بابه مزاری، اسمی که از دوران کودکی تا به حال با آن بزرگ شدهام؛ قهرمان و شهید وحدت ملی، شخصی که همیشه بهعنوان یک قهرمان در زندگی تمام هزارههای افغانستان نقش مهمی ایفا کردهاست. من تا امروز مزاری را یک الگوی اخلاقی در زندگیام قرار دادهام. او کسی بود که باعث شد امروز به بودنم افتخار کنم.
در دوران امیر عبدالرحمن خان، هزارهها بهای سنگینی پرداختند. در آن زمان، هزارهها بهخاطر شیعه بودن مورد ظلم، ستم و قتلعام قرار میگرفتند. هزاره بودن در آن دوران در میان مردمان غیرهزاره جرم محسوب میشد.
مردم من طی چندین دهه به جرم هزاره بودن قتلعام شدند. حتی هزارهها نمیتوانستند بهراحتی در بازارها رفتوآمد کنند. آنان از سوی غیرهزارهها با لقبهای تمسخرآمیز مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند. این ستمها تا جایی ادامه یافت که بخش زیادی از هزارهها از افغانستان به کشورهای دیگر، مانند پاکستان و ایران، برای همیشه مهاجر شدند و عدهی کثیرشان در کوهستانها و مناطق دوردست این کشور به حاشیه رانده شدند.
هنگامی که تاریخ هزارهها را مطالعه میکنم، در تکتک خطوط کتاب متوجه میشوم که آنان تنها به جرم هزاره بودن در این کشور ستمهای زیادی را متحمل شدهاند. این تحقیرها زمانی به پایان رسید که بابه مزاری، پدر این قوم، رهبری این نسل را بر عهده گرفت. مزاری شخصیت دلسوز، مهربان و مردمدوست بود. هنگامی که او بر کرسی قدرت نشست، در نخستین سخنرانیاش در غرب کابل، در میان جمعیت کثیری از مردم، به دو نکتهی مهم اشاره کرد: اینکه هزاره بودن و شیعه بودن دیگر جرم نباشد.
بابه مزاری نخستین کسی بود که این سخن را مطرح کرد. یگانه خواستهی او این بود که هزارهها در مسائل مختلف، ازجمله سیاسی و اجتماعی، سهمی برابر با دیگر اقوام داشته باشند. او مردم را کنار هم آورد و به آنان آموخت که باید حضورشان را در این کشور معنادار کنند. او بر رشد فکری و رفتاری تأکید زیادی داشت. مردم هزاره، امروز نیز، از مرد و زن، خرد و بزرگ، مزاری را بهعنوان پدر این قوم میشناسند؛ یگانه رهبری که باعث شد هزارهها به وجودشان افتخار کنند. مزاری در میان هزارهها جایگاه والایی داشته و دارد.
او بر مشارکت زنان در بخشهای مختلف جامعه و سهم فعال آنان در سیاست تأکید داشت و به آموختن علم و پیشرفت اهمیت زیادی میداد. مزاری قهرمانی بود که باعث شد من و هزاران نفر مانند من امروز به هزاره و شیعه بودنمان افتخار کنیم و حضور معناداری در این سرزمین داشته باشیم.
مزاری چنان شخصیتی داشت که مردم او را با لقب «بابه» و پدر این قوم میشناسند. او در قلب تکتک ما جای دارد و مهرش هرگز از یاد نمیرود. او را با حیله و نیرنگ به شهادت رساندند، به این امید که تاریخ گذشته را بار دیگر بر این قوم تکرار کنند؛ اما چنین نشد. زیرا هزارهها دیگر هزارههای دوران عبدالرحمن نیستند.
مزاری با شهادتش زندهتر شد و به یک قهرمان جاودانه تبدیل گشت. ۲۲ حوت، روزی که مزاری به شهادت رسید، زخمی شد که هرگز التیام نخواهد یافت. مزاری چون نوری در تاریکی بود، او روشنی و آگاهی را از خود بهجا گذاشت.
دشمنان و مخالفان مزاری تا امروز با او مخالفاند و میکوشند هزارهها را کافر خطاب کرده و به این جرم آنان را به قتل برسانند.
اما پس از مزاری، مردم هزاره برای آگاهی و دانش خود تلاش کردند و برای پیشرفتشان کوشیدند.
امروز هزارهها تنها قومی هستند که همواره برای آموختن علم و دانش تلاش فراوان کردهاند تا آیندهی بهتر برای خود رقم بزنند. این یکی از مهمترین خواستههای مزاری بود، چراکه همیشه بر پیشرفت این قوم تأکید داشت.
مزاری همیشه در قلب تمام مردم هزاره بوده و هست. مهر او هرگز از یاد نخواهد رفت.
نویسنده: نرگس نوری