گشت‌های خانه‌به‌خانه‌ی طالبان

Image

دیروز در مراسم شیرینی‌خوری بودیم که به یکی از زنان حاضر در جمع تلفن شد. پس از پاسخ دادن به تماس، با حالتی آشفته و مضطرب از جا برخاست و به مسئول پخش موسیقی گفت: «صدا را قطع کن! عجله کن!»

همه‌ی زنان حاضر در مراسم وحشت‌زده شدند و پرسیدند: «چرا؟ چه اتفاقی افتاده؟» آن زن پاسخ داد: «گروه گشت‌زن‌های طالبان وارد منطقه‌ی ما شده‌اند و همین حالا در کوچه‌ی ما هستند.» آشفتگی بزرگی به پا شد. همه ترسیده بودیم و نمی‌دانستیم چه کار کنیم. نه می‌توانستیم از خانه بیرون برویم و نه می‌توانستیم در آن مجلس بمانیم.

کمی بعد، میزبان مراسم به همه گفت: «همه در گوشه‌ای جمع شوید؛ گروه امارت آمده‌اند تا خانه‌ها را بازرسی کنند.» همه با پوشش کامل، شال‌های خود را روی صورت کشیدیم و در گوشه‌ای از سالن نشستیم. دو نفر از نیروهای طالبان وارد خانه شدند و شروع به بازرسی اتاق‌ها کردند.

هیچ‌کس اجازه‌ی خروج نداشت، زیرا نیروهای مسلح طالبان با لباس‌های سیاه و نقاب‌های تیره، تمام کوچه‌های اطراف را محاصره کرده بودند. همه‌ی ما در مراسم شیرینی‌خوری بودیم و فقط خواهر کوچکم که چند دقیقه قبل برای انجام کاری کوتاه به خانه رفته بود، در آنجا حضور داشت. مادرم با عجله خود را قبل از رسیدن طالبان به خانه رساند. کمی بعد، شش نفر از نیروهای آنها وارد خانه‌ی ما شدند و تمام اتاق‌ها، پذیرایی، انباری و حتی آشپزخانه را گشتند.

من هنوز در مراسم بودم و وحشت زنان حاضر را می‌دیدم. ترس آنها چنان شدید بود که کودکان کوچک نیز از دیدن این صحنه‌ها به گریه افتادند. کودکانی که فقط به ما بزرگترها نگاه می‌کردند و از ترس ما، بی‌اختیار اشک می‌ریختند.

پس از چند دقیقه، به بیرون رفتم و دیدم که نیروهای طالبان به سمت کوچه‌های پایین‌تر حرکت می‌کنند. سریع به خانه برگشتم. وقتی وارد اتاقم شدم، متوجه شدم بعضی چیزها به هم ریخته است: در الماری نیمه‌باز بود، رختخواب نامرتب بود و کشوهای میز کاملاً بیرون کشیده شده بودند. از مادرم پرسیدم چه اتفاقی افتاده است و او گفت: «شش نفر از نیروهایشان آمدند و دو نفرشان تمام خانه را زیرورو کردند.»

شب هنگام، وقتی با پدرم در این باره صحبت کردم، او گفت: «آنها احساس ناامنی می‌کنند. به همین دلیل هر از گاهی خانه‌ها را بازرسی می‌کنند تا شاید سلاح یا ابزار جنگی پیدا کنند، یا حداقل مردم را بترسانند تا کسی جرأت اعتراض به بی‌عدالتی‌هایشان را نداشته باشد.»

بعداً در جلسه‌ی درس آنلاینم شرکت کردم، اما تمام مدت صحنه‌های ورود آنها را جلوی چشمم تصور می‌کردم و در نهایت، با حواس‌پرتی زیاد، کلاس را به پایان رساندم.

چهار سال است که با بی‌عدالتی‌ها و هرج‌ومرج‌های این حکومت غیررسمی دست و پنجه نرم می‌کنیم. حالا اخبار روز نشان می‌دهد که جامعه‌ی جهانی پس از چهار سال، قصد دارد این گروه وحشت‌آفرین را به رسمیت بشناسد؛ در حالی که آنها با سیاست‌های تبعیض‌آمیز جنسیتی، هنوز در مدارس و دانشگاه‌ها را به روی دختران بسته‌اند و هزاران شهروند ما آواره و بی‌پناه هستند.

این چه حکومتی است که سازمان ملل می‌خواهد آن را به رسمیت بشناسد؟ با چه منطقی؟ آیا جامعه‌ی جهانی شاهد این همه ظلم علیه زنان و نقض حقوق بشر نیست؟ تا کی می‌خواهند در برابر این ستمگری‌ها سکوت کنند و چشم‌های خود را ببندند؟ سکوت در برابر ظلم، خود نوعی جنایت است.

امیدوارم جامعه‌ی جهانی یک‌بار برای همیشه تصمیم درست بگیرد و به این چرخه‌ی جنایت پایان دهد.

نویسنده: لیلا نوری

Share via
Copy link