مکتبهای دخترانه به آشیانهی پرندگان تبدیل شدهاند.
در راهی پرپیچوخم بودم که چشمم به لانههای پرندگان افتاد. با هر قدم، لانهی دیگری نمایان میشد. ناگهان، دروازهای توجهم را جلب کرد؛ دروازهای که روزگاری باز بود و امید را به درون میخواند. همان دروازهای که عبورش برای دختران این سرزمین، راهی به سوی آیندهی روشن بود. آنها هنگام عبور از آن، خود را ایمن احساس میکردند و با هر گام، آرزوهای تازهای در دل میپروراندند.
مکتبهاییکه روزی آغوششان را به روی دختران گشوده بودند، اکنون به لانهی پرندگان تبدیل شدهاند. دیوارهایی که زمانی صدای خندهها، گفتوگوها و امیدهای بیپایان دختران را در خود جا داده بودند، حالا در سکوتی سنگین، بیروح و متروک به نظر میرسند. این مکتبها مانند درختانی هستند که با آمدن خزان، برگهایشان را فرو ریختهاند و با تنههایی خشک و سرد، در انتظار بهاری دوبارهاند.
اما آیا این سکوت، پایانی برای رؤیاهای ماست یا مقدمهای برای شروعی نو؟ آیا این لانهها نشانهی خاموشی امیدند یا نمادی از صبوری برای پروازی دوباره؟
پشت این دیوارهای خاموش، امیدی نهفته است که هیچ مانعی قادر به خاموش کردن آن نیست. آرزوهای ما مرزهای این دیوارها را پشت سر گذاشتهاند. در دل این سکوت، نور رؤیاهایمان همچنان میدرخشد. این دروازههای بسته، ما را از هدفهایمان دور نمیکنند.
ما دخترانی هستیم که از شکست نمیترسیم و از موانع هراسی نداریم. همانگونه که پرندگان از این لانهها برای یافتن آسمانی بازتر پرواز میکنند، ما نیز با رؤیاهای بزرگ و ارادهی محکم، به سوی آیندهی بهتر حرکت خواهیم کرد.
ما تنها نیستیم. صدای ما، پژواک صدای میلیونها دختر دیگر است که امید را زنده نگه داشتهاند. دستان ما برای ساختن فردایی بهتر، بهسوی یکدیگر دراز شدهاند. ما بر این باوریم که این سکوت، مقدمهای برای فریاد فرداست. این لانهها، هرچند نشانی از سکوتند، اما در دل همین سکوت، صدها قصهی ناگفته پنهان است؛ قصههایی که روزی بازگو خواهند شد.
ما به آیندهای چشم دوختهایم که در آن، درسخواندن نه یک آرزو، بلکه حق هر دختری است. آیندهای که در آن، کتابها به جای گرد و غبار، عطر کاغذ نو خواهند داد و تختههای سیاه از فرمولها، شعرها و نقاشیها پر خواهند شد. در این آینده، دختری که امروز پشت درهای بسته ایستاده، فردا کلیددار امید خواهد شد.
رویاهای ما مانند پرندگانی هستند که در این لانهها پناه گرفتهاند. آنها با طلوعی دوباره، بال خواهند گشود و به سوی نور پرواز خواهند کرد.
ما ایمان داریم که آسمان، جای پرواز ماست و هیچ قفلی نمیتواند پرهایمان را ببندد.
نویسنده: فاطمه میرزایی