• خانه
  • روایت
  • پرده را پس می‌زنم (۳۰)؛ قصه‌ی مقاومت عاری از خشونت

پرده را پس می‌زنم (۳۰)؛ قصه‌ی مقاومت عاری از خشونت

Image

بحثی که در رابطه با مقاومت در برابر طالبان جریان داشت، نشان می‌داد که این یک مسأله‌ی پیچیده است و راه‌حل ساده‌ای ندارد. هر رویکردی، چه مسلحانه و چه غیرمسلحانه، دارای مزایا و معایبی است که باید با دقت مورد بررسی قرار گیرد. من تا این زمان به این حد از پیچیدگی یک مسأله‌ی اجتماعی و سیاسی مواجه نشده بودم.

پدرم که در مجموع با آرامش به بحث گوش می‌داد، گفت: «من نگران تأثیرات درازمدت جنگ و خشونت بر جامعه هستم. من قسمت عمده‌ی زندگی مفید خود را که دوران جوانی‌ام را در بر می‌گیرد، در جنگ و خشونت سپری کرده‌ام. تجربه برایم یاد داده است که جنگ فقط به کشته شدن افراد ختم نمی‌شود. آسیب‌های روانی و اجتماعی جنگ تا نسل‌ها باقی می‌ماند. ما هنوز تاوان جنگ‌های گذشته را می‌دهیم. من شخصاً وقتی می‌خواهم با کسی رابطه بگیرم یا با کسی وارد یک معامله‌ی تجارتی یا اقتصادی شوم یا برای خود دوست انتخاب کنم، در هر گام دچار تردیدهای زیادی می‌شوم که ناشی از اثرات دوران جنگ است. فلان نفر در گروه مخالفم بوده، فلان نفر از گروه قومی من نیست، با فلان نفر از لحاظ مذهبی یا اعتقادی اشتراک ندارم، همه‌ی اینها در رابطه‌ها و تعامل‌هایم محدودیت ایجاد می‌کند. به همین دلیل، من یکی از کسانی هستم که به هیچ صورت، جنگ را برای هیچ بخشی از مشکلات جامعه راه حل نمی‌دانم.»

حامد با لحنی جدی پاسخ داد و گفت: «تجربه‌های همه‌ی ما جنگ را نفی می‌کند و جنگ را راه‌حل نمی‌داند؛‌ اما زندگی اجتماعی قانون خاص خود را دارد. من در دانشگاه ابن‌سینا دوره‌ی تحصیلات لسانس و ماستری را سپری کردم. استادان ما هم می‌گفتند که در زندگی واقعی، خشونت و جنگ آخرین راه حل است. یعنی وقتی تمام راه‌ها به بن‌بست می‌رسد، تنها جنگ است که گره را باز می‌کند. به همین دلیل، گاهی جنگ اجتناب‌ناپذیر می‌شود. وقتی حقوق اساسی مردم نقض می‌شود، آیا باید دست روی دست بگذاریم و تماشا کنیم؟»

بیژن نظرش را با استدلالی متفاوت‌تر از گذشته ادامه داد و گفت: «این نظر اشتباه است که جنگ و خشونت آخرین راه حل است. جنگ و خشونت گاهی ناگزیرترین راه حل می‌شود؛ اما هیچ‌گاه آخرین راه حل نیست. اصلاً جنگ و خشونت را به عنوان راه حل مطرح کردن، راه را بر عقلانیت و خرد آدمی بستن است. درست است که مبارزه و مقاومت در برابر ظلم و ستم و نقض حقوق انسان‌ها ضروری است؛ اما شکل مبارزه و مقاومت خیلی مهم است. شکل مبارزه و مقاومت همان چیزی است که ما آن را رویکرد مبارزه یا مقاومت هم می‌گوییم. جنگ و خشونت یک رویکرد مبارزاتی است؛ اما تاریخ نشان داده که این رویکرد هم هزینه‌ی سنگینی دارد و هم نتیجه‌ی آن کاملاً معیوب و زیان‌بار است. مسلم است که هر دستاوردی که از طریق جنگ و خشونت حاصل شود، با جنگ و خشونت باید حفظ شود. راز حکومت‌های مستبد و سرکوب‌گر نیز در همین معادله‌ی ناسالم است. تجربه‌ی بشر و تحقیقات دانشمندان برجسته‌ی زمان ما نشان داده است که مبارزات مدنی و غیرخشونت‌آمیز در اغلب موارد کم‌هزینه‌تر و موفق‌تر بوده‌اند. نمونه‌هایی مثل گاندی در هند یا مارتین لوتر کینگ در امریکا یا نلسون ماندلا در افریقای جنوبی را در نظر بگیرید. هر سه آن‌ها رویکرد مبارزه‌ی مدنی عاری از خشونت را در پیش گرفته‌اند و اتفاقاً نتیجه‌های درخشانی نیز داشته‌اند.»

