گفتوگو با دکتر محمد محق، پژوهشگر مطالعات اسلامی
روشنگری دینی در افغانستان، به عنوان یک ضرورت انکارناپذیر مطرح است، چرا که این کشور با چالشهای عمیق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مواجه است. بیش از چهاردهه جنگ و خشونت که محصول آن ویرانی، شکافهای اجتماعی، تضادها و تفرقههای قومی بوده است، به نظر برخی کارشناسان و جامعهپژوهان، ریشه در همین تأویلهای سخت و سفتی دارد که از دین در قالب احزاب، حکومت و گروههای اجتماعی بروز داده میشوند.
پنجاهمین برنامهی ایکس اسپیس نسل پنجم از سلسله برنامههای شیشهمیدیا به بررسی ضرورت روشنگری دینی با توجه به محدودیتهای اخیر طالبان علیه زنان در افغانستان اختصاص یافته بود. این برنامه با حضور دکتر محمد محق، پژوهشگر مطالعات اسلامی و نویسندهی کتابهای مهمی مانند «چشمها را باید شسست»، «دیانت کین»، «بیم موج»، «والیل اذا عسعس»، «از مصحف خرد» و … روز یکشنبه، ۲۹ میزان برابر با ۲۰ اکتوبر ۲۰۲۴ به طور زنده از طریق ایکس اسپیس با حضور گستردهی مخاطبان و دنبالکنندگان شیشه میدیا دنبال شد.
امان فرهمند که گردانندگی این برنامه را به عهده داشت، در مقدمهی بحث مطرح کرد که « تنها در همین چهل یا پنجاه سال اخیر ما در افغانستان جریانها و حکومتهای مختلفی را با ایدولوژیهای مختلف اسلامی و دینی تجربه کردهایم که نه تنها گرهی از مشکلات افغانستان باز نکردهاند، بلکه گرههای دیگری بر این مشکلات افزودهاند. دامنهی این مشکلات آنقدر وسیع بوده است که دربین لایهها و طیفهای مختلف اجتماعی، باعث تنفرهای مذهبی، اجتماعی و قومی گردیده و سیاست افغانستان را به طرف سیاست قومی و سیاستورزیدن در پناه دین و مذهب کشانده است. او در ادامه با طرح این سوال مقدماتی از آقای محق پرسید که شما در افغانستان چه ضرورتهایی را حس کردید که اقدام به نوشتن کتابهای متعددی پیرامون روشنگری دینی کردید؟
آقای محق در پاسخ این سوال، شرح مفصلی از جریان و حس ضرورت روشنگری دینی به صورت عموم در جهان اسلام اشاره کرده و کارهایی که خودشان در حوزهی افغانستان انجام داده است تداوم همین حس ضرورت در جهان اسلام و افغانستان دانسته و گفت: «شواهد و کتب تاریخی چنان نشان میدهد که وقتی مسلمانان به عقبمانی تمدنی نسبت به جهان دیگر متوجه شدند، اکثراْ به فکر چه باید کردها افتادند و وقتی به سراغ چه باید کردها رفتند، نسخههای مختلفی ارائه شد و در کشورهای مختلف اسلامی، نسخههای متفاوتی نظر به شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خودشان و حتا به تناسب سلیقهها و جریانها و حتا شخصیتها ارائه شد. ایشان برای مثال، به این جریانها در کشورهای اسلامی نیز اشاره کردند: در مصر محمدعلی پاشا مدرنسازی دولت را روی دست گرفت، در عثمانی جریان اتحاد و ترقی در صدد این شدند که کلیت نظام سیاسی را دگرگون کنند و به خلافت پایان ببخشند، در هند کسانی مثل سرسید احمدخان دانشگاه تأسیس کردند تا دانشگاه مدرن را وارد جامعهی مسلمانان کنند، در ایران دارالفنون تأسیس شد و در افغانستان ما جریان مشروطیتخواهی به راه افتاد.» ایشان در ادامه یادآور شد که «وقتی این جریانها در کشورهای اسلامی به راه افتاد، با امواج مخالفتها نیر مواجه بود و روی همین اساس کسانی مثل محمد عبده و اقبال لاهوری که خودشان را مصلح میدانستند، میگفتند که ما باید از دین تفسیری را ارائه کنیم که مشکلی با این نوسازی و مدرنسازی جوامع مسلمان نداشته باشد و همین تفاسیر، روند امروزی بودن بعضی کشورهای مسلمان مثل اندونیزیا، مالیزیا، ترکیه، مصر و…را تسهیل کرده است.»
