آب، یعنی زندگی. یعنی طراوت، سلامتی و دلیل بودن در این جهان. صدای آرامبخش و گوارای آن، همچون ندای لطیف یک دختر است؛ صدای نرم و دلنشینی که قلبها را به آرامش میآورد. دختر نیز همچون آب است؛ صاف، بیپیرایه و صادق، همراه با حسی از آرامش و طراوت که حضورش به هر کجا، سایهای از آسایش و راحتی را برمیافکند. او، درست مانند آب، در فضای صلح، آزادی و آرامش، به عمق واقعی خود دست مییابد.
آب برای من چیزی فراتر از یک پدیدهی طبیعی است؛ هر بار که به آن نگاه میکنم، در اعماق قلبم احساسات تازهای بیدار میشود. دختر بودن نیز برای من تجربهای مشابه است؛ حس بیپایان و نوظهوری که در وجودم زنده میشود.
گستردگی دریا، همانطور که عظمت خود را به نمایش میگذارد، قلب دختر را نیز به عظمت خود میافکند. هر بار که به آب مینگرم، ذهنم آرام میشود، و آن شلوغیهای بیرون از خود را به فراموشی میسپارم. جریان مداوم آب، همچون زندگی دختر، پر از حرکت و پویایی است؛ هرگز نمیایستد، هیچگاه متوقف نمیشود.
سه سال است که میخواهند او را مانند شیشهای شکننده بشکنند، اما دختر، با ارادهای آهنین و استقامتی بینظیر، همچنان مانند آب روان و بیوقفه، به پیش میرود. هیچ مانعی نمیتواند او را متوقف کند. هر روز که میگذرد، با شور و انرژی به گالری نقاشی میرود و فجایع روزهای تاریک را با رنگهای خود به تصویر میکشد؛ او همچنان خلق میکند، همچنان زندگی میکند.
دختر، همانند یک گل است؛ گلی که عطر صلح را در هر گوشه و کنار جهان منتشر میکند. در این روزها، جسارت میطلبد که همچون او، در برابر زندگی بایستی و برای آرامش و زیبایی جهان مبارزه کنی. زیرا هر گلی که میشکفد، نشان از امید دارد و هر دختری که در مسیر خود پیش میرود، نشانهای از توانمندی و روشنی است که جهان به آن نیاز دارد.
نویسنده: گیتا امیری