مجرمان چگونه سخن می‌گویند؟(9)؛ نسل آگاه ما، نعمت بزرگ زمان ماست

Image

نسل امروز هزاره، نسل آ‏گاهی ‏‏است که از دوران جنگ‏‌های ‏‏دشوار سه دهه‏‌ی ‏افغانستان عبور کرده است. نفس موجودیت این نسل یک نعمت است. خوب است قدر این نعمت را هم بدانیم و از آن خوب استفاده کنیم. غفلتی که در ابتدای سخنانم گفتم، یکی از نشانه‏‌هایش می‌‏تواند همین باشد که ما با تأسف با نسلی که در اختیار داریم، برخوردی شکرگزارانه انجام نمی‌دهیم.

امیدوارم به این مقایسه‌ای که انجام می‌دهم، دقت کنید: کسانی را که امروز در بین خود داریم، در دوران غرب کابل نداشتیم. اگر در سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۳ تمام غرب کابل را غربال می‌‏کردیم، یک‌‏هزارم آدم‌‏های ‏‏خوب و نیکویی را که امروز داریم، نداشتیم. اما مزاری از همین نعمت اندک آنچنان سپاسگزارانه استفاده کرد که خدا نیز آن را به قدرت بزرگی برای ساختن تاریخش تبدیل نمود. امروز هر طرف نعمت داریم؛ اما چون از آن یا استفاده‏‌ی نادرست نمی‌‏کنیم یا اصلاً هیچ استفاده نمی‌‏‏کنیم، می‌‏بینیم که کوچی هم می‌آید و با ما شوخی می‌‏کند و ما واقعاً نمی‌‏توانیم جواب کوچی را بدهیم. طالبی که برای ترساندن هیچ چیزی جز قیافه و صدا و عمل وحشتناک خود ندارد، ما از همین طالب می‌‏ترسیم.

بگذارید اعتراف کنم که گاهی با دیدن این صحنه‏‌ها و مقایسه‏‌ی آن با تجربه‏‌ی گذشته‌‏ای که داشته‌ایم، به خود برگشت می‌‏کنم و خاضعانه می‌‏پرسم که آیا واقعاً این‌قدر بی‌چاره و ناتوانیم که با داشتن این همه نعمت خدا باز هم از کوچی یا طالب می‌ترسیم؟

من لحظه‏‌ای قبل‏‌تر از نگرانی‏‌های خود یادآور شدم و گفتم که گاهی با شاگردان معرفت و دوستان دیگری که در اطراف خود دارم، از دلهره‏‌های امروز و فردا سخن می‌‏گویم. این دلهره‌ها ناشی از یک تجربه و درک است که مقایسه‌ی امروز و دیروز بر ذهن ما خلق می‌کند. همین مقایسه، در عین حال، این نکته را نیز یادآور می‌‏شود که وقتی سی سال پیش، آن دوره‏‌های ‏‏دشوار را سپری می‌‏کردیم، هیچ‌کدام از نعمت‌ها و عزیزان امروز را در کنار خود نداشتیم؛ یعنی کسانی را در برابر خود نداشتیم که حرف ما را گوش کنند و بفهمند که چه می‌‏گوییم. اما امروز همه‌ی اینها را داریم. با بودن این همه مخاطب و همراه اگر باز هم از طالب می‌‏ترسیم معلوم است که انسان‌‏های بی‌‏ایمانی هستیم و به آن چیزی که نعمت خدا گفته می‏‌شود، وقوف پیدا نکرده‌ایم.

اگر مزاری را یک نعمت و سرمایه‌ی بزرگ در زمان خود می‌دانیم که برای ما هویت و معنا می‌بخشد و باعث وحدت و انسجام و یک‌پارچگی ما می‌شود، نسل امروز و مخاطبان آگاه و گسترده‌ای که امروز در برابر خود داریم، نیز نعمت بزرگ دیگری‌اند که دیروز نداشتیم. کافی‌ست که قدر این نعمت را نیز بدانیم و از آن با سپاس‌گزاری و قدردانی استفاده کنیم.

امکان پیام‌‏رسانی ما بیشتر از دیروز است

نعمت سوم، امکانات و سهولت‌هایی است که امروز برای انتقال پیام خود در اختیار داریم. در سال‏های ‏‏دشوار جنگ کابل آرزو می‏کردیم که حد اقل یک‌‏بار خبرنگاری از آن سوی شهر به این سوی شهر بیاید و فقط یک‌‏بار با «استاد مزاری» مصاحبه کند. این تمام انتظار و توقع ما بود که می‌توانست اندکی از پیام و سخن ما را به مخاطبی در یک گوشه از دنیای آن روز انتقال دهد. اگر گاهی بعد از یک یا دو ماه، حادثه‌ای از این دست ‏‏اتفاق می‌‏افتاد، برای ما مثل یک جشن حسابی بود. این خبر را به همدیگر می‌‏رساندیم و به رادیوی بی بی سی یا صدای امریکا گوش می‌‏دادیم تا صدای «استاد مزاری» را بشنویم.