با وجود تلاشهایی که متفکران اسلامی در سراسر جهان اسلام داشتند، اما امواج شدید مخالفت با نوگرایی دینی و روشنگری دینی هنوز هم در اکثریت کشورهای اسلامی جریان دارد و دامنهی این مخالفتها آنقدر وسیع هست که منجر به قتلها و کشتارهای زیادی شده است و سوالی که باز هم مطرح بود این بود که آیا اصلاْ دین اسلام زمینهای برای نوگرایی دارد و نوگرایی دینی را میپذیرد؟ آقای محق در پاسخ یادآور شد: «وقتی سخن از اسلام به میان میآید ما نباید یک ذات ثابت و یک جوهر تغییرناپذیر، استعلایی و چیزی فراتر از ذهن و درک مسلمانان تصور کنیم. واقعیت این است که ما آنچه از اسلام در دست خود داریم، یک مخلوطی از نص یا متن دینی و تفسیرهای متعددی که از این متن دینی شده است و تجربههای عملی به اجرا گذاشتن این تفسیرها در قالب فرهنگها و مدنیتهای مختلف میباشد و روی همین اساس با یک پدیدهی چند ضلعی و چند لایهای بنام اسلام سروکار داریم که یکی از لایههای معتبر آن همان نخستین متن مقدس است که در قرآن مجید نمایان میشود و همین متن مقدس هم همیشه قابل تفسیر بوده است و از همان صدر اسلام تأویلها و تفسیرهایی وجود داشته و تا کنون هم ادامه دارد و در آینده هم ادامه خواهد داشت»
ایشان اضافه کرده و گفت که «اسلام فراتر از تفسیرها وجود ندارد و آنچه عملاْ بوده و در تاریخ هست، همین تفسیرهایی از اسلام هست و باید ببینیم که کدام تفسیر سازگار هست و کدام تفسیر سازگار نیست و بعد میشود به این برسیم که این تفسیر با علم، با عقل، با توسعه، تمدن و…سازگار است یا نیست؟ و باید ببینیم که چقدر بستر دارد و چه عواملی میتواند این را کمک کند که مورد پذیرش همگانی قرار بگیرد و چه موانعی باعث میشود که پذیرفته نشود و در حاشیه بماند.»
با شرحی که آقای محق ارائه کرد، سوالی که ایجاد میشود این است که چرا چنین چیزی را در افغانستان کمتر شاهد هستیم و چنین ارزیابی صورت نمیگیرد و روشنگران و نواندیشان دینی، جایی برای خودشان ندارند؟ و وقتی این سوال پرسیده شد، پاسخ ایشان در سطح کلی این بود: «من معتقد نیستم که یک جامعه وضعیت ثابت و راکدی دارد و وضعیت ثابت رابطهی مستقیم با یک گرایش فکری مشخص دارد. چه افغانستان و چه جامعهی دیگر، به لحاظی که جامعهی انسانی هستند، پیوسته در حال تغییر و تحول هستند، به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و دهها فاکتور دیگری که میتواند وضعیت جوامع را متحول بسازند. در مورد افغانستان مثل سایر جوامع، عوامل درونی و بیرونی نقش داشتند و بخش بزرگی از اتفاقهایی که صورت میگیرد، بستگی به دینامیک درونی جوامع بستگی دارد؛ نیروهای سیاسی و درگیریهای آنها، تضاد منافع و آشتی که بر سر منافع میتوانند داشته باشند. بخش دیگری هم دینامیک بیرونی، منطقهای و بینالمللی هست؛ استراتیژیها و قدرتهای بینالمللیای که وجود دارند، در برابر هم و یا در کنار هم قرار میگیرند.»