جواد با تأیید حرف بیژن افزود: «بله، این‌ها نمونه‌های خوبی اند؛ اما خوب است به این نکته نیز توجه کنیم که شهرت نلسون ماندلا در اساس به مبارزه‌ی مدنی عاری از خشونت برگشت نمی‌کند. او قبل از اینکه به زندان بیفتد، مبارزه‌ی خشونت‌آمیز دارد. شبکه‌ای به نام نیزه‌ی ملت را رهبری می‌کند و خودش هم به اسم رازیانه‌ی سیاه معروف است. نلسون ماندلا در زندان به تأمل و درنگ در مورد مبارزه‌ی مدنی عاری از خشونت شروع کرد و بعد از آزادی از زندان، مهم‌ترین کار او رهبری افریقای جنوبی پس از شکست نظام آپارتاید بود. این را هم توجه کنیم که اکثر تبلیغات در مورد نلسون ماندلا مربوط به مطبوعات و نهادهای اکادمیک غربی است. غربی‌ها از پیامد شکست آپارتاید وحشت داشتند و تصور می‌کردند که انتقام‌جویی افریقایی‌ها ممکن است اقلیت سفیدپوست و استعمارگر این قاره را با شرایط دشواری مواجه سازد. به همین دلیل، کسی مانند نلسون ماندلا با ویژگی‌های شخصیتی و استعداد و قابلیتی که در خود داشت، به عنوان یک نعمت بزرگ و هدیه‌ی قشنگ برای رفع این نگرانی غربی‌ها عمل کرد. نقش و اثر بزرگ نلسون ماندلا در رهبری عدالت انتقالی و ایجاد فضای امنی بود که در آن سیاه‌پوستان و سفیدپوستان افریقای جنوبی کنار هم زندگی آرام و مسالمت‌‌آمیزی داشته باشند.

فراموش نکنیم که هیچ‌کدام این‌ها برای ما و نسل ما الگوی تمام عیار و بدون قید و شرط نیستند. ما باید یک اصل را از مبارزات آن‌ها بگیریم و آن اجتناب از خشونت و نفرت و انتقام‌جویی و تکیه بر عقلانیت و خرد و محاسبه و مدارا است. خوش‌بختانه، حالا در عصر ارتباطات و رسانه‌های اجتماعی، قدرت افکار عمومی و فشار بین‌المللی بسیار بیشتر از گذشته است. از این ابزارها می‌توانیم برای مقاومت مدنی به خوبی استفاده کنیم.»

حامد هنوز هم دچار تردید بود و با قاطعیتی بیشتر گفت: «حرف شما برای یک جامعه‌ی مدنی و قانون‌گرا خوب است؛ اما آیا این روش‌ها در برابر گروهی مثل طالبان که به نظر می‌رسد به افکار عمومی اهمیتی نمی‌دهند، مؤثر خواهد بود؟ من تردید دارم که طالبان اصلاً به مبارزه‌ی مدنی عاری از خشونت اعتنایی داشته باشد. طالبان فقط خنجر و زور و تفنگ و خشونت را می‌شناسند و نه چیزی غیر از آن.»

بیژن گفت: «اتفاقاً مخاطب مبارزه‌ی مدنی عاری از خشونت طالبان یا هیچ نیروی ستم‌گر نیست. مخاطب این مبارزه خود مردم است. طالبان و همه‌ی ستم‌گران خشونت و ظلم می‌کنند و به همین دلیل است که مقاومت و مبارزه در برابر آنان به یک اصل مهم تبدیل می‌شود. شاید مبارزه‌ی مدنی عاری از خشونت به سرعتی که مقاومت مسلحانه نتیجه می‌دهد، نتیجه ندهد؛ اما در درازمدت می‌تواند اثرات و پیامدهای مثبت و نیکویی داشته باشد. ما باید به فکر آینده‌ای باشیم که در آن همه‌ی مردم مثل برادران هم زندگی می‌کنند. کشور خانه‌ی مشترک همه‌ی مردم است. جنگ و خشونت، بنیادهای هم‌زیستی مسالمت‌آمیز در درون این خانه را ویران می‌کند. حتی اگر با جنگ موفق شویم طالبان را شکست دهیم، چه تضمینی هست که دوباره به همین نقطه برنگردیم؟ به نظر من، اگر هیچ جامعه‌ای نتیجه و پیامدهای جنگ و خشونت و مبارزه‌ی مسلحانه را ندیده باشد، ما به روشنی دیده‌ایم. ما چهل و پنج سال اخیر را یک‌سره در جنگ و ناامنی و خشونت به سر برده‌ایم. بدترین وجه این جنگ‌ها این است که هر چه بیشتر دوام کنند، فاصله‌ها میان گروه‌های اجتماعی را بیشتر می‌کنند. ما باید به جنگ و خشونت نقطه‌ی پایان بگذاریم تا بتوانیم برای راه‌حل‌های صلح‌آمیز فکر و برنامه‌ریزی کنیم.»

