اشاره: تکههایی را که اینجا بازنشر میکنم، صورت بازنویسیشدهی یک سخنرانی در دنمارک است که به تاریخ ۱۸ دسامبر سال ۲۰۱۰ ایراد کردم. ویدیوی این سخنرانی در یوتیوب قابل دریافت است. متن نوشتاری آن نیز در وبلاگی که آن زمان داشتم، نشر شده و حالا هم قابل دریافت است. هیچ سخنی از گذشتهام، به اندازهای این سخنرانی خاطرهانگیز نیست. آنجا چند نفر مشخص را در برابرم داشتم که درست برابر چشمانم نشسته بودند و در طول سخنرانی به من نگاه میکردند. لطف این سخنان نیز مدیون همان نگاههایی است که سخنم را به مخاطب خاصی وصل میکردند. این سخنرانی را در قالب پیام و محتوایی که داشت، به صورت تکه تکه، تحت عنوانی جداگانه، از شیشهمیدیا نشر میکنم.
***
حتماً میدانید که در طول نه سال گذشته در کابل چه اتفاقهایی افتاده است. من این اتفاقات را نیز در شمار نعمتهای خدا میدانم. کسانی که نعمتهای خدا را نادیده میگیرند، یکی از زیانهای شان این خواهد بود که از این نعمتها به طور درست استفاده نتوانند. من از برخی از تغییراتی که در طول ۹ سال گذشته در افغانستان، و به خصوص در کابل، اتفاق افتاده است، به عنوان سخن مجرمان یاد میکنم. نسل مجرم در این ۹ سال نشان داده است که چگونه پاسخ جرم خویش را میدهد.
یاد تان باشد که زمانی هزاره بودن جرم بود و مزاری یکی از آرزوهای خود را رفع این جرم بیان کرده بود. فریاد او یاد تان باشد و این هم یاد تان باشد که او با همین فریاد خفه شد؛ اما در زمان حیاتش، و تا سالها بعد از رفتنش، جرم بودن هزاره تمام نشد. در این ۹ سال، نسل مجرمان نشان دادند که چگونه این آرمان مزاری را در تک تک صدا و آواز و عمل خود برآورده میسازند.
مطابق آمار رسمی، در سال ۱۳۸۱ در تمام دانشگاههای افغانستان بیش از ۳۵۱ نفر از نسل مجرمان وجود نداشت. دو سال پیش، در دانشگاههای افغانستان، بیش از ۱۴۷۰۰ مجرم ثبت شده بودند که آمده در دانشگاه در حال درسخواندن بوده، یا از دانشگاه فارغ شده و یا برای دورهی ماستری رفته بودند. میدانید که منظورم از نسل مجرم کیست؟ همانکه مزاری گفته بود «هزاره بودن جرم نباشد.» بنابراین، «مجرم» یعنی «هزاره». «نسل مجرم» یعنی «نسل هزاره.»
در سال ۱۳۸۱ در تمام دانشگاههای افغانستان بیش از ۳ نفر «مجرم» استاد دانشگاه نبود؛ اما دو سال قبل، در سال ۱۳۸۸، بالاتر از ۱۷۱ نفر استاد دانشگاه از «نسل مجرم» در دانشگاههای مختلف کشور تدریس داشتند.
در سال ۱۳۸۱ راه باز کردن به دانشگاه، به خصوص، برای دختران یک تجربهی جدید و هراسانگیز بود. حالا وقتی به دانشگاهها بروید، هزاران دختر و پسر را میبینید که از گوشه و کنار «سرزمین مجرمان» میآیند تا برای پاسخ گفتن این جرم تلاش کنند. از دایکندی و بامیان و غزنی و هر جای دیگر، دخترها بدون همراهی خانوادههای خود میآیند در کابل و هرات و مزار لیلیه میگیرند و درس میخوانند.
اینها جلوههایی تازه از «نسل مجرمان»اند که دارند برای پاسخ گفتن جرم خویش گام بر میدارند و معلوم نیست که جلو این نسل را چه کسی خواهد گرفت.
