ما اسماعیل‌های قربانی‌شده‌ایم

Image

افغانستان، سرزمین قربانی‌شدگان است. در این عید قربان، بیایید از قربانیان‌ خود یاد کنیم؛ از اسماعیل‌های‌مان که قربانی دادیم و پیش از این از آنها یادی نکردیم. از شهیدان مکتب سیدالشهدا بگوییم یا از کاج، از جوانان و نوجوانان بی‌گناهی که جان‌شان را از دست دادند، یا شهیدان مساجد و باشگاه‌هایی که در راه تبعیض‌های قومی و نژادی، جام شهادت نوشیدند و کسی سراغ قاتلان آنها نرفت.

برای این سرزمین، لبخند هزاران خانواده قربانی شد. رویاهای مردم را در گورستان دفن کردند. هزاران کودک بی‌سرپرست شدند. زنان بسیاری در جنگ‌ها و انفجارها همسران‌شان را از دست دادند، جوانان بی‌شماری بر اثر مین‌های به‌جامانده از جنگ، معلول شدند. امروز گرمای زندگی هزاران خانواده‌ی در افغانستان خاموش شده است و سردی مطلق در روزگار آنها سایه افکنده است.

از سوی دیگر، در سایه‌ی باورها و اعتقادات سنتی و خرافی، دختران و زنان همواره قربانی بوده‌اند. رویا، زندگی، آزادی و حقوق‌شان پایمال شده است. دخترانی که تنها به‌خاطر جنسیت‌شان، از آموزش، پرورش، آزادی گام برداشتن و حق تصمیم‌گیری محروم‌اند. آنان در نهایت بی‌گناهی مرتکب جرمی بزرگ شده‌اند؛ اینکه در این کشور، دختر به دنیا آمده‌اند. شنیدن صدای زن، دیدن چهره و موی زن، حرام شمرده می‌شود. حتی وجود زن، ننگ پنداشته می‌شود.

بخشی از قربانیان افغانستان، دخترانی‌اند که از مکتب بازمانده‌اند. گویا با مسدود کردن مکاتب، امید نیز در دل شهرهای ما متوقف شده است. چه ستمکار است آن‌که قاتل رویاهای دختران این ملت شده است!

دختران پس از پایان صنف ششم، در اکثر موارد دفترچه‌ی رویای‌شان را می‌بندند؛ طرح‌هایی را که خودشان را در لباس سفید کشیده‌اند، با همان پنسیل پاک می‌کنند. در گوشه‌ای از خانه، مادرانی هستند که پنهانی برای سرنوشت نامعلوم دختران‌شان اشک می‌ریزند. قطره‌های اشک، درد دل‌شان را بازگو می‌کنند. زنانی که می‌ترسند دختران‌شان، زندگی تلخ خودشان را تجربه کنند. این سرزمین با باورها و اعتقادات خودش، رویاهای ساده‌ی زنان را به خاکستر بدل کرده است. آن‌ها تنها آرزو داشتند دختران‌شان مستقل شوند، روی پای خود بایستند، محتاج لقمه‌ نانی نباشند، شکنجه‌های روحی و خانوادگی را تحمل نکنند. فقط می‌خواستند دختران‌شان یک زندگی ساده و آزادانه برای خود بسازند و همیشه مجبور نباشند لبان‌شان را بر دهان سرد فقر بگذارند.

اما چرا رویای دوست‌داشتنی‌شان از آن‌ها دریغ شد؟ آن‌ها در دامن فقر و ستم زیستند و تنها عامل استقامت‌شان، همین رویاها بود. آن‌ها مستحق این‌همه ظلم نیستند. برای سنت‌های این کشور، دختران زیادی ـ به‌ویژه در روستاها ـ پیش از رسیدن به سن قانونی، تن به ازدواج اجباری می‌دهند و زندگی‌شان قربانی می‌شود.

ما همیشه قربانی داده‌ایم. حتی برای روشنی خانه‌های خود، جنبش روشنایی را قربانی کردیم. جنبشی که می‌خواست روشنی را به خانه‌های دیگران بیاورد؛ اما نور خانه‌ خود را برای همیشه خاموش ساخت. ده‌ها ورزشکار را در باشگاه‌های ورزشی از دست دادیم. در مکاتب و کورس‌ها، هزاران دانش‌آموز شهید شدند و کودکانی با رویاهای باشکوه، امروز زیر خاک خفته‌اند.

در مسجدها قربانی دادیم. مردمی که برای نماز خواندن رفته بودند، به شهادت رسیدند و شمع خانه‌ی‌شان خاموش شد. حتی چند موتر را در کابل انفجار دادند که باعث کشته‌شدن مسافران شد.

اما عید قربان، یادآور همه‌ی این قربانی‌هاست. عزیزانی که خود را فدا کردند یا فدا شدند. ما مسئول تحقق آرمان‌ها و رویاهای شهیدان‌ خود هستیم. دیگر بس است این‌همه قربانی. چشم‌به‌راه عیدی هستیم که قربانی فقر، سنت‌های خرافی، باورهای نادرست، خشونت و ترس نباشیم. عیدی که بتوانیم بدون مانع و ترس به مکاتب برویم، دختران در دانشگاه با آرامش درس بخوانند، کودکانی که دیگر قربانی فقر نباشند.

امیدوارم آن عید، روزی از راه برسد.

نویسنده: دینا طاهری

Share via
Copy link