با گذشت بیش از دو سال سقوط جمهوریت در افغانستان، وضعیت در این کشور آنچنانکه باید نیست. با توجه به وضعیت نامناسب در کشور، گروههایی در مقابل گروه حاکم به مبارزهی مسلحانه برخواستهاند. عدهای هم به این نظراند که برای برقراری صلح در افغانستان، باید راه دیگری به جز مبارزهی مسلحانه وجود داشته باشد. اساسا از میان مبارزهی مسلحانه و راهحلهای دیگر، کدام یک بیشتر به نتیجه میرسد؟
دوازدهمین برنامهی اکساسپیس نسل پنجم از شیشهمیدیا، به بررسی مسالهی امکان و امتناع مبارزهی مسلحانه در افغانستان اختصاص یافته بود. این برنامه باحضور داوود ناجی، کنشگر و فعال سیاسی و عزیز رویش، آموزگار مدنی به تاریخ 3 جدی برابر با 24 دسامبر 2023 از طریق صفحهی اکس (توییتر سابق) شیشهمیدیا به صورت زنده دنبال شد.
آقای ناجی به عنوان مهمان در این برنامه از امکان جنگ برای راهحل مشکلات افغانستان سخن میگوید و عزیز رویش، جنگ را تداوم خشونت و تجربههای ناکام گذشته عنوان میکند که به باور ایشان هرچند ممکن است با مبارزهی مسلحانه به آتشبس رسید؛ اما هرگز منجر به صلح واقعی در کشور نمیشود.
آقای ناجی با توجه به پیشینهی تاریخی، حضور نظامی کشورهای خارجی در افغانستان، وضعیت حاکم و نارضایتی مردم از گروه حاکم و «نبود عدالت» امکان جنگ در افغانستان را همچنان پابرجا میخواند و یادآور میشود که در حال حاضر وجود نیروهای مسلح مخالف عملا امکان مبارزهی مسلحانه در افغانستان را ثابت میکند.
اما عزیز رویش با توجه به صحبتهای آقای ناجی و وضعیت موجود در کشور، راه حل را در مبارزهی مسلحانه نمیبیند و میگوید که «مبارزهی مسلحانه نه ممکن است و نه نیاز.» او خاطرنشان میکند که «مبارزهی مسلحانه، خشونتآمیز، ناکام، پرهزینه و عقیم است.»
از سویی آقای ناجی، تاکید میکند که «در حال حاضر مردم حتا به خاطر یک پُست فیسبوکی، زندانی میشوند و حق اظهار ندارند.» او اضافه میکند که در حال حاضر وضعیت به حدی خراب است که «خانمها زندانی میشوند و به آنها تجاوز صورت میگیرد…» که به باور ایشان، اینها دلایلی است که امکان مبارزهی مسلحانه را در افغانستان به وجود میآورد.
در ادامه آقای رویش خاطرنشان میکند که با توجه به جنگهای مسلحانه در گذشته، «نفرت در اندام جامعه پیچیده است.» آقای رویش به این باور است که برای از بین بردن نفرت در جامعه باید تجربههای گذشته را تکرار نکنیم. او میگوید: «علاج درد با ناخن زدن بر بیماری ممکن نیست.»
آقای رویش، از تجربهی صلح در کشورهای اروپایی یادآوری میکند و خاطرنشان میسازد که اروپاییها تلاش کردند تا صلح و ارزشهای آن در جامعه بدون متوصل شدن به گزینهی مبارزهی مسلحانه نهادینه شده است. او اضافه میکند: «اگر نفرت و خشونت در کشور مانند زهر عمل میکند، مبارزهی مسلحانه نمیتواند برای نفرت و خشونت به عنوان پادزهر عمل کند.»
در ادامه آقای رویش اضافه میکند که مشکلات فعلی کشور نیاز به تلاشهای همهجانبهی دیگر دارد که امکان مبارزهی مسلحانه در کشور را از بین میبرد. او خاطر نشان میکند که تلاشها برای کارهای مفید و موثر باید بیشتر شود و روی گزینههایی که بتواند جامعه را به سوی صلح واقعی سوق دهد، بیشتر تمرکز شود.
آقای رویش همچنان اشاره میکند که «صدای بلند همیشه صدای مستدل و واقعی نیست.» او خاطر نشان میکند که جنگها همیشه برای توازن قوا تاثیرگذار بودهاست؛ اما هرگز منجر به صلح واقعی در کشور نشده است. او میگوید: «نبود جنگ، به معنای صلح نیست. ممکن است که در حال حاضر جنگی وجود نداشته باشد؛ اما صلح هم در کشور وجود ندارد.
آقای ناجی میگوید که «جهان کنونی به آن اندازه انسانی نیست.» او با توجه به وضعیت جاری در غزه خاطر نشان میکند که در حال حاضر حدود 7هزار کودک در غزه کشته شدهاند. همچنان اضافه میکند: «مساله نباید سیاه و سفید شود.»
