اشاره: ما پس از این تلاش داریم تا روایت مهاجران از زندگی در ایران را جمعآوری و نشر کنیم. اینک این بخش به عنوان مقدمهی این سلسله گزارشها و روایتهای بعدی تقدیم مخاطبان میشود.
مهاجرت و حضور افغانستانیها در ایران از پیشینهی بلند تاریخی و از وضعیت پیچیدهی سیاسی برخوردار است. مهاجران زیادی در ایران هستند که حدود نیم قرن و یا بیشتر از آن در این کشور زندگی کردهاند؛ اما همچنان مهاجر و کارگر شاقهترین کارهای ممکن در ایران هستند. این مهاجران همیشه بهطور معلق زندگی کرده و نه امیدی برای بازگشت به کشور شان را دارند و نه از سرنوشت آنان و فرزندان شان در ایران خبری هست.
پس از مهاجرت رقم درشت افغانستانیها در ایران و سپری شدن سالهای زیاد، شمار زیادی از مهاجران در ایران متولد شده و به لحاظ فرهنگ و معاشرت بیشتر از آن که افغانستانی باشند، ایرانی هستند. لهجهی آنان ایرانی و تابع مکانیست که در آنجا زندگی میکنند. به موسیقی ایرانی گوش میدهند، دوستان ایرانی دارند و به جز خبرهای نشرشده از رسانهها هیچ تصویر آشنایی از کشور آبایی خود ندارند. از سویی، برای گذراندن زندگی شان، این قشر به عنوان کسانی وارد بازار کار میشوند که با برچسب مهاجر و «اتباع» فقط میتوانند شاقهترین کارهای ممکن؛ اما با مزد کم را به دست بیاورند. از طرفی با گذشت چندین دهه از حضور مهاجران افغانستانی در ایران، حکومتهای ایران و سیاست این کشور در قبال مهاجران برنامهی مشخصی برای زندگی سالمتر و مصوونتر ارایه نکردهاند. این مهاجران باوجودی که شاهد تولد نسلهای دومی و سومی آنان نیز در این کشور هستیم، هیچ امیدی برای تغییر سرنوشت شان در این کشور ندارند.
هزاران کارگر افغانستانی در ایران پیر شده و از دنیا رفتهاند. ساختمانهای بلند و چندمنزله در ایران پابرجا است، کانالهای آب، برق، گاز، کارخانههای متعدد و مختلف، دامداریها و هزاران باغ، گلخانه و پارک در ایران ساخته شده و فعال است؛ اما کم نیست شمار کارگران گمنام افغانستانی که کمر شان از شدت و سنگینی کار در ایران خم شده و در نهایت کمردرد و زانودرد گرفته و از کار افتاده و درگذشتهاند. فرزندان آنها همچنان در ایران زندگی و برای ایران کار میکنند.
گفتنیست که حکومت ایران تصمیم گرفته است که تا پایان سال 1403، دو میلیون مهاجر بدون مدرک (غیرمجاز) افغانستانی را از این کشور اخراج کند. گفته میشود این بزرگترین اخراج اجباری مهاجران افغانستانی از ایران در طول سالیان اخیر خواهد بود.
تاریخ حضور مهاجران افغانستانی در ایران
برای بررسی تاریخ حضور مهاجران افغانستانی در ایران، من از چند صاحبنظر در این مورد پرسیدهام که آنان در این کشور درس خوانده اند و در این کشور کار و زندگی میکنند. آنان از لحاظ تاریخی، حضور مهاجران افغانستانی در ایران را به چند مرحله بخشبندی کرده اند.
مرحلهی اول، آغاز مهاجرت افغانستانیها به ایران
دکتر بسمالله برهانی، نویسنده و خبرنگار که دو مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد (ماستری) و «دکترا»ی خود را در ایران به اکمال رسانده است، میگوید که مرحلهی اول مهاجرت افغانستانیها به ایران به قرن 19 برمیگردد. آن زمان که حاکمان پشتونتبار افغانستان با رفتارهای به شدت تکقومی و سرکوبگر خود ملیتهای دیگر به ویژه هزارهها را به حاشیه میراندند و سرزمینهای آنها را غصب میکردند، عدهای از مردم برای ادامهی زندگی مهاجرت را انتخاب کردند. او میگوید که مهاجران در قرن نوزدهم بیشتر از مردم هزاره بودند که به دلیل ستم و تبعیض سیستماتیک مجبور به فرار از سرزمینهای خود شدند و ایران یکی از مقصدهای نزدیک برای مهاجرت آنها بود: «ابتدا در قرن نوزدهم، زمانی که حاکمان پشتونتبار بر افغانستان مسلط شدند و با رفتار تکقومی خود بر اقوام دیگر ظلم کردند و زمینهای شان را گرفتند، مهاجرت آغاز شد. به خصوص در زمان عبدالرحمان خان که بیشتر از 62درصد مردم هزاره نسلکشی شدند، هزاران انسان هزاره به بردگی کشانده شدند و سرزمینهای خود را از دست دادند، شمار زیادی از هزارهها مهاجر شدند و به ایران، پاکستان و هند بریتانوی پناهنده شدند.»