شاید برخی از دوستان از مکتب معرفت باخبر باشند. مکتب معرفت واقعاً با همین سوال آغاز به کار کرد که چگونه «نسل مجرمان» را یاد دهد تا جرم خود را با دستان و همت خود پاسخ بگویند. این مکتب در سال ۱۳۸۱ در کابل شروع به کار کرد. قبلاً حدود هفت هشت سال در پاکستان تجربهی کار داشتیم و مجموعاً بیش از شش هزار دانشآموز تحت پوشش برنامههای ما در مکاتب مختلف از راولپندی و اسلام آباد تا اتک و پشاور بودند. اما تجربهی کار در کابل کاملاً جدید بود. از نقطهی صفر شروع به کار کردیم. در یک حویلی بمبزده در پل خشک، با چهار اتاق ساده، و فقط ۳۷ یا ۳۸ نفر دانشآموز. امسال معرفت ۲۵۰۰ نفر دانشآموز داشت.
در سال ۱۳۸۱ معرفت تنها هفت نفر معلم داشت که هیچ کدام شان ماستر و لیسانس و این چیزها نبودند. لحظهی قبلتر یکی از دوستان آمده و از من سراغ دو نفری را میگرفت که در مزار حقوق میخواندند و میپرسید که آنها چه کار کردند: آیا درس خود را خواندند یا نه. گفتم: نه، آمدند و در پاکستان مکتبداری کردند و در کابل باز هم تصمیم گرفتند مکتبداری را ادامه دهند. شبی که تصمیم میگرفتند که آیا مکتب معرفت را ادامه دهند یا نه، با سوال و تصمیم دشواری رو به رو بودند. میگفتند اگر بروند درس خود را دوام دهند، شاید بتوانند لیسانس بگیرند و صاحب سند و مدرک تحصیلی شوند. اما در ازای آن مکتبی را که اکنون روی دست خود دارند، از دست میدهند؛ اما اگر بمانند و به مکتبداری ادامه دهند، شاید خود شان دانشگاه نروند و لیسانس نگیرند، ولی صدها فرد دیگر شاید بتوانند صاحب مدرک و سند شوند و تحصیلات دانشگاهی بیابند. شب دشواری بود؛ اما در همان شب، پس از چهار پنج ساعت بحث و گفتوگوی داغ، بالاخره تصمیم گرفتند که نخیر، سر از فردا خیر دانشگاه رفتن از دل شان بیرون. اینها با چند نفر دیگر، مجموعاً هفت نفر بودند. امسال معرفت ۱۳۷ نفر معلم و پرسونل اداری و خدماتی داشت.
در سال ۱۳۸۱ معرفت تنها با ۳۵ هزار کلدار که از پاکستان با خود آورده بودیم و با شصت یا شصت و پنج چوکی چوبی کار خود را شروع کرد. امسال تنها بودجهی سالیانهی معرفت بیشتر از ۵۳۰ هزار دالر امریکایی بود. این بودجه در شورای سرپرستی معرفت که ادارهی امور مکتب را بر عهده دارد، تصویب شد تا هشتاد درصد آن مصرف معاشات پرسونل، ده درصد مصرف صندوق تعاونی مکتب، و ده در صد مصرف برنامههای جنبی آن شود.
از همین مکتبی که در سال ۱۳۸۱ کار خود را در کابل شروع کرد، با یک برنامهی رشد سریع، تا کنون ۲۰۰ دانشآموز فارغ شده و با صد در صد موفقیت به دانشگاه رفتهاند. از این جمع، دختران و پسرانی هستند که در سنین ۱۵ تا ۲۲ و ۲۳ سالگی وارد معرفت شده، از الفبا شروع کرده و خود را در ظرف پنج و شش سال به صنف ۱۲ رسانده و به دانشگاه رفتهاند. اینها جمعاً ۵ دوره فارغانیاند که همه به «نسل مجرمان» تعلق دارند.
تا کنون از مکتب معرفت، ۲۵ دانشآموز با همین تفکر و نگاه که باید کشور شان را از «سرزمین مجرمان» نجات داده و به «سرزمین انسان» تبدیل کنند، بورسیهی تحصیلی گرفته و به کشورهای مختلف رفتهاند.
سال گذشته، دانشگاه آسیایی بنگلادیش که یک دانشگاه معتبر با سویهی تحصیلی امریکا و انگلیس در چیتاگونگ است و استادانش هم اکثراً از امریکا و انگلیس هستند، ۲۵ بورسیه به افغانستان آورد که پس از امتحان از سراسر افغانستان تنها ۹ نفر را شایسته تشخیص کردند که از آن جمع، ۶ نفر از «نسل مجرمان» بود و ۲ نفر از «مکتب مجرمان.»