آقای ناجی میگوید که روی قرارداد اجتماعی جدید از تمامی امکانها باید استفاده شود. او تاکید میکند که در حال حاضر تمامی دختران افغانستان بیسواد به بار میآیند و آیندهی افغانستان عملا به سوی تباهی کشانده میشود. در ادامه آقای ناجی با توجه به صحبتهای آقای رویش میگوید که «ما با معیارهای اخلاقی نمیتوانیم مشکل جهان کنونی را حل کنیم.»
آقای رویش با توجه به گذشتهی تاریخی میگوید که «ما از تجربههای جنگی در کشور عبور کرده ایم.» او میگوید که درست است تاریخ افغانستان با جنگ و خونریزی و مبارزات مسلحانه عجین شده است؛ اما انسان امروز و مدنی افغانستان توانایی تشخیص تاثیرات منفی جنگ با رویکردهای غیر مسلحانه را باید داشته باشد. او اضافه میکند: «ما باید با تاریخ خردمندانه برخورد کنیم و نباید تجربههای عقیم گذشته را تکرار کنیم. ما توسط خشونت به نتیجهی مطلوب نمیرسیم. باید رویکردهایی انتخاب شود که در ختم روز به نفع مردم ختم شود.»
هرچند آقای رویش جنگ را رویکردی مناسب برای «تاثیرگذاری» عنوان میکند؛ اما خاطرنشان میکند جنگ ممکن است برای سیاستمداران و سردمداران قدرت تاثیرگذار باشد و اضافه میکند: «جنگ برای عامهی مردم تاثیر منفی دارد و منجر به صلح نمیشود.»
آقای رویش با توجه به رویکرد امتناع از مبارزهی مسلحانه میافزاید: «نباید تجربههای مدنی را به برداشتهای سطحی تقلیل بدهیم.» او اضافه میکند که تجربههای مدنی از سوی افرادی که در این عرصه تلاش میکنند، سنجش میشود و در تاریخ ثابت شده است که نتیجهی آن بهتر از مبارزهی مسلحانه برای مردم بوده است.
همچنان آقای ناجی با توجه به صحبتهای آقای رویش میگوید که وقتی جنگهای گذشته بیفایده بوده، آینده را نباید با فورمول گذشته محاسبه کرد. آقای ناجی دیدگاه آقای رویش را مورد نقد قرار میدهد و میگوید: «با توجه به گفتههای آقای رویش اگر بگوییم که در جنگ یک تعداد خاص صاحب امتیاز میشوند، باید در نظر داشته باشیم که در بیست سال گذشته وقتی جنگ هم نبود، یک تعداد خاص به امتیاز رسیدند.»
او اضافه میکند: «در طول بیستسال گذشته، تعداد زیادی درس خواندند، دانشگاهها در کشور ایجاد شد، وضعیت اقتصادی مردم بهتر شد و…» آقای ناجی خاطر نشان میکند که «ما کَی توان داریم که مبارزه مدنی را در جامعه اجازه بدهیم یا ندهیم. جامعهی چند میلیونی به قول استاد رویش، خودش تصمیم خود را می گیرد و کار شان را میکنند.»
آقای ناجی در جمعبندی صحبتهایش به عنوان راه حل معضل افغانستان میگوید که افغانستان نیاز به تمامی امکانها و ظرفیتهای خود برای عبور از طالب دارد. او تاکید میکند که هر کاری، ولو کوچکترین اقدام باید صورت بگیرد «تا عمر طالب هرچند که ممکن است، کوتاهتر شود.» او خاطرنشان میکند که «دوام طالب، دوام نابودی افغانستان است.» آقای ناجی میافزاید که «طالب تمامی امکانها را برای کوچکترین حرکت مدنی از بین برده است.»
همچنان آقای رویش میگوید که باید از تمامی امکانات استفاده شود؛ اما نه از مبارزهی مسلحانه. آقای رویش میگوید: «در حال حاضر بدترین دشمن طالبان خود طالبان اند؛ چون نطفهی انتقامجویی و دشمنی را در درون خانههای مردم، در برابر خود زنده میکنند.»
همچنان آقای رویش با توجه به حاکم شدن دوبارهی طالبان در افغانستان، تجربهی آنان را ناکام و عقیم میخواند و خاطرنشان میکند که در هرجایی که بتوانیم از تجربهی کار طالب اجتناب بکنیم، کار خوبی کردهایم. آقای رویش میگوید که قدرت هم جنبهی سختافزاری دارد و هم جنبهی نرمافزاری. او اضافه میکند که «از جنبهی نرمافزاری قدرت برای پاسداری از حقوق مردم باید استفاده شود.»