این نکته‌ای را که حالا می‌گویم، شاید به نظر شما عجیب برسد؛ اما این یک واقعیت بود. ما مقاومت فقیر و صامتی را رهبری می‌‏کردیم. پیام ما به هیچ‌کسی نمی‌‏رسید. استاد مزاری هم وقتی مصاحبه می‌‏کرد ساده‏‌ترین حرف‏‌ها را می‌‏گفت. حرف‌های او اکثراً از شرح چند صورت ساده از حوادثی که اتفاق افتاده بود، تجاوز نمی‌کرد. مثلاً یادآور می‌‏شد که ما را این‌‏گونه مورد حمله قرار داده‌اند و یا این طرح را می‌‏پذیریم یا نمی‌‏‏پذیریم. در آن مصاحبه‏‌ها چیزی بیشتر از این حرف‏‌ها نه وجود داشت، نه پرسیده می‌شد و نه امکانش بود؛ اما همین مقدار هم برای ما یک حسرت و یک انتظار بود.

امروز، برعکس، تا صدای ما از زبان ما بیرون شود، در هر کنج دنیا راه باز می‌‏کند. امروز من تازه از هلند به دنمارک رسیده بودم که یک خبرنگار مشهور دنمارکی که می‌‏گویند در مشهورترین روزنامه‏‌ی این شهر کار می‌‏کند، آمد تا از من بپرسد که در افغانستان چه می‌‏گذرد، در فلان مورد دیدگاه تو چیست و چه کاری می‌‏شود یا نمی‌‏شود. با دیدن این صحنه، به یاد شانزده هفده سال پیش می‌‏افتم که همه انتظار می‌‏کشیدیم تا یک خبرنگار بیاید و فقط یک بار، نه با هر کسی، بلکه با آن شخصی که در قله‏‌ی حرکت ‏ما قرار دارد، مصاحبه کند. این هم یک تغییر بزرگ است که امکان مهمی را در اختیار ما گذاشته است. من از این امکان هم به عنوان یک نعمت یاد می‌‏کنم که چگونه باید از آن استفاده‏‌ی نیکو و مثبت انجام دهیم.

با این امکان، پیام ما عام شده است و مخاطبان زیادی در سراسر دنیا منتظر پیام ما هستند. سوال مهم اکنون برای ما این است که چگونه می‌‏توانیم بهترین حرف و بهترین پیام خود را برای این مخاطبان خود برسانیم. استفاده‏‌ی درست از این امکان، در واقع، چالش بزرگ در برابر ظرفیت و توانمندی‏‌های ما نیز هست.

پیام‏‌رسان‌‏های مزاری به همه جا پخش شده‌اند

بگذارید از یک نعمت دیگر هم یاد کنم: امروز صدها و هزاران انسان جامعه‏‌ی ما در هر کنج دنیا همچون شاخه‏‌های ‏‏نور پخش شده‌اند. این‌ها نیز نعمت‌‏های ‏‏خدایند و باید از آنها به صورت درست استفاده کنیم. یادم هست که من، سه روز بعد از شهادت بابه مزاری، در مراسم ترحیم او در پشاور، از این امکان به عنوان یک پیش‌‏بینی امیدوارکننده و هوشدار دهنده یاد کردم. آن روز صبغت‌الله مجددی و جمعی دیگر از رهبران افغانی آمده و سخنرانی کردند. شاید در آن مراسم من با لحن شدیدی سخن گفته بودم، چون بعد از من وقتی مجددی پشت میز خطابه رفت، حدود پانزده دقیقه وقت خود را مصرف کرد تا توصیه کند و بگوید که برادران هزاره‏‌ی ‏ما نباید در پی انتقام باشند، طالب این‌گونه است و پشتون آن‌گونه نیست و این حرف‌‏ها‏. یکی از نکته‌‏هایم در این مراسم خطاب به کسانی بود که گویا مزاری را در چهارآسیاب یا غزنی دست و پا بسته تیرباران کرده بودند. آنجا گفتم: اینها باید به یاد داشته باشند که مزاری آن کسی نبود که آنها به زعم خود او را کشته‌اند. گفتم: در طی دو سال و هشت ماه مقاومت غرب کابل، همگام با هر تکه‏‌ای که از تن یاران مزاری به زمین افتاد، تکه‌ای از تن او هم کاسته شد و به زمین افتاد. مزاری در حقیقت قطره‏‌های خونی بود که در قالب هر فرد غرب کابل چکید و چکید تا اینکه در آخر تنها تنی ماند بی‌‏خون؛ تنهای ‏‏تنها و این‌گونه بر زمین ریخت. او وقتی کشته شد که کسی دیگر از یاران او نمانده بود تا در کنار او مقاومت کند. یا همه کشته شده بودند یا آنقدر دشنه خورده و زخم برداشته بودند که تاب حرکت کردن نداشتند. گفتم که شما در واقع همان جسد بی‌‏خون و بی‌رمق را شقه شقه کرده و یا دست و پایش را بسته و به شهادت رسانده‌اید. تا یک قطره خون، از همان خون‌‏هایی که او را سر پا نگاه می‌‏کرد و قدرت می‌‏داد، در تن او بود، کسی جرأت نمی‌‏‏کرد که با سبکی به سویش نگاه کند یا به او نزدیک شود.

