امروز در کلاس بودیم که یکی از دختران کلستر، به صنف ما آمد و از استاد اجازه خواست تا با ما صحبت کند. او از ما خواست که به مناسبت روز جهانی زن، شنبه ۸ مارچ، هرکدام یک نامهی زیبا و الهامبخش برای زنان افغانستان بنویسیم و به آنها تقدیم کنیم. همان لحظه بود که متوجه شدم روز زن را فراموش کردهام. باورم نمیشد که چطور چنین روز مهمی را از یاد بردهام. در ذهنم هزاران فکر و احساس در هم آمیخت و همانجا بود که درد و رنج میلیونها زن و دختر افغانستان، از جمله خودم و همصنفیهایم، برایم ملموستر شد.
وقتی به سختیهایی که زنان افغانستان تحمل میکنند فکر کردم، قلبم به درد آمد.
در حالی که این کلمات را مینویسم، آهنگ «آیه» از مژگان عظیمی، خواننده افغانستانی، در گوشهایم طنینانداز شده است. این آهنگ، درد و رنج زنان افغانستان را بازتاب میدهد؛ حقیقتهای تلخ که حتی اشکهایم را جاری میکند. ترانهای که سرشار از احساسات نهفته در دل زنانی است که با همهی سختیها و ظلمها، هنوز ایستادهاند و از حق خود نمیگذرند.
در کشور من، افغانستان، از عشق و احترام به زنان خبری نیست. در اینجا دغدغهی اصلی تنها حجاب زنان است، نه حقوق و جایگاه انسانیشان. دختران بهعنوان کالا فروخته میشوند، زنان از ابتداییترین حقوق انسانی خود محروماند و محکوم به خانهنشینی شدهاند. ارزش آنها تنها به برقع و پوشش محدود شده است، گویا این برقع همانند زندانی است که در آن رویاهایشان نابود میشود.
زن بودن در افغانستان، معنایی جز تجربهی ظلمی بیپایان ندارد. در این سرزمین، حرمت زنان پایمال میشود و صدای آنها را «عورت» میخوانند. در حالی که در سراسر جهان زنان از جایگاهی والا برخوردارند، در افغانستان، زن همچون موجودی بیارزش دیده میشود. زنان کشورم هر روز قربانی قوانینی بیرحم میشوند؛ اما هر بار که زمین خوردند، با قدرتی بیشتر برخاستند.
آنها برای حقوقی که بهناحق از آنها گرفته شده است، مبارزه میکنند؛ اما نمیخواهم بگویم که آنها «مردانه» میجنگند، زیرا قدرت زن افغانستان از بسیاری از مردان این سرزمین بیشتر است. آنها «زنانه و دخترانه» مبارزه میکنند، در برابر ظلم سر خم نمیکنند و برای حق پایمالشدهیشان با تمام وجود میجنگند.
هر بار که تاریخ آنها را نادیده گرفته است، از خاکستر برخاستهاند و تاریخ را خودشان نوشتهاند. دردها و رنجهایی که به زنان افغانستان تحمیل شده، آنها را چنان قدرتمند ساخته که هیچ ظلمی قادر به شکستشان نیست.
زنان افغانستان هنوز زنده اند و به عنوان شجاعترین نیروی جامعهی افغانستان در حال مبارزهاند. او در دل جهانی که با بیرحمی در برابرش ایستاده، همچنان نفس میکشد. هنوز نمیدانند که زنان افغانستان چه قدرتی دارند.
امروز هشتم مارچ است و در سراسر جهان، این روز را به افتخار زنان جشن میگیرند. اما در گوشهای از دنیا، در افغانستان، زنان همچنان محکوم به زندانی بیرحمانهاند. زندانی که دیوارهای آن از جنس ظلم، سرکوب و قوانین تبعیضآمیز ساخته شده است. آنها همچنان از ابتداییترین حقوق خود، از تحصیل، از کار، از یک زندگی آزاد، محروماند. اما تنها چیزی که در دل آنها زنده است، «امید» است؛ امیدی که هر بار آنها را سرپا نگه داشته است.
آرزو دارم روزی برسد که هیچ زنی در افغانستان چنین ظلم و ستمی را تجربه نکند. به امید روزی که زنان افغانستان آزادانه زندگی کنند، مورد احترام باشند و سرزمینشان را با دستان خود بسازند. روزی که آنها به حقوقی که حق مسلمشان است، دست یابند و در جامعهی عادلانه و برابر زندگی کنند.
در حالی که زنان در بسیاری از کشورهای جهان برای برابری اجتماعی مبارزه میکنند، زنان افغانستان هنوز درگیر نبردی بیپایان برای ابتداییترین حقوق خود هستند؛ اما این مبارزه برای آنها پایانپذیر نیست. آنها برای فردای بهتر میجنگند، برای آیندهای که در آن، زن «انسان» شمرده شود، نه بردهای در سایهی ظلم که زندگیاش تباه میشود.
امیدوارم که هر کدام ما، هرچند اندک، سهمی در این مسیر داشته باشیم و صدای زنان افغانستان را به گوش جهانیان برسانیم.
امروز، در روز جهانی زن، با تمام احترام و عشق، به زنان شجاع افغانستان سلام میکنم؛ زنانی که همچنان امید را در دل خود زنده نگه داشتهاند و برای آزادیشان مبارزه میکنند.
نویسنده: راحله حسینی