیزها را خوب می‌دانند. این است كه مردم حمایت خود از بشردوست را بر اساس گفته‌ها و شنیده‌های دیگران عیار نمی‌کنند. آن‌ها حساب خاص خود را دارند و با این حساب است كه به دنبال بشردوست نگاه می‌كنند.

اگر خواسته باشیم تصویری نسبی از قضاوت مردم داشته‌باشیم، شاید بتوانیم بگوییم كه مردم در حمایت از آقای بشردوست فریادی از اعتراض بلند می‌كنند در برابر هر آن‌چه در وضعیت كنونی بر سر شان بار می‌شود. حمایت از بشردوست، نه به خاطر صلاحیت و شایستگی‌های او، بلكه به خاطر ابراز نارضایتی از همه‌ی روندی است كه در كشور جریان دارد. رمضان بشردوست را می‌توان شلاق اعتراض دانست كه بر گرده‌ی نظام و نظام‌داران كنونی فرود می‌آید. مردم از بشردوست حمایت می‌كنند تا به فلان و فلان رهبر و سیاست‌مدار و زمام‌دار عاقل و پرمدعای خویش بگویند كه تصویر شان در ذهن مردم چیست. با رمضان بشردوست، می‌توان شاخص‌هایی را در افكار عامه شناسایی كرد و هر سیاست‌مداری كه به رأی و قضاوت پنهان مردم اعتنا داشته‌باشد، حمایت از بشردوست را برای درك حساسیت‌های مردم و عیارساختن سیاست‌های آینده‌ی خویش باید مورد توجه قرار دهد.

شاید مصاحبه‌ی شب چهارشنبه تلویزیون طلوع با آقای بشردوست، میزان حمایت عوام را نیز به زیان او تغییر داده باشد. این را به دلیل آن می‌گویم كه مردم در قضاوت‌های خود نكته‌های ظریفی را مورد توجه قرار می‌دهند. قضاوت مردم همیشه قضاوت عمیق است و هر كسی خواسته باشد سطح رشد مدنی جامعه را درك كند، باید به قضاوت‌های جمعی مردم مراجعه كند. مردم از آقای بشردوست به عنوان یك شلاق اعتراض كار می‌گیرند و تأویل می‌كنند، ولی اگر همین مقدار حمایت از بشردوست را نیز مورد حساب قرار دهیم، باید تجدید نظر جدی‌ِ در تحلیل‌ها و بررسی‌های خود از واقعیت‌هایی كه در جامعه جریان دارد، داشته باشیم.

رمضان بشردوست نه برای حكومت كردن است و نه برای تغییر چیز خاصی در افغانستان. رمضان بشردوست چهره‌ای از دهن‌كجی مردم نسبت به كسانی است كه آن بالاها نشسته‌اند و فكر می‌كنند فقط با پول و ادا و اكت و شعارهای موسمی خویش، بر همه‌چیز مردم سلطه‌ی بی‌رقیب دارند.

این‌ها همه واقعیت‌های برهنه‌ی زمان‌ است. از این واقعیت‌ها تنها صاحبان چشم می‌توانند عبرت بگیرند.

عزیز رویش

Share via
Copy link