امسال همین دانشگاه باز هم با ۲۵ بورسیه آمد و از سراسر افغانستان امتحان گرفت و در نتیجه، ۱۶ نفر را شایسته تشخیص کردند که بروند به دانشگاه آسیایی برای زنان. از این ۱۶ نفر، ۱۵ نفر از «نسل مجرمان» بود و از ۱۵ نفر، ۱۱ نفر از همین «مکتب مجرمان.»
کسانی که از اهالی معرفت به دانشگاه آسیایی برای زنان رفتهاند، آنقدر اعتبار خلق کردهاند که میشود روی تک تک آنها حساب کرد. یکی از همینها، سال گذشته، در اولین سال تحصیل خود در دانشگاه آسیایی برای زنان، به عنوان سفیر دانشگاه خود در یک کنفرانس بینالمللی در کویت شرکت کرد که در آن کسانی در سطح و موقعیت شری بلیر و تونی بلیر اشتراک کرده بودند. این دختر آنجا رفت و از همین «خاطرهی مجرمان» سخن گفت. امسال وقتی تونی بلیر را در دانشگاه یل دیدم و حکایت آن کنفرانس و آن دختر به میان آمد، با خوشی برای من تبریک گفت و یاد کرد که آن دختر چقدر با شهامت و زیبا سخن میگفت. او برای من میگفت که باید به خاطر آن دختر احساس غرور و سربلندی کنم.
همین «نسل مجرمان» حالا تحقیقات جالبی را در دانشگاه خود شروع کردهاند. یک پروژهی تحقیقی آنان در مورد افشار است. افشار، نه به خاطر اینکه انتقامجویی کنند، بلکه برای اینکه دیگر فصل انتقامجویی در تاریخ پایان بیابد. این جمع از افشار چیز خاصی نمیدانند؛ اما برای اینکه بگویند یک جامعه چگونه درگیر کینه و نفرت و ترس و عقدههای پنهان میشود، پروژهی تحقیق خود را در مورد افشار انتخاب کردهاند.
جمع دیگری از آنان پروژهای در مورد پدیدهی کوچی و کوچیگری انتخاب کرده و مشکل رابطهی کوچیها و هزارهها را در میان اقوام افغانستان بررسی میکنند و میکوشند بفهمند که روابط گروههای قومی در یک کشور چگونه دستخوش بحران میشود و راه حلهای آن چه بوده میتواند.
گروه دیگری تحقیق میکنند که چگونه رشد دختران هزاره، به عنوان محرومترین قشر در محرومترین جامعه، میتواند شاخص رشد دموکراتیک و مدنی در افغانستان باشد. تز تحقیقی شان این است که وقتی محرومترین قشر از محرومترین جامعه میتواند با استفاده از فضای دموکراسی اینقدر رشد کند، کسان دیگری که زمینههای بهتری دارند دارای چه شاخصی از رشد خواهند بود.
اینها همه نعمتهای خدایند. ما در زمان خود حتی رویای این همه نعمت را داشته نمیتوانستیم. واقعاً تصور نمیکردیم که روزی کسی میتواند شاهد سخن ما و یا «نسل مجرم»ی که ما به او تعلق داریم در سراسر جهان باشد. این نعمتها به درک، توجه و استفادهی نیکو نیاز دارند.
فراموش نکنیم که خداوند میگوید: «ان شکرتم لازیدنکم و ان کفرتم ان عذابی لشدید». این نعمتها همیشه میتوانند در اختیار ما باشند؛ اما مهم این است که بگوییم از این نعمتها چگونه استفاده میکنیم. این است که میگویم با داشتن این همه نعمت خدا، اگر باز هم از طالب و کوچی میترسیم، دقت کنیم که نشود با خشم خداوند رو به رو شویم که گویا شایستهی هیچ نعمتی نیستیم. چه خوب است که به خود برگردیم و بگوییم که خدایا، ما سپاسگزار نعمت توییم و از نعمت تو خوب استفاده میکنیم. بگوییم که چگونه از فضای نسبی آزادی که برای ما میسر شده است، استفاده میکنیم، از تجربههایی که در دشوارترین لحظات زندگی خود اندوختهایم، استفاده میکنیم، از نمادی که به نام مزاری برای ما داده شد، استفاده میکنیم. خوب است اینها را درک کنیم و مانند کسانی نباشیم که حتی ویژگیهای نعمتی را که در اختیار خود و در دسترس خود داریم، نمیفهمیم.
عزیز رویش