• خانه
  • روایت
  • رویا پس از سه‌سال به دیدن مکتبش در جبرییل هرات رفته‌است

رویا پس از سه‌سال به دیدن مکتبش در جبرییل هرات رفته‌است

Image

«پس از سه سال، به مکتبم رفتم؛ مکتب دختران جبرییل در هرات. در این مکتب پیش از آمدن طالبان هزاران دانش‌آموز دختر در آن درس می‌خواندند. این مکتب از مکتب‌های پیشتاز در معارف افغانستان پیش از طالبان بود. در مسیر راه همان‌طوری که شمرده و محتاط گام برمی داشتم، به فکر روزهایی افتادم که درس و آموزش دختران ممنوع نبود و ما با یونیفورم و شال سفید، لب خندان و دل شاد و مهم‌تر از همه با امید به آینده رفت‌وآمد می‌کردیم، چیزی که امروز از وجود همه‌ی دختران افغانستان رخت بر بسته و ناامیدی و استرس جای تمام آرزوهای گذشته را پر کرده‌است.

وقتی وارد مکتب شدم، از آن شور و شوق و از آن خنده‌های دخترانه خبری نبود. خواستم چرخی بزنم و پس از سه سال دوری از آنجا، تجدید خاطره کنم. به ساختمان آبی رفتم که با نشانه‌هایی از خشونت و محدودیت‌های طالبان روبه‌رو شدم. چهره‌ی تمام عکس‌های نقاشی‌شده در دهلیز ساختمان را با رنگ پوشانده و محجب یافتم. خودم یک از دانش‌آموزانی هستم که  در نقاشی چهره‌های شاعران، دانشمندان و تأثیرگذاران تاریخ و ادبیات در دیوار مکتب دختران جبرییل کمک کرده بودم. پاهایم سست شد و حالم به‌هم خورد. در راه‌پله نشستم تا اشک‌هایم را پاک کنم.»

با دختری از هرات گفت‌وگو کرده‌ام. او در این روایت می‌گوید که زنان و دختران در هرات و افغانستان چه زندگی دشواری تجربه می‌کنند. او می‌گوید که پس از سه‌سال«مکتب دخترانه‌ی جبرییل» که پیش از آمدن طالبان، جای امن و مناسبی برای تحقق رویاهای جمعی دختران در هرات بود، امروز به یک محوطه‌ی سوت و کور و زندان رویاهای این دختران تبدیل شده‌ است.

اسم‌اش رویا (مستعار) است و پیش از آمدن طالبان، دانش‌آموز مکتب دخترانه‌ی جبرییل در هرات بود. او در این‌گفت‌وگو به من در مورد سرنوشت دختران هرات و وضعیت مکتب‌شان می‌گوید.

مکتب دخترانه‌ی جبرییل پیش از طالبان

رویا هنگام آمدن طالبان در هرات، دانش‌آموز صنف دوازدهم مکتب دخترانه‌ی جبرییل بود. او می‌گوید که پیش از آمدن طالبان همه‌چیز خوب بود. او، هم‌صنفی‌ها و همه‌ی دختران دانش‌آموز در جبرییل با امید و اشتیاق درس می‌خواندند و از این که سال ۲۰۲۱، سال آخر مکتب و سالی بود که او و هم‌صنفی‌هایش به آزمون سراسری کانکور اشتراک می‌کردند، بسیار خوشحال بودند. هم به مکتب می‌رفتند و هم برای کانکور آمادگی می‌گرفتند.

رویا، می‌گوید که او برای راه‌یافتن به دانشگاه کابل و دانشکده‌ی کمپیوترساینس آمادگی گرفته بود و اگر طالبان بر کشور مسلط نمی‌شدند و دروازه‌ی مکتب و دانشگاه را به روی دختران بسته نمی‌کردند، او امسال دانشجوی سال سوم دانشگاه بود.

