رویای آزادی

Image

دلم می‌خواهد آزاد باشم؛ آزاد از تمام قیدها و شرط‌ها. امروز ابتدایی‌ترین آزادی را طلب می‌کنم: آزادی در انتخاب لباسم. دلم می‌خواهد روزی فرا برسد که لباس خود را با رنگ و اندازه‌ی دل‌خواهم طراحی کنم. روزی که ساختن یک لباس جدید برایم ساده و بی‌دغدغه باشد. بدون هیچ محدودیتی به بازار بروم و از میان همه‌ی رنگ‌های موجود، آن‌چه را که دوست دارم، انتخاب کنم. وقتی به خیاط مراجعه می‌کنم، لباس دل‌خواهم را دقیقاً به شکلی که می‌خواهم، برایم بدوزد.

اما امروز، وقتی با بهترین رنگ‌ها روبه‌رو می‌شوم، مجبورم رنگ سیاه را انتخاب کنم. زمانی که می‌توانم اندازه‌های متنوعی داشته باشم، ناچارم تنها به یک اندازه‌ی خاص محدود شوم. من می‌خواهم این انتخاب‌ها، نه فقط برای من، بلکه برای تمام دختران سرزمینم آزاد باشد، نه از سر اجبار و تحمیل دیگران.

امروز، ما دختران در افغانستان، چیزهایی را آرزو می‌کنیم که حتی آزادی نامیدن آن‌ها هم عجیب است. چرا که انتخاب رنگ، اندازه‌ی لباس یا حتی امکان تحصیل، آرزو نیست؛ این‌ها حقوق اولیه‌ی ما هستند. در جهانی که به علم و دانش تکیه دارد، برای ما دختران در افغانستان، فراگیری علم به یک آرزو تبدیل شده است. در حالی که مکتب‌ها، معلمان و تخته‌های پر از نوشته در صنف‌های خالی منتظر ما هستند، حق تحصیل از ما گرفته شده‌است.

واژه‌ی «دختر» یا «زن» امروز سنگین و دشوار شده است؛ کلمه‌ای که بیانش گاه چنان قلب‌ها را می‌فشارد که تحملش سخت می‌شود. گاهی فکر می‌کنم، چگونه ممکن است واژه‌ای به این کوچکی، تنها دو یا چهار حرف، چنین شورشی در دل انسان‌ها برپا کند؟ چطور ممکن است تلاش کنند از هر راهی ما را، که نام‌مان دختر است، مأیوس، ناامید و محروم کنند و در گوشه‌ای ساکت نگاه دارند؟

اما اگر همین واژه‌ی «دختر» قدرتی دارد که می‌تواند این‌چنین چالشی برپا کند، خود این موجود چقدر قدرت دارد؟ این همان نکته‌ای است که هراس به دل برخی می‌اندازد. قدرت ما دختران را نمی‌توان به سادگی توصیف کرد. چالش‌هایی که بر سر راه ما قرار می‌دهند، در واقع همان نقاط قوتی هستند که ما را به حرکت بیشتر وامی‌دارند و انگیزه‌ی ما را دوچندان می‌کنند.

ما از درس‌های امپاورمنت یا توان‌مندسازی یاد گرفته‌ایم که «نقطه‌ی ثقل قدرت» چیست؛ نقطه‌ای که تمام نیروهای دیگر را به سوی خود جذب می‌کند. امروز، با بسته شدن درهای مکتب، متوجه شدیم که علم و دانش، همان نقطه‌ی ثقل قدرت ماست؛ چیزی که قدرت یک دختر را دوچندان می‌کند و راه حل مسائل زندگی را برای او هم‌وارتر می‌سازد.

شرایط امروز ما را قوی‌تر و هوشیارتر کرده است. ما به این باور رسیده‌ایم که یک روز، قلم نقاشی زندگی در دست خودمان خواهد بود و این ما هستیم که مسیر آینده‌ی‌مان را ترسیم خواهیم کرد. تا آن روز، باید بیاموزیم که چگونه قلم را محکم در دست بگیریم تا خطوط زندگی‌مان از مسیر منحرف نشوند.

ما در حال آموختن هستیم که چگونه نقاش زندگی خود باشیم.

و در پایان این مسیر، ما برنده‌ایم…!

نویسنده: ریحانه صفدری

Share via
Copy link