روز دختر
کدام دختر؟
دختری که رؤیاهایش را دفن میکند و با تمام آرزوهایش بغض میکند؟
دختری که شب تا سحر بالشت خود را از اشک نم میزند؟
یا روز دختری را تبریک میگویند که با چشمان پر از اشک و دل شکسته، پشت دروازهی مکتب ایستاده و اجازهی ورود به مکتب را ندارد.
یا دختری که به آرزوهایش قول رسیدن داد؛ ولی نگذاشتن به قولش عمل کند؟
دختری که شرمندهی آرزوهایش شد!
مگر میشود با چنین بیعدالتی بزرگ، روز دختر را برایش تبریک گفت؟
دختری که از وجود و بودنش بعضیها خجالت میکشند، دختری که در جادهها هر قدمش را با ترس بر میدارد تا مبادا با یک تهمتی سنگسار شود؟
هنوزم میگویند روز دختر مبارک!
در همه جا نوشتهاند که روز دختر، روز فرشتهها و بهترین مخلوق خدا مبارک!
کدام فرشته؟ کدام دختر؟
فرشتهی که دیگر لبخند روی لبش نقش نمیبندد!
یا دختری که رؤیاهایش را در کنج اتاق دفن کرده است.
او که زخم خورده و دردهای بیشمار دارد.
دردی که فقط با گفتن روزت مبارک، دوا نمیشود.
دختری با این کلمه، به اهداف و آرزوهایش نمیرسد و عدالت برای او برقرار نمیشود.
او که دردهای زیادی در سینه دارد و اگر روزی را ببیند که مانعی رسیدن به اهدافش وجود ندارد، مانعی برای عمل به قولش وجود ندارد، روزی که هیچ مردی از وجودش خجالت نکشد و لبخند به روی لبش نقش ببندد.
همان روز برایش روز دختر خواهد بود.
نویسنده: راضیه اکبری