روز دختر؛ روزی برای تجلیل یا تلنگری بر دردها؟

Image

29 اپریل، برابر با نهم ثور، مصادف با روز دختر در جهان است. از این روز در اکثر کشورها در جهان تجلیل می‌شود. اما در کشور من، افغانستان، در حالی از این مناسبت قشنگ جهانی عبور می‌کنیم که بیشتر از سه سال است که ما دختران نه تنها موفق به تجلیل از روز نمی‌شویم، بلکه موجودیت و هستی ما را هم انکار می‌کنند. وضعیت جاری به شیوه‌ی حاکم است که ما دختران را حتا از بیرون رفتن و درس خواندن نیز منع کرده‌اند.

با آن‌هم با تمام سختی‌ها و محدودیت‌ها، امروز، در جمع دوستانم نشسته بودیم و بحث‌ ما بر سر این بود که چگونه این روز را تجلیل کنیم. وقتی فهمیدم که تنها دو روز دیگر تا روز دختر باقی مانده، فوراً یاد سال گذشته افتادم؛ همان روزی که در کنار دوستانم، به مناسبت روز دختر و هم‌زمان با تولد یکی از آن‌ها، جشنی گرفتیم و فشار یک‌سال سختی و محدویت را نادیده گرفته از بودن خود تجلیل کردیم.

امسال که سومین سال سختی و بدبختی را پشت سر می‌گذارنیم، دلم برای خودم سوخت، برای دختران سرزمینم که برای بسیاری‌شان این روز، نه‌جشن بلکه تلنگری دردناک و نفرت‌انگیز است. تلنگری که آنان را به یاد چالش‌ها و دشواری‌هایی می‌اندازد که تنها به جرم دختر بودن باید آن‌ها را تحمل کنند. به یاد امر و نهی‌هایی که از سوی بزرگان‌شان به آن‌ها تحمیل می‌شود، به یاد حقوقی که از سوی مردم و دولت سلب شده است، به یاد دردهایی که به عنوان خواهر، دختر، همسر و مادر می‌کشند.

در دل آرزو کردم، کاش به‌جای تجلیلِ صرف، اندکی خیال آسوده، آزادی، امنیت و شادی را تجربه می‌کردیم، چیزهایی که پیش از آن‌که به عنوان دختر، بلکه به عنوان انسان به آن‌ها نیازمندیم و حق داریم از آن‌ها برخوردار باشیم. می‌گویند: «دختر در خانه نعمت است» و پیامبر بزرگوار اسلام، حضرت محمد (ص)، فرموده است: «هر کس که صاحب دختر شود، در روز محشر جایگاهش در کنار من خواهد بود.» اما در سرزمین من، خانواده‌ای نیست که پسران‌شان را بر دختران‌شان مقدم ندانند، به خواسته‌های دختران‌شان توجه کنند، به آن‌ها بها دهند، از آن‌ها مراقبت کنند و نگذارند روح لطیف‌شان مدام شکسته شود.

این‌گونه است که دختران آسیب‌پذیر، شکننده، ضعیف و در بسیاری موارد بی‌جرأت و وابسته بار می‌آیند. سپس همین جامعه آن‌ها را موجوداتی ضعیف، نادان، خوار و حقیر خطاب می‌کند. در حالی‌که واقعیت این است که دختران موجوداتی ضعیف نیستند، بلکه از قوی‌ترین مخلوقات روی زمین‌اند. آن‌ها دخترند، با وجودشان در خانه روح می‌دمند و با ایثار و ازخودگذشتگی‌شان، درس فداکاری، محبت، عشق و شادی می‌بخشند. همدم مادر، عصای دست پدر و تکیه‌گاه محکم برادرند و از همه مهم‌تر معنابخش زندگی در همه‌ی خانه‌هاست.

آنگاه که مادر می‌شوند، از جسم و روح نحیف‌شان فرزندی را تغذیه می‌کنند، او را بزرگ می‌کنند و با خون دل و رنج فراوان می‌کوشند آینده‌سازان نیک‌اقبال، پرتلاش و مناسب به جامعه و کشور هدیه دهند، فرزندانی که مایه‌ی افتخار خود، خانواده، جامعه و در نهایت کشورشان باشند. با این‌همه، صدای زن «عورت» خوانده می‌شود، حقوقش پایمال می‌گردد، فریادش در گلو خفه می‌شود و می‌کوشند حضورش را از جامعه حذف کنند. غافل از آن‌که تبر برداشته‌اند و پیاپی به ریشه‌ی خویش ضربه می‌زنند.

ملتی که زن و دختر را از جامعه حذف کند، آن‌ها را از تحصیل بازدارد، بی‌تردید فردای روشنی نخواهد داشت. چنین ملتی نمی‌تواند فرزندانی بهتر تربیت کند و به جای پیشرفت، دچار ضعف، شکست، بی‌اقتداری و جهل خواهد شد.

امیدوارم این روزها، مانند ابرهای دلگیر بهاری، گذرا باشد و تیرگی، تاریکی و مهِ آن دامن‌گیر ما و نسل‌های بعدی نشود. می‌گویند: «آفتاب پشت ابر نمی‌ماند». باشد که این آفتاب درخشان، هرچه زودتر از پشت ابرهای تیره و تار بیرون آید و دوباره، برای همیشه، با درخشش خود طبیعت را زنده کند، روشنایی هدیه دهد و بر تاریکی‌ها چیره شود.

پس،  روزت مبارک، هم‌سنگرِ راه دانایی و آزادیِ من!

نویسنده: سما

Share via
Copy link