عشق خاموش در شب‌های محرم

Image

این روزها دلم سنگین است؛ مردم قلبم را می‌آزارند. محرم نزدیک است؛ اما حال‌وهوایش غریب‌تر از همیشه است. انگار دل‌ها ساکت‌تر شده، صداها در گلو خفه و اشک‌ها پنهانی می‌ریزد. دلم درد می‌کند، انگار این‌بار نتوانیم عزاداری کنیم، نتوانیم برای تو، ای حسین مظلوم، اشک بریزیم.

کجایی حسین جانم؟

دیگر مسجد نمی‌توانیم برویم، انگار راه‌ها بسته شده‌. تنم می‌لرزد، شب‌ها سردتر و قلبم تاریک‌تر از همیشه شده است. هیچ‌چیز مثل قبل نیست. دلم می‌خواهد فریاد بزنم، دلم می‌خواهد بگویم که هنوز عاشقم، هنوز با تمام وجود تو را صدا می‌زنم.

با برادر کوچکم در خانه نشسته و مشغول مطالعه بودیم. ناگهان برگشت و با چشمانی پر از اشک گفت: «بالاخره محرم رسید. یک سال دیگر هم می‌توانیم برای حسین‌ گریه کنیم. دعا کنیم، سینه بزنیم و از خدا بخواهیم کربلا برویم.» اشک در چشمان معصومش حلقه زد. دلم شکست. بغضم ترکید. بی‌اختیار هر دو شروع کردیم به گریستن.

دست‌های کوچکش را گرفتم. چشمانم می‌سوخت، گویا سال‌ها گریه نکرده بودم. اشک‌هایم بر گونه‌ام جاری شد. گریه کردیم تا آرام شدیم. بعد بلند شد، وضو گرفت، قرآن را برداشت و شروع به خواندن کرد. صدای تلاوتش آرامش‌بخش بود. به او نگاه کردم، چقدر دلش صاف است! با همان سن کم، عاشق امام حسین است. عاشق خدا، عاشق راه حقیقت.

من هم برخاستم. وضو گرفتم. با خود گفتم: اگر مسجد نباشد، خانه‌ام حسینیه است. اگر منبر نباشد، دل‌ها منبر حسینی‌اند. ما را نمی‌توان از عشق به امام ما جدا کرد. راه حسین در دل ماست. ما برای عزاداری نیازی به مکان نداریم، ما اشک‌های خود را در دل‌ شب می‌ریزیم، در گوشه‌ای از خانه با عشق سینه می‌زنیم.

هرچه بیرون بر ما تحمیل کنند، مهم نیست. دل ما، خانه‌ی عشق است. ما هنوز عاشقیم، هنوز سینه‌زن حسینیم، هنوز دعاکن امام خود هستیم. هیچ ظلمی ما را از این راه باز نمی‌دارد. اگر امروز خاموش باشیم، فردا صدای ما رساتر می‌شود. اگر امروز بترسیم، فردا شجاع‌تر برمی‌خیزیم.

راه امام حسین، راه آزادی، شجاعت و ایمان است. ما، پیروان او، از ظلم نمی‌ترسیم. اگر بخواهند جلوی اشک‌های ما را بگیرند، از درون می‌گرییم. اگر بخواهند صدای ما  را خاموش کنند، فریاد ما از دل برمی‌خیزد. ما ایستاده‌ایم. ما ادامه می‌دهیم. ما خاموش نمی‌شویم.

امام ما اسیر نشد؛ ما نیز تن به اسارت نمی‌دهیم. اگر در این راه شهید شویم، افتخار است. اگر جان بدهیم، شرافت است. اگر اشک بریزیم، عبادت است. عشق به حسین، شیرین‌ترین درد است. در این راه، جان دادن می‌ارزد. در این مسیر، فدا شدن ارزش دارد. دوست داشتن امام، برترین افتخار است.

کاش هزار جان داشتم و همه را فدای تو، ای حسین، می‌کردم. کاش روزی برسد که هیچ‌کس از عزاداری نترسد، هیچ‌کس از عشق گفتن به تو خجالت نکشد. کاش امسال توفیق یابم به کربلا بیایم، در کنار ضریحت زار بگریم و بگویم: ما هنوز پای این عشق ایستاده‌ایم.

یا حسین! من را از دوستداران خودت بپذیر. امسال، شیعیانت قوی‌تر از قبل ایستاده‌اند. ما با دستانی رو به آسمان، دعا می‌کنیم، سینه می‌زنیم، می‌گرییم و عهد می‌بندیم که تا آخرین نفس، در راهت بمانیم.

خدایا! توفیق بده تا در این مسیر شجاع باشیم. از امام خود دفاع کنیم، از اهل‌بیت حمایت کنیم، از مظلومان دستگیری کنیم. ما با عشق آمده‌ایم، با عشق می‌مانیم و با عشق به حسین، به زندگی ادامه می‌دهیم.

آمین یا رب العالمین!

نویسنده: فرشته فقیری

Share via
Copy link