اما به صورت مشخص در مورد افغانستان چنین اضافه کرده و گفت: قویترین عاملی که در شرایط افغانستان دخیل بود، جنگ سرد بود. در همین تقابلها هر دو طرف از بازیگران داخلی افغانستان استفاده کردند؛ یک طرف حزب خلق و پرچم و طرف دیگر جریانهایی بنام مجاهدین که در ابتدا اخوانی یاد میشدند و همین بازیگران داخلی، در امتداد بازیهای کلانتر قرار میگیرند و بازیهای کلانتر دو سطح دارند: سطح منطقهای و سطح بینالمللی که در سطح بینالمللی ایران، پاکستان، سعودی، مصر و ترکیه را داریم و در سطح بینالمللی امریکا و شوروی را داریم که در این تقابل، رقیب اتحاد جماهیر شوروی پولدارتر است و شوروی اگر قدرتمند بود، فقط قدرت نظامی داشت، اما غرب و امریکا، پول بیشتر، بنگاهای رسانهای و اتاق فکرهای بیشتر و همپیمانان بیشتری چون پاکستان و عربستان و بعضی کشورهای عربی داشتند که از لحاظ دینی با نیروهای داخل افغانستان سنخیت داشتند و این روند را تسهیل میکردند و اخوانیها و گروههای دیگر داخل افغانستان به راحتی میتوانستند که پاکستان بروند و با جماعت اسلامی و گروههای دیگر دیدار داشته باشند و این در امتداد سیاستی بود که دولت پاکستان در بارهی افغانستان دنبال میکرد که بتوانند در افغانستان یک نیروی نیابتی داشته باشند که از آن طریق بتوانند فشارها و کنترول خودشان را داشته باشند. امریکا و غرب هم همین را میخواست که چون افغانستان در نزدیکی شوروی قرار دارد، باید از آن به عنوان یک دیواری استفاده کرد که جلو نفوذ جریان چپ و کمونیزم در چهارطرف گرفته شود و همین دیوار، نیروهای مذهبی افغانستان بودند.»
با توضیحات و شرحی که آقای دکتر محق ارائه کردند، نتیجه این خواهد بود که جریان طالبانیسم هم محصول جنگ سرد است و تفسیری را که این جریان از دین اسلام ارائه میکنند، خشن، زنستیز و مردسالار هست و به ظن خودشان تفسیر دقیق از اسلام واقعی هست و آقای محق در پاسخ این سوال که نظر شما در رابطه با تفسیر طالبانی از دین اسلام چیست؟ گفت: «من باز هم تکرار میکنم که دین اسلام یک پدیدهی ثابت و استعلایی نیست؛ بلکه از همان ابتدا دین همان متن مقدس هست و همیشه با تأویلها یکجا بوده و پیوند ناگسستنی داشته است و تفسیر طالبانی هم در همین جمع شامل میشود و طالبان هم محصول همین سامانهی فرهنگی هست و درون همین فرهنگ زاده شده و رشد کردهاند؛ اما دستهای استخباراتی و عوامل را هم نمیشود انکار کرد؛ ولی بخش بزرگ آن بر میگردد به خود جامعهای که طالبان در آن بزرگ شدهاند. در ضمن تقلیل طالبان به اسلام و گفتن اینکه اسلام مساوی به طالبان هست هم درست نیست؛ به خاطری که به همان پیمانه که میشود از این متون تفسیر طالبانی ارائه کرد، به همان پیمانه میشود که از آن تفسیر عرفانی هم ارائه کرد.
آقای محق در قمست اخیر و بخش پرسشهای مخاطبان، به پرسش چند نفر از مخاطبان نیز پاسخ ارائه کردند و در پاسخ سوال مریم امیری که پرسید آیا در تاریخ اسلام و جوامع دیگر بشری زنانی را سراغ داریم که به عنوان روشنفکر دینی کار کرده باشند، گفت: «وقتی اصطلاح روشنفکر را به کار میبریم، کاملاْ امروزی هست و برای شخصیتهای دوران قدیم معمولاْ استفاده نمیشود و اما اینکه بانوانی که اندیشههای آنها از جنس اندیشههای امروز بوده است، میتوان از خانمی بنام «ایپاتیا» که فیلسوف قرن سوم بوده و در اسکندریهی مصر زندگی میکرده است، «کلیوپترا»، «رابعه عدویه»، «گوهرشاد بیگم»، «قره العین» و دیگران نام برد. در پایان آقای محق اضافه کرد که از شیشه میدیا تشکری میکنم که با طرح مباحث مهم و اثرگذار، زمینهی گفتوگوهای خوبی را فراهم میکند و امیدوار هستم که ضمن طرح و بحث در مورد روشنگری دینی، در آینده نیز شاهد طرح موضوعات مهم دیگری مثل این موضوع نیز باشیم.