جواد در ادامه‌ی حرف‌های بیژن گفت: «علاوه بر همه‌ی آنچه گفته شد، مقاومت خشونت‌پرهیز می‌تواند حمایت بیشتری از جامعه‌ی جهانی جلب کند. کشورها و سازمان‌های بین‌المللی راحت‌تر از یک جنبش صلح‌آمیز حمایت می‌کنند تا یک گروه مسلح.»

جواد یک بعد دیگر از نظر خود را نیز تکمیل کرد و گفت: «البته، هیچ راه حلی را در زمینه‌ی مسایل اجتماعی و سیاسی به صورت مطلق نفی نکنیم. مهم اولویتی است که ما برای این رویکردها قایل می‌شویم. فکر می‌کنم مناسب‌ترین و واقع‌بینانه‌ترین راه‌حل، از ترکیب این روش‌ها و رویکردها حاصل می‌شود. ما باید به صورت هم‎زمان به مقاومت مدنی، فشار بین‌المللی، و در عین حال آمادگی برای دفاع از خود در صورت لزوم. فکر کنیم.»

حامد که به نظر می‌رسید کمی نرم‌تر شده‌است، گفت: «شاید حق با شما باشد؛ اما این روش نیاز به صبر و برنامه‌ریزی دقیق دارد. مشارکت و آمادگی مردم در این مبارزه نیز یک اصل مهم است. مبارزه‌ی مسلحانه را با یک گروه کوچک نیز می‌توان پیش برد؛ اما برای مبارزه‌ی مدنی عاری از خشونت، باید بسیج اجتماعی داشته باشیم. من فکر نمی‌کنم مردم افغانستان برای تحمل یک مبارزه‌ی طولانی و درازمدت حوصله و آمادگی داشته باشند.»

جواد گفت: «مبارزه‌ی مدنی عاری از خشونت، با عجله و شتاب‌زدگی بیگانه است. در این مبارزه، قرار بر این است که تعداد بیشتری از جامعه سهم بگیرد. به نظر من، مهم‌ترین نقش و سهم را مشارکت جوانان و زنان دارد. این همان اصلی است که برای پیروزی مقاومت مدنی عاری از خشونت ضمانت خلق می‌کند. به این نکته توجه کنیم که در جنگ و خشونت قربانی اصلی جوانان و زنان‌اند. ما باید رویکرد خشونت و جنگ را کنار بگذاریم تا قبل از همه برای حیات و بقای جوانان و زنان مصوونیت خلق کنیم. ما به جوانان نیاز داریم تا فکرها و نوآوری‌های جدیدی به جامعه هدیه کنند. فکر می‌کنم جوانان و زنان گروه بزرگی از جمعیت جامعه‌اند که به صورت طبیعی و ذاتی مخالف جنگ و خشونت‌اند. ما باید برای این دو گروه اجتماعی فضای امن ایجاد کنیم که در آن فضای امن با درس و آموزش و پرورش، استعدادهای ناب خود را به کار اندازند.»

بیژن نیز خطاب به من گفت: «شما می‌توانید نقش‌های مهمی در ایجاد و رهبری جنبش‌های مدنی و فرهنگی ایفا کنید. رابطه‌های جدیدی در جامعه خلق کنید که تفاوت‌ها را کاهش دهد و نقطه‌های مشارکت را تقویت کند. شما می‌توانید از ابزارهای نوین برای شناسایی مشکلات و پیشنهاد راه‌حل‌ها استفاده کنید.» وی افزود: «شما باید به روش‌های جدید در زندگی فکر کنید. توانایی شما در برقراری ارتباط معنادار، به تغییرات اجتماعی و سیاسی کمک می‌کند و تکنولوژی نیز در زمان شما پروسه‌ی تغییر را سرعت می‌بخشد.»

جواد با لحنی امیدبخش گفت: «در نهایت، ما به نسل جوانی نیاز داریم که هم به خواسته‌های عموم مردم اعتقاد دارند و هم توانایی استفاده از تکنولوژی و ابزارهای روز برای پیشبرد اهداف عدالت‌خواهانه را دارند.»

با پایان این قسمت بحث، به نظر می‌رسید که همه‌ی ‌شرکت‌کنندگان به نوعی به اشتراک نظر رسیده بودند که مقاومت راهی طولانی و پیچیده دارد. اینکه روش‌های مختلف صلح‌آمیز می‌تواند مزایای فراوانی داشته باشد. این بحث به من انگیزه‌ی بیشتری داد تا در آینده در چنین گفت‌وگوهایی به صورت فعالانه‌تر شرکت کنم و تلاش کنم تا به‌عنوان یک شهروند فعال و مطلع، به پیشرفت و بهبود جامعه‌ی خودم کمک کنم.

ادامه‌ی بحث مربوط به گزینه‌های مختلف برای تغییر بود که احتمالاً با سیاست‌های دونالد ترامپ در قبال افغانستان و تمام منطقه، روشن‌تر به نظر می‌رسند. این بحث را در روایت بعدی دنبال می‌کنم.
زینب مهرنوش – شنبه ۲۹ جدی ۱۴۰۳ 

Share via
Copy link