در ایران از جمله در مشهد گروههای قومی به نام «خاوری» و «بربری» زندگی میکنند. گفته میشود آنها در واقع از اولین گروههای مهاجر افغانستانی و «هزاره» هستند که به مرور زمان در جامعهی ایران ادغام شده و شناسنامهی ایرانی دریافت کردهاند. برخی از آنها اعتراف نمیکنند که هزاره هستند. خود را شیعه میگویند و دوست ندارند که در مورد هویت نژادی شان صحبت شود.
حسین ابراهیمی، میگوید که در زمان عبدالرحمان پس از فشارهای مذهبی و قومی که بر هزارهها وارد شد، هزاران خانوادهی هزاره مجبور شدند که از افغانستان به ایران و دیگر کشورهای همسایه فرار کنند. پس از آن، عدهای از هزارهها که نتوانستند فرار کنند، در افغانستان ماندند و از برای حفظ جان شان، مجبور به تغییر مذهب شدند که امروز هزارههای سنی بخش بزرگی از جمعیت مردم هزاره در افغانستان را تشکیل میدهند.
ناجی میگوید که «مهاجرت افغانستانیها به ایران پیشینهی طولانی و پیچیده دارد و شاید هم به یک و نیم قرن پیش، یعنی قرن 19 و دورهی سلطنت عبدالرحمان بر میگردد. دلیلش هم جنگها و موضوعهای سیاسی و قومی در افغانستان بوده است.»
غلامسخی حلامیس میگوید که « موجی از مهاجران افغانستانی که در زمان عبدالرحمان خان وارد ایران شدند، همزمان با دورهی قاجاریان در ایران بود که حالا آنها دیگر ایرانی هستند و با شناسنامه و فرهنگ ایرانی در آن کشور زندگی میکنند.»
مرحلهی دوم، جنگ و مهاجرت در دههی60
بیبیسی در گزارشی با عنوان «سه نسل از افغانها در ایران» مهاجرت افغانستانیها به ایران در دههی 60 را به کودتای حزب دموکراتیک خلق در هفتم ثور 1357 و اشغال افغانستان توسط شوروی سابق در ششم جدی 1358 مرتبط میداند و نوشته است که «کودتای حزب دموکراتیک خلق در هفتم ثور 1357 در کابل و انقلاب در ایرن در 22 دلو1357 در یک سال اتفاق افتادند. صدها هزار نفر از افغانستان به ایران پناهنده شدند و شماری از گروههای چپ ایران نیز به کابل پناه بردند. شوروی در ششم جدی 1358افغانستان را اشغال کرد و عراق 9 ماه بعد در 31 سنبلهی 1359 به ایران حمله کرد. همزمان دو کشور همسایه حدود یک دهه درگیر جنگ شدند. پس از تهاجم شوروی، افغانستان بزرگترین جمعیت مهاجر جهان پس از جنگ جهانی دوم را تولید کرد.»
با این وجود، جنگ در افغانستان باعث مهاجرت و آوارگی از این کشور میشد و از آنطرف شمار زیادی از این مهاجران در جنگهای ایران علیه کشورهای دیگر در بدل خانه، مزد ناچیز و شعارهای مذهبی جذب گروههای جنگی در ایران میشدند.
ناجی میگوید که موج بزرگ مهاجران از افغانستان در دههی 60 وارد ایران شدند. درسال 1358 وقتی شوروی بر افغانستان حمله کرد این موج ایجاد شد که همزمان با حملهی عراق به ایرن بود. روحالله خمینی رهبر انقلاب ایران در آن زمان در مورد مهاجرت افغانستانیها گفته بود: « بیچارهها را از خانههای شان دور کردند، مال شان را بردند، خود شان را فرستادند اینجا. خوب، باید چه کرد با اینها؟ نباید اینها را پذیرایی کرد؟ ما مسلمانیم، آنها هم مسلمانند. ما باید از آنها پذیرایی کنیم.»