رویا می‌گوید: «مکتب دخترانه‌ی جبرییل، مکتب من و اکثریت دختران جبرییل و برخی مناطق دیگر هرات است. در سال‌های گذشته از پر جمعیت‌ترین مکاتب دخترانه در هرات بود. در این مکتب همه‌ساله مسابقات مختلف برگزار می‌شد. دختران جبرییل در اکثریت مسابقات در مقام‌های اول و دوم قرار داشتند. در آزمون انگلیسی (بریتیش کانسیل) خودم تا مرحله‌ی سوم راه یافتم. دختری که مقام آورد شاگرد همین مکتب بود.»

رویا می‌گوید که مکتبش تیم «والیبال» داشت که در سطح هرات عالی بود. در این مکتب مسابقه‌های ورزشی، علمی و المپیاد ریاضی برگزار می‌شد که دیگر از آن‌ها خبری نیست.

دخترانی که باید دوازده سال درس بخوانند، با محدودیت طالبان فقط شش سال درس می‌خوانند. دخترانی که امسال صنف اول را در سایه‌ی رژیم طالبان به پایان رسانده‌اند، با ادامه‌ی این وضعیت یازده سال دیگر درس نخواهند خواند، بلکه پنج سال دیگر را با تمام سختی‌ها، خشونت و ناامیدی ادامه خواهند داد. آنانی که صنف دوم بودند، سه سال دیگر و آنانی که صنف سوم بودند، دو سال دیگر دانش‌آموز مکتب خواهند بود و پس از آن اگر خود شان نخواهند هم با جبر و شلاق طالبان خانه‌نشین خواهند شد.

رویا ادامه می‌دهد که برای دختران مکتبی زیر ستم طالبان، رفتن به صنف هفتمی در کار نخواهد بود و این بسیار اسفناک است. درس‌خواندن تا صنف دوازدهم و رفتن به دانشگاه محال و بی‌نهایت دور به نظر می‌رسد.

او می‌گوید: «مکتب دختران جبرییل اکنون با مکتب جبرییل سال‌های پیش بسیار متفاوت است. این مکتب دیگر نمی‌تواند دخترانی چون فاطمه رضایی که هم‌زمان از پنج دانشگاه دنیا بورسیه‌ی تحصیلی گرفت یا ورزشکاری چون زکیه خدادادی را فارغ بدهد.»

بازدید رویا از مکتب دخترانه‌ی جبرییل

رویا که تا صنف دوازدهم در این مکتب درس خوانده و در روزهای بازگشت گروه طالبان به قدرت، آخرین روزهای مکتبش را سپری می‌کرد تا در آزمون سراسری کانکور اشتراک کند، یکی از دختران متضرر از محدودیت‌های طالبان بر آموزش و تحصیل دختران در افغانستان است. او پس از سه سال خانه‌نشینی برای اولین‌بار به مکتب رفت و اینک تجربه‌ی تلخ از دیدن مکتب را چنین می‌گوید: «روزی برای پرسش وضعیت درس‌های دختر خواهرم به مکتب دخترانه‌ی جبرییل رفتم. در مسیر مکتب به یاد روز‌هایی افتادم که همان راه را با یونیفورم و شال سفید به مکتب می‌رفتم. با کوله‌پشتی پر از کتاب که کوله‌پشتی آرزوهای دخترانه‌ی من هم بود به مکتب رفت‌وآمد می‌کردم. با دوستان و هم‌صنفی‌هایم خوش بودم. با هم می‌خندیدیم، شوخی می‌کردیم و از آرزوهای خود می‌گفتیم. همان‌طور که شمرده و محتاط گام برمی داشتم مسیر مکتب را از وجود خودم و همه دخترانی که در این مکتب درس می‌خواندند، خالی یافتم.

ما این مسیر را همه‌روزه برای یادگیری ادبیات، کیمیا، فیزیک، جغرافیه، انگلیسی، جیولوژی، بیولوژی و ریاضی به‌طور خستگی‌ناپذیری می‌پیمودیم. این مسیر را هر روز با حس‌کردن بوی نمی که با آب‌پاشی دکان‌داران به روی سرک ایجاد می‌شد طی می‌کردیم تا برای رفتن به دانشگاه آماده شویم؛ اما امروز نه کیف داشتم و نه کتاب و نه آرزویی. مثل سرباز شکست خورده در جنگ، به سوی مکتب می‌رفتم.»