در همان مراسم از کسانی که از کابل بیرون شده و در سراسر دنیا پخش شده بودند، به عنوان شاخه‏‌های ‏‏نوری یاد کردم که به هر سو حرکت می‌‏کنند. خطاب به قاتلان مزاری گفتم که شما دیگر با یک مزاری طرف نیستید، با هزاران هزار مزاری در قالب یک نسل و نسل‌‏های متعدد طرف هستید. گفتم که مزاری به عنوان یک فرد کشته شد؛ اما مزاری به عنوان یک سوال باقی ماند. از این پس در هر نسل کسی می‌‏آید و این سوال را از نو مطرح می‌‏کند: من هم می‌‏میرم؛ اما فردا کودکی دیگر می‌‏آید و این سوال را مطرح می‌‏کند. این سوال خاموش نمی‌ماند.

فلم عمر مختار را که نگاه کنید، در صحنه‏‌ی آخر، وقتی عمر مختار به زمین می‌‏افتد، عینک‏اش را کودکی که آنجا هست، بر می‌‏دارد و روی چشمان خود می‌‏گذارد. این، یعنی نگاه عمر مختار به نسلی دیگر انتقال پیدا کرده است. در مراسم پشاور گفتم که مزاری در قالب یک فرد، عبدالعلی مزاری، با آن ریش و کلاه و چپن رفت؛ اما آن ارزش دیگری که مزاری را در میان مردم و در روان انسان‏‌ها مزاری ساخته بود، در تاریخ جاودانه شد. او به سوال تاریخ تبدیل شد و می‌‏دانیم که سوال تاریخ را پاسخ گفتن چه سنگین است.

امروز همان نسل از گوشه گوشه‏‌ی افغانستان تا دنمارک و سویدن و ناروی و امریکا و چین و هر جای دیگر پخش و پراکنده‌اند. حالا کشتن مزاری ناممکن شده‌است. چند نفر را می‌‏کشند؟ چند نفر را دست و پا بسته تیرباران می‌‏کنند؟ … ناممکن است.

اکنون مزاری برای ما تبدیل به یک نماد شده است. مزاری به عنوان یک فرد را هر کسی می‌‏تواند زنجیرپیچ کند؛ اما مزاری به عنوان یک نماد را چه کسی می‌‏تواند زنجیرپیچ کند؟ همان‌گونه که حسین به عنوان یک فرد را هر کسی می‌‏تواند شقه شقه کند؛ ولی حسین به عنوان یک نماد را چه کسی می‌‏تواند شقه شقه کند؟ می‏‌بینیم که امروز در هیچ کجای دنیا کسی به نام یزید نداریم یا کسی به نام یزید افتخار نمی‌‏کند؛ ولی حسین و افتخار به نام حسین از هرسو موج می‏زند. وقتی شما در دنمارک، با عشق و هیجان برای امام حسین و به یاد امام حسین برنامه می‌‏گیرید، کاری است که با نمادی به نام امام حسین انجام می‌دهید. این همان تحولی است که در قالب کسی دیگر به نام مزاری صورت گرفته است.

نمادها این‌ چنین در تاریخ عمل می‌‏کنند و نسلی که چنین نمادهایی داشته باشد باید شکرگزارش باشد. این هم از نعمت‌های بزرگ زمان ماست که باید سپاس‌گزارش باشیم و از آن به درستی و نیکویی استفاده کنیم.

عزیز رویش

Share via
Copy link