حسین ابراهیمی میگوید که «در سال 1358 و پس از کودتای نظامی حزب دموکراتیک خلق، مردم افغانستان بهطور گستردهای مهاجرت کردند. ایران در آن روزها درگیر جنگ با عراق بود و به شدت به کارگر نیاز داشت که مهاجران افغانستان به این نیاز پاسخگو بودند. نه تنها به حیث نیروی کار ارزان، بلکه صدها نفر در جنگ علیه عراق از سوی ایران شرکت کردند و کشته و زخمی شدند.»
مرحلهی سوم، دههی70
پس از پیروزی مجاهدین در هشتم ثور 1371، شماری از مهاجران به کشور برگشتند. روزنامهی جمهوری اسلامی در 25 جوزای 1372 به نقل از وزارت داخلهی ایران گزارش داد که بیشتر از «یک میلیون» مهاجر افغانستانی به کشور خود برگشتهاند؛ اما زیاد طول نکشید و جنگهای داخلی گروهی در کابل شروع شد و مردم زندگی در امنیت را در افغانستان تجربه نکردند و دوباره مجبور به ترک کشور شان شدند.
گروه طالبان در سال 1374 کابل را تصرف کردند و در سال 1377 وارد بلخ شدند. این گروه در سراسر ولایت بلخ و مرکز آن «مزار شریف» به نسلکشی هزارهها به صورت هدفمند پرداختند و بر اساس آمار موجود، بیشتر از ده هزار نفر از مردم را نسلکشی کردند.
درگیریهای گروهی میان تنظیمهای جهادی و سپس تسلط طالبان بر افغانستان، باعث آوراگی و مهاجرت مردم به ایران شد و هزاران خانواده مجبور شدند از افغانستان بیرون شوند. پس از روی کارآمدن دولت جدید به ریاست حامد کرزی در سال 1380، امیدی برای زندگی دوباره در افغانستان ایجاد شد و در دو دههی 80 و 90 هزاران مهاجر از ایران به افغانستان برگشتند و به زندگی در کشور ادامه دادند تا اینکه پس از بیست سال، دوباره طالبان به قدرت بازگشتند و همهچیز بههم خورد.
مرحلهی چهارم، بازگشت طالبان و موج جدید مهاجرت
پس از 24 اسد 1400، طالبان برای بار دوم وارد کابل شدند و سکان قدرت افغانستان را به دست گرفتند. این بار مهاجرت و فرار از کشور بسیار گسترده بود. ایران به حیث نزدیکترن کشور و جایی که افغانستانیها همیشه و در هر مرحله، به آنجا پناه میبردند، در سال 1400 همچنان شاهد بزرگترین موج مهاجران افغانستانی به این کشوربود. بیشتر مهاجرانی که وارد ایران شدند، مسیر سخت و سنگلاخ قاچاقی را پیمودند. شمار زیادی هم با ویزا و بهطور قانونی وارد این کشور شدند.
احمد وحیدی وزیر داخلهی پیشین ایران و سازمان مهاجرت این کشور در سال 1402 اعلام کرد که شمار مهاجران افغانستانی «پنج میلیون نفر» هستند. از سویی، آمار مهاجران افغانستانی در ایران همیشه مورد بحث بوده است و گروههایی که در دو سال اخیر بر طبل افغانستانیستیزی میکوبند، شمار مهاجران را از هشت تا 12 میلیون نفر میخوانند. پیش از آمدن طالبان، بر اساس اطلاعات داده شده از سوی کشور ایران، آمار مهاجران تا دو میلیون نفر براورد شده بود؛ اما در سال 1400 این رقم به طور چشمگیری افزایش یافت. از سویی، پس از بالا رفتن آمار مهاجران افغانستانی در ایران و سقوط ارزش پول این کشور، موج مهاجر ستیزی به نسبت بالاتر از گذشته به راه افتاد و زندگی را برای مهاجران افغانستانی در اکثر شهرهای ایران سختتر از گذشته کردند.
آنانی که بیشتر از چهل سال در ایران زندگی کردهاند و فرزندان شان در آنجا تولد شدهاند، سرنوشت سختتری نسبت به آنانی دارند که بدون خانواده و یاهم در سالهای اخیر مجبور به اقامت در ایران شدهاند، دارند. این گروه از مهاجران، نه میتوانند از فرصتهای مناسب زندگی در ایران بهره ببرند و نه میتوانند به کشور خود شان برگردند؛ چون هیچ آشنایی، هیچ امیدی و هیچ جایدادی برای زندگی در افغانستان ندارند. با اینوجود، آنان که مهاجرند، همیشه مهاجر باقی میمانند و این که در ایران به دنیا آمده و بیشتر از نیمقرن برای آبادی این کشور زحمت کشیده باشند، اهمیتی ندارد.
نسیم کافرسنگ