رویا ادامه می‌دهد: «وارد مکتب شدم. مکتب خودم را خیلی خشک و خاموش یافتم. خیلی هم ساکت نبود؛ اما هیچ صدایی از تدریس آن مضامینی که ما می‌خواندیم به گوشم نمی‌رسید. متوجه شدم که روزگار طالبانی است و متفاوت. خیلی چیزهاست که وجودش و خیلی چیزهاست که نبودش گلویم را پر از بغض و چشمانم را پر از اشک می‌کند. استاد دختر خواهرم در صنف نبود. خواستم تا آمدن استاد، در مکتب چرخی بزنم و مکتبم را پس از سه سال خوب ببینم. داخل تعمیری شدم که ما به آن تعمیر آبی می‌گفتیم. من صنف یازدهم و نیمه‌ی صنف دوازدهم را که هرگز تکمیل نشد در همین تعمیر خواندم.

 از دروازه داخل شدم و خواستم از پله‌ها بالا بروم، همین که قدم به اولین پله گذاشتم چشمم به تصویرهای نقاشی‌شده‌ی شاعران، دانشمندان و تأثیرگذاران تاریخ و ادبیات افتاد که بر روی آن‌ها رنگ پاشیده‌اند. این تصویرها که من و برخی دیگر از دختران در نقاشی آن همکاری کرده بودیم از اهمیت بسیاری برخوردار بود. اولین تصویر از سعدی شیرازی، تصویر بعدی از زیب النسا مخفی بدخشی و شاعران دیگر بود که صورت همه با رنگ سفید مخفی شده‌اند‌.

از دیدن  این صحنه‌ی وحشتناک پاهایم سست شد و حالم به‌هم خورد. در راه‌پله نشستم تا اشک‌هایم را پاک کنم.»

هشداری از محدودیت و سانسور

رویا می‌گوید که می‌خواست با گوشی همراهش از آن صحنه‌‌ی دلخراش و نشانه‌های خشونت و محدودیت‌های طالبان عکس و فیلم بگیرد که دختری  از شاگردان مکتب به او از برخورد مدیریت مکتب هشدار می‌دهد تا عکاسی نکند: «به فکرم رسید که با گوشی همراهم از این افتضاح طالبانی عکاسی و فیلم‌برداری کنم. در آن لحظه یکی از شاگردان که یک دختر شاید نه یا ده ساله بود به من هشدار داد که اگر خانم مدیر یا یکی از اساتید مرا در حال عکس‌گرفتن ببیند مبایل را از من گرفته و با من جدی برخورد خواهد کرد.»

او می‌گوید که بدون شک این هشدار از وضع محدودیت و سانسور از سوی طالبان و محتسبان امر به معروف و نهی از منکر این گروه ناشی می‌شود و مدیریت مکتب مجبور است تا از گرفتن عکس و فیلم از دیوارها و صحن مکتب پیش‌گیری کند.

از دیدگاه طالبان، تصویر موجود زنده «انسان و حیوان» باعث ایجاد شهوت می‌شود و در شریعت اسلامی جواز ندارد. برای همین عکس شاعران و شخصیت‌های مشهور ادبی در دیوار مکتب دخترانه‌ی جبرییل را رنگ‌پاشی کرده‌اند.

رویا می‌گوید که پس از بازدید از مکتبش و دیدن صحنه‌ی زننده از چهره‌های رنگ‌پاشی شده‌ی شاعران در دهلیز مکتب با ناراحتی و نگرانی بیش‌تر به خانه برگشته و دیگر دلش نمی‌خواهد از خانه بیرون شود. برای او دیدن صحنه‌هایی که حاکی از محرومیت زنان و دختران از کار و آموزش و خشونت و محدودیت‌های طالبان  باشد دشوار است و بسیار ناراحتش می‌کند.

نسیم کافرسنگ

Share via
Copy link