من همیشه فکر میکنم که چرا باید به خاطر دختر بودن احساس شرم و گناه کنم؟ چرا باید به من گفته شود که چون یک دختر هستم، باید در سایه زندگی کنم و هیچ صدایی از من شنیده نشود؟ این افکار نه تنها من، بلکه بسیاری از دخترانی را که در گوشه و کنار دنیا زندگی میکنند، درگیر کرده است. چرا باید دختر بودن در این دنیا، که مدام در حال تغییر است، به یک جرم تبدیل شود؟ چرا باید همواره در حال مبارزه برای اثبات ارزش خود باشیم؟
گاهی در خلوت شب، وقتی تنها میشوم و به زندگی خودم فکر میکنم، میبینم که از کودکی به ما گفتهاند که در دنیای مردانه جایی نداریم و دنیای ما محدود به خانه و حریم خصوصی است؛ اما من به این نتیجه رسیدهام که این نگاهها اشتباه است. من هیچ وقت نتواستهام قبول کنم که دختر بودن، به معنای کمارزشی است. شاید بسیاری از دختران هنوز این را در دل خود نگه داشتهاند که باید سکوت کنند، باید در مقابل ظلمها و تحقیرها بیصدا باشند؛ اما من نمیخواهم چنین زندگی را بپذیرم. من میخواهم که دنیا بداند که دختر بودن، نه تنها جرم نیست، بلکه قدرت است.
یادآوری تجربیات خودم از زندگی در یک جامعهای که در آن زنان و دختران همچنان برای برابری با مردان در تلاش هستند، همیشه قلبم را به درد میآورد. زمانی که در کودکی به من گفته میشد که «دختران نمیتوانند این کار را انجام دهند»، آن لحظهها برای من تبدیل به چالشی شد که هیچوقت نتوانستم به آن پاسخ دهم. چرا؟ چرا باید توانمندیها و آرزوهای من بر اساس جنسیت من محدود شود؟ چرا باید به من گفته شود که به عنوان یک دختر نمیتوانم به خواستهها و اهدافم دست یابم؟
من از تجربههای خودم آموختهام که هیچچیزی نباید مانع من شود. حتی اگر در جامعهای زندگی کنیم که هنوز باور دارد دختران تنها برای خانهداری و تربیت فرزندان به دنیا آمدهاند، من باید خودم را به جلو سوق دهم. من باید صدایم را بلند کنم و به همه بگویم که دختر بودن به هیچ عنوان محدودیت نیست. من همانقدر که یک پسر نیرو دارد، میتوانم قوی باشم، میتوانم سخت تلاش کنم، میتوانم در هر عرصهای که میخواهم، موفق شوم. چون اگر خودم باور داشته باشم، هیچ چیزی نمیتواند مانع من شود.
مهمترین چیزی که از تجربههای خودم یاد گرفتهام این است که باید باور کنم که هیچ چیزی، حتی سختترین شرایط، نمیتواند مرا متوقف کند. چرا باید اجازه دهم که جامعه یا حتی خانوادهی من را به عنوان یک دختر در محدودیت قرار دهند؟ من میخواهم بیشتر از آنچه که جامعه از من انتظار دارد، باشم. نمیخواهم در سایه زندگی کنم. نمیخواهم احساس کنم که به خاطر دختر بودنم، باید در بند باشم. هر روز به خودم یادآوری میکنم که دختر بودن، قدرت است و من باید از آن قدرت استفاده کنم.
هنوز هم در بعضی مواقع، به شدت احساس میکنم که تمام دنیای اطرافم نمیخواهد بپذیرد که من هم همانقدر حق دارم که دیگران دارند. دختر بودن نباید به معنای ناتوان بودن باشد. ما دختران در دل خود استعدادهای بزرگی داریم که اگر به ما فرصت داده شود، میتوانیم جهان را تغییر دهیم. من از تجربههایی که در زندگیام داشتم، به این نتیجه رسیدهام که اگر دختران به خودشان باور داشته باشند، هیچ چیزی نمیتواند آنها را از رسیدن به آرزوهایشان باز دارد.
من نمیخواهم که دختر بودن همچنان به عنوان یک جرم یا محدودیت تلقی شود. من میخواهم که دنیا روزی برسد که دختر بودن به عنوان یک امتیاز، یک شجاعت، یک قدرت در نظر گرفته شود. من میخواهم که همهی دختران دنیا احساس کنند که هیچچیزی نمیتواند آنها را از رسیدن به آرزوهایشان متوقف کند. آنها باید بدانند که دختر بودن نه تنها جرم نیست، بلکه دلیلی برای افتخار است. دلیلی برای ایستادن در برابر مشکلات، دلیلی برای داشتن صدای بلند، دلیلی برای تغییر دادن دنیا.
من از این تجربیات آموختهام که باید در برابر همهی محدودیتها ایستاد و جنگید. من میخواهم دیگر هیچ دختری به خاطر جنسیت خود احساس کمبود و ضعف نکند. باید به دختران این اعتماد را بدهیم که میتوانند به همان اندازه که مردان برای رسیدن به اهدافشان تلاش میکنند، آنها نیز به همان اندازه قوی و موفق باشند. باید به آنها نشان دهیم که هیچچیزی نمیتواند آنها را از رسیدن به خواستههایشان بازدارد. باید آنها را تشویق کنیم که در برابر تمام مشکلات ایستادگی کنند و هیچگاه نترسند از اینکه به دنبال رویاهای خود بروند.
اگر امروز بگویم «دختر بودن جرم نیست»، این فقط یک جمله نیست. این یک حقیقت است، یک واقعیت از دل تجربیات من و دیگر دخترانی است که هر روز با محدودیتها دست و پنجه نرم میکنند. من میخواهم به تمام دختران بگویم که قدرتمنداند. هیچ چیزی نمیتواند آنها را شکست دهد. ما باید یاد بگیریم که هیچگاه به خاطر جنسیت خود احساس گناه نکنیم، بلکه باید به خود افتخار کنیم که دختریم و میتوانیم دنیا را تغییر دهیم.
نویسنده: بهار ابراهیمی