بگذارید این امتحان را سپری کنم

Image

سه سال است که هیچ دختری بالاتر از صنف شش در امتحانات مکتب دیده نمی‌شود. نه تنها در امتحانات مکتب، بلکه در امتحان کانکور نیز نتوانسته شرکت کنند، امتحانی که برای همه‌ی ما سرنوشت‌ساز است و با شوقی خاص برایش آماده می‌شدیم. اما حالا، از همه‌ی این امتحانات خبری نیست. این محرومیت تنها برای دختران در افغانستان است.

سه سال گذشت؛ سه سالی که در هیچ امتحانی شرکت نکردم. نه تنها من، بلکه هیچ دختری. من فقط ۱۷ سال سن دارم. اگر گروهی به نام طالبان دروازه‌های مکتب را به روی دختران نمی‌بستند، امسال، یعنی سال ۱۴۰۳، اولین سال ورودم به دانشگاه می‌بود.

در این سه سال، هر بار که برادرم را می‌دیدم که برای امتحان درس می‌خواند، در گوشه‌ای می‌نشستم. اشک‌هایم بی‌صدا روی دفترچه‌ای می‌ریخت که هیچ‌گاه دیگر پر نمی‌شد.
اما امروز، وقتی صدای مکالمه‌اش را با دوستش شنیدم که می‌گفت: «ریاضی را باید با دقت بخوانیم، چون ممکن است سوال‌ها مشکل باشد. ولی تو باید خیلی با دقت بخوانی، چون اصلاً ریاضی را نمی‌دانی!»  بعد با صدای بلند خندید، انگار خنجری به قلبم فرو رفت.

چگونه ممکن است حقوق همه‌ی ما مساوی باشد؛ اما تنها پسران به مکتب بروند، در امتحانات شرکت کنند، در ارگان‌های دولتی صاحب وظیفه شوند و هزاران کار دیگر انجام دهند ولی این کار برای دختران «ننگ» باشد؟

این محرومیت تنها به افغانستان محدود نیست. صدای تبعیض علیه دختران افغان از مرزها فراتر رفته است. اما خبری از آن سوی مرز، از کشور همسایه، ایران، نفس‌هایم را به شمارش انداخت. دختری از تبار سختی و غم به زندگی‌اش پایان داد. نه یک مرگ طبیعی، بلکه خودکشی. چرا؟ جرم او «افغانی» بود. آرزو خاوری، دختری که دیگر حق رفتن به مکتب را نداشت، آرزوهایش را زیر پای تبعیض دید و تاب نیاورد.

اما ما در افغانستان هزاران آرزوی دیگر داریم. ما راه آرزو خاوری را ادامه می‌دهیم. روزی دروازه‌های مکاتب دوباره گشوده خواهد شد؛ روزی دختران افغانستان نیز در امتحانات شرکت خواهند کرد، در امتحان کانکور حاضر خواهند شد، به دانشگاه خواهند رفت و در ارگان‌های دولتی نقش خواهند داشت.

نسل شجاعی که نام دختر افغانستان را با افتخار به دوش می‌کشد، نماد قدرت است. دختر می‌تواند یک رهبر عالی باشد.

نویسنده: معصومه عینی

Share via
Copy link