• خانه
  • جوانان
  • روایت زندگی نفیسه؛ از خشونت در خانواده تا پیروزی

روایت زندگی نفیسه؛ از خشونت در خانواده تا پیروزی

Image

می‌خواهم زندگی‌نامه‌ی نفسیه، دختری که در یکی از روستاهای دورافتاده‌ی افغانستان به دنیا آمد، بنویسم. او در خانواده‌ی بسیار فقیر و سخت‌گیر بزرگ شد که مانند بسیاری از خانواده‌های دیگر تحت تاثیر فرهنگ مردسالاری و محدودیت‌های اجتماعی و خانوادگی بود. پدرش معتقد بود که زن تنها برای خانه و شوهرش آفریده شده است و حق فعالیت و کار در بیرون از خانه را ندارد.

نفسیه از کودکی رویاهای زیادی داشت. او می‌خواست تحصیل کند، به دنیا سفر کند و مانند مردان در جامعه نقش موثری ایفا کند؛ اما در روستای کوچک و بسته‌ای که در آن زندگی می‌کرد، این آرزوها تنها در دلش باقی ماندند و هرگز فرصت این برایش مهیا نشد که آنها را محقق کند. خانواده‌اش او را از مکتب بیرون کشیدند تا در خانه به کارهای خانه‌داری بپردازد. به باور خانواده‌ی او، یک دختر باید اول در کارهای خانه مهارت داشته باشد، تا اگر روزی به خانه‌ی شوهر رفت، باعث آبرو ریزی نشود.

او در 14 سالگی به اجبار با مردی که دوبرابر او سن داشت ازدواج کرد. زندگی جدیدش پر از خشونت‌های فزیکی و روانی بود. شوهرش همیشه او را تحقیر می‌کرد و از او می‌خواست که تنها در خانه بماند. او حتی اجازه‌ی خارج شدن از خانه را بدون اجازه‌ی شوهرش نداشت و با گذشت زمان از دیدار خانواده‌اش نیز منع شد. نفسیه مرتباً مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفت و از لحاظ روانی به شدت آسیب دید. او از داشتن حق تصمیم‌گیری درباره‌ی خودش محروم بود و همواره تحت کنترل شوهر و خانواده‌اش قرار داشت.  با این رفتاری که با او می‌کردند، به باور آنها، عروس شان را کنترول می‌کردند. بی‌خبر از اینکه همه‌روزه حق انسانی نفیسه را زیرپا می‌کردند و هرگز حاضر نبودند، نسبت به رفتار سخت و غیرانسانی شان در برابر نفیسه تجدید نظر کنند.

با این حال، نفسیه نمی‌توانست تمام رفتارهای خشن و ضد انسانی خانواده‌ی شوهرش را تحمل کند. او به طور پنهانی از خانواده‌اش کمک می‌گرفت. روحش هم‌چون پرنده‌ی زخمی بود که به دنبال پناهی امن می‌گشت. پس از چند سال، زمانی که نفسیه صاحب فرزند شد، فرصتی برای فرار از زندگی خشونت‌آمیز خود پیدا کرد. او از خانه فرار کرد و در یک پناهگاه زنان در کابل پناه گرفت. در این پناهگاه برای اولین‌بار حس آزادی و حمایت را تجربه کرد. در آنجا دیگر از خشونت‌های فزیکی و کلامی خانواده‌ی شوهرش خبری نبود.

نفسیه با کمک مشاوران روان‌شناسی و تیم‌های حقوق بشر توانست آرام‌آرام روحیه‌ی خود را بازسازی کند و تحصیل را از سر بگیرد. پس از گذشت چند سال، او نه تنها به زنی مستقل تبدیل شد، بلکه شروع به کمک به دیگر زنان و دخترانی کرد که مانند او در دام خشونت خانگی گرفتار بودند. او آموزش‌های حقوقی و روانی به زنان آسیب‌دیده ارایه می‌داد و تلاش می‌کرد تا صدای زنان را در جامعه بلندتر کند.

زندگی نفسیه نمونه‌ای از مبارزه با خشونت خانگی، امیدواری و ایستادگی در برابر نابرابری‌ها و مردسالاری است. او نه تنها به خود قدرت بخشید بلکه به هزاران زن و دختر در افغانستان نیز امید داد که می‌توان از تاریکی‌ها بیرون آمد و در برابر سختی‌ها ایستادگی کرد. نفسیه امروز نه تنها یک زن آزاد و مستقل است، بلکه قهرمانی برای بسیاری از زنان و دخترانی است که روزهای سخت و دشواری را پشت سر گذاشته‌اند.

ما دختران افغانستان باید سرگذشت این زن قهرمان را الگوی خود قرار دهیم و به همه نشان دهیم که ما دختران افغانستان در طول سال‌ها رویا و آرزوهای خود را ساخته‌ایم. برای خود دنیایی رنگین آفریده‌ایم و برای رسیدن به اهداف خود هرچند کوچک، قدم برداشته‌ایم. حالا با یک ممنوعیت، همه‌چیز تمام نخواهد شد و دنیای رنگین ما سیاه نخواهد شد. درست است که نمی‌گذارند درس بخوانیم، آزاد باشیم و حق خود را بخواهیم. فکر می‌کنند که ما تسلیم شده‌ایم؛ اما ما ادامه می‌دهیم. حتی اگر در قفس زندانی باشیم، می‌توانیم به رویاها و خواسته‌های خود برسیم، اگر بجنگیم و ناامید نشویم.

نفیسه به عنوان یک نمونه، الگویی خوبی از مبارزه در برابر خشونت است. مهم نیست خشونت در کجا اتفاق می‌افتد؛ هرجا که باشد، بد است و روحیه‌ی لطیف انسانی را آسیب می‌زند. زندگی نفیسه، راه مبارزه برای خیلی از زنان در کشور را نشان می‌دهد. هزاران زن در سراسر افغانستان با خشونت‌های خانوادگی دست و پنجه نرم می‌کنند؛ اما هنوز فرصتی برای رهایی از آن وضعیت پیدا نکرده‌اند. کافی‌ست ما صدای مبارزه و عدالت‌خواهی را به سراسر کشور برسانیم.

نویسنده: سهیلا اکبری

Share via
Copy link