بازگشت به زادگاهم، ولسوالی مالستان ولایت غزنی، پس از هشت سال، تجربهای سرشار از احساسات متناقض و به یادماندنی بود. این سفر که پیش از بازگشت طالبان انجام شد، نه تنها مرا به خاطرات کودکی و نوستالژیهای گذشته برد، بلکه فرصتی بود تا تحولات و تغییرات زادگاهم را با نگاهی تازه ببینم. هر گامی که در دشتها و کوههای مالستان برمیداشتم، ترکیبی از دلتنگی، هیجان، و کنجکاوی همراه من بود.
از همان لحظهی ورود، هوای خنک و پاک کوهستانی و مناظر زیبای مالستان، مرا به دنیای کودکی بازگرداند. این سفر همچون بازگشت به آغوش مادری بود که همیشه انتظار فرزندش را میکشد. با این حال، تغییرات آشکاری نیز به چشم میخورد که مرا به تفکر واداشت؛ تغییراتی که گاهی امیدوارکننده و گاهی تأملبرانگیز بودند.
یکی از مشاهدات خوشایند من، حضور دختران در مکاتب بود. دیدن دخترانی که با یونیفورمهای مرتب به سوی مکتب میرفتند، رویایی تحققیافته به نظر میرسید. اما این تصویر زیبا با حقیقتی تلخ همراه بود: هنوز بسیاری از دختران به دلیل مسئولیتهای خانگی یا طرز تفکر مردسالارانه در جامعه، از حق آموزش محروم بودند.
در مکتب دخترانهی مالستان، اشتیاق در چشمان دانشآموزان موج میزد. آنها از درسها و رویاهایشان با امیدواری سخن میگفتند. اما محدودیتهای فرهنگی همچنان مانعی جدی بر سر راه آنان بود. این موضوع، هنگام صحبت با دختر کاکایم که هرگز فرصت مکتب رفتن نداشت، برایم عمیقتر و دردناکتر شد. او گفت که مسئولیتهای خانه و دوری مکتب، او را از رفتن به مکتب بازداشتهاند؛ سرنوشتی که بسیاری از دختران در مالستان و سایر نقاط افغانستان تجربه کردهاند.
این سفر برای من تجربهای آموزنده بود. یاد گرفتم که تغییر، هرچند کوچک، میتواند آغازگر تحولاتی بزرگ باشد. با دیدن چهرههای پرامید دختران مالستان، تعهدی تازه در من شکل گرفت: تلاش برای حقوق برابر و ایجاد فرصتهای تحصیلی برای تمام دختران.
بازگشت من به مالستان، سفری بود به گذشته و آینده. دشتها و کوچههای زادگاهم، مرا به اندیشه واداشت که چگونه میتوان شرایط زندگی و تحصیل را برای دختران بهبود بخشید. با هر گام، مصممتر میشدم تا برای تحقق رویاهای دختران سرزمینم تلاش کنم.
یکی از آرزوهای بزرگ من این است که روزی مالستان و سایر نقاط افغانستان، پر از مکاتبی باشد که در آنها دختران با آزادی و آرامش درس بخوانند. هر دختری که حق تحصیل دارد، باید فرصت شکوفایی داشته باشد. با دیدن دختران مالستان، تواناییهای نهفتهای را میدیدم که تنها به یک فرصت برای بروز نیاز داشت.
این سفر به من نشان داد که راه دشواری پیشرو داریم، اما امید و تلاش میتواند ما را به مقصد برساند. بازگشتم به کابل با تعهدی دوباره برای تغییر همراه بود. باور دارم که با اتحاد و تلاش، آیندهی روشنتر برای دختران و زنان افغانستان ممکن است.پ
نویسنده: ثریا محمدی