خزان زندگی و چشم‌به‌راه بهاران

Image

در بهار، وقتی باد می‌وزد، برگ‌های گل‌هایی را که ریخته‌اند با خود می‌برد. در تابستان، وزش باد دمای هوا را کمی بهتر می‌کند. اما در خزان، وقتی باد می‌وزد، برگ‌های کهنه‌ی ریخته‌شده را جمع می‌کند تا زمین برای آمدن برف آماده شود. در زمستان، وزش باد باعث می‌شود سرما بخوریم و برف‌ها یخ ببندند.

شاید باد باعث شود برگ‌های گل‌هایی که زیبایی زمین را تشکیل داده‌اند جمع شوند، اما اگر برگ‌ها از درخت نریزند، میوه‌ای رشد نخواهد کرد. این چرخه در تمام فصل‌ها تکرار می‌شود.

درست است که در تابستان، وزش باد باعث گرد و غبار می‌شود، ولی اگر باد نوزد، دمای هوا کنترل نخواهد شد. وقتی خزان فرا می‌رسد، وزش باد برایم خوشایند نیست؛ زیرا هوا سردتر می‌شود و این باد باعث به‌هم‌ریختگی موهایم و خشکی پوست دست و صورتم می‌شود. با این‌حال، برگ‌های کهنه‌ی درختان می‌ریزند و زمین برای زمستان سرد آماده می‌شود.

شاید زرد شدن برگ‌های درختان نشانه‌ای از زمستان بسیار سرد پیش‌رو باشد و شاید هم نشانه‌ای برای سبز شدن پس از چالش‌های بزرگ. می‌توان این چالش‌ها را هم خوب و هم بد تعبیر کرد. ولی وزش باد در زمستان باعث یخ بستن زمین می‌شود و می‌توان آن را این‌گونه تعبیر کرد: رشد در خفا. چون زمین در زمستان آب زیادی را در خود جمع می‌کند تا برای یک سال دیگر، سبز و بارور باشد.

من به این چرخه ایمان دارم و مطمئنم فصل ما نیز فرا خواهد رسید.

ما لباس‌های رنگی‌ خود را از دست دادیم. شاید این بادی که با آن روبه‌رو شدیم، کمی سنگین‌تر بود، ولی این یعنی ما بهتر از دیگران عمل خواهیم کرد. در تابستان زندگی‌ خود، وضعیت مالی‌ خود را کنترل کردیم و سرپا ماندیم. در خزان زندگی‌ خود، چیزهایی را که دیگر قابل استفاده نبودند از دست دادیم؛ مثل خصلت نازنازی بودن. دیگر مثل پرنسس‌ها نیستیم؛ بلکه به دخترانی مردصفت تبدیل شده‌ایم.

اکنون در زمستان زندگی‌خود قرار داریم. کافی‌ست کمی بیشتر تحمل کنیم. این یعنی رشد در خفا؛ زمانی که مردم فکر می‌کنند ما یخ زده‌ایم، ولی فقط خود ما می‌دانیم که در پشت پرده، همه‌ی مهارت‌ها، رفتارها و هنرها را می‌آموزیم و ذخیره می‌کنیم. این گنجینه شاید برای آینده‌ای سبز و روشن کافی باشد.

تلاش‌های ما، صبر ما، خود نوعی ایستادگی‌ست و این ایستادگی یعنی رشد کردن. شاید در این مسیر، خیلی چیزهای خود را از دست بدهیم. شاید هم در همین مسیر، به خودِ واقعی‌ خود دست یابیم. شاید گم شویم، ولی پس از گم شدن، خود را پیدا خواهیم کرد. این چرخه دوباره خواهد چرخید. دوره‌هایی که از سر گذراندیم شاید حتی قصه‌اش هم خوشایند نباشد، ولی ما از آن عبور کردیم.

دیگر با حجاب و ماسک مشکلی نداریم. هدف ما یکی‌ست: ثابت کردن قدرت‌ ما. ما مظلوم نیستیم؛ ما قدرتمندتر از آنیم که شما فکر می‌کنید. دختر بودن ضعف نیست، این نشانه‌ی قدرت ماست.

شاید اکنون در بهار زندگی‌ خود نباشیم، ولی به بهار آن خواهیم رسید. من یک دختر افغانم از کشوری به نام افغانستان. کشورم از جمله کشورهای جهان سوم است؛ ولی این ضعف ما نیست. ما خود کشور خود را به اوج خواهیم رساند.

من به پایان خوش ایمان دارم و این ایمان مرا به استقامت دعوت می‌کند و اگر پایانی خوش در کار نباشد، این یعنی هنوز پایان نرسیده! پس بیا ایستادگی کنیم؛ به قیمت جان‌ خود ایستادگی خواهیم کرد. دیگر ساکت نخواهیم نشست. ما همان نسل پنجمی خواهیم بود که دنیا را دگرگون خواهد کرد.

برایم مهم نیست که امروز در چه مرحله‌ای هستم؛ چون می‌دانم به اوج خواهم رسید. من به هر قیمتی که شده، به رویایی که دارم خواهم رسید. رویای من چیزی نیست جز آزادی، حق تحصیل و یکی از بزرگ‌ترین آرزوهایم این است که به دنیا ثابت کنم: «دختر بودن جرم نیست؛ افتخار است.»

ما نسل تاریخ‌ساز خواهیم بود. ما تاریخ را رقم خواهیم زد. ما همان‌هایی خواهیم بود که در اوج بحران‌ها استقامت به خرج دادیم و برنده شدیم.

به گفته‌ی بزرگان: نخورده از دنیا نرویم!

بیا بجنگیم و بمیریم!

نویسنده: دارا یدخت دبیر

Share via
Copy link