آموزش یکی از حقوق بنیادی هر انسان است و این حق هیچ تفاوتی بین مرد و زن ندارد. اما در افغانستان، دختران با چالشها و مشکلات فراوانی در مسیر تحصیل روبهرو هستند. مکتب و آموزشگاه برای بسیاری از دختران افغان چیزی بیشتر از یک مکان برای یادگیری است؛ برای بسیاری از آنها، مکتب یک آرزو است؛ آرزویی که بهدلیل شرایط اجتماعی، فرهنگی و امنیتی کشور، بهراحتی قابل دستیابی نیست.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که دختران افغانستان با آن مواجهاند، مسالهی امنیت است. افغانستان کشوری است که هنوز هم در بسیاری از مناطق آن، جنگ و تروریسم سایه انداخته است. در مناطقی که جنگها و درگیریها در جریاناند، مدرسهها تبدیل به هدف حملات تروریستی میشوند. حتی در مناطق نسبتاً امنتر، حملات انتحاری و تهدیدهای گروههای تروریستی مانع میشوند که دختران افغان بهراحتی به تحصیل بپردازند. این وضعیت باعث شده است خانوادهها برای حفظ جان دختران خود، آنان را از رفتن به مدرسه منع کنند. این ترس و ناامنی باعث شده بسیاری از دختران افغان از تحصیل محروم شوند، چراکه نمیتوانند به مکتب بروند.
علاوه بر مشکلات امنیتی، یکی دیگر از مشکلات جدی که دختران افغانستان در مسیر آموزش با آن روبهرو هستند، کمبود منابع آموزشی و معلم است. بسیاری از مکاتب در افغانستان، بهویژه در مناطق روستایی و دورافتاده، فاقد امکانات ابتدایی برای تحصیلاند. معلمان در این مدارس آموزش کافی ندیدهاند و برای تدریس به مواد آموزشی مناسب و فضای کافی دسترسی ندارند. این شرایط، سطح کیفیت آموزشی را بهشدت کاهش میدهد و دختران را از داشتن یک تجربهٔ آموزشی مطلوب محروم میسازد. در بسیاری از موارد، معلمان در مناطق دورافتاده بهویژه در مدارس دخترانه به حد کافی وجود ندارند و به همین دلیل، دانشآموزان در معرض آموزشی سطحی و ناکافی قرار میگیرند.
مسالهی دیگری که در افغانستان دختران را از تحصیل محروم میکند، نگرشهای فرهنگی و اجتماعی است. در بسیاری از جوامع افغان، آموزش دختران بهویژه در روستاها و مناطق سنتیتر، بهعنوان یک اولویت پایینتر نسبت به پسران دیده میشود. در برخی خانوادهها، دختران بهجای رفتن به مکتب، مسئولیتهای خانهداری و مراقبت از دیگر اعضای خانواده را بر عهده دارند. این شرایط نهتنها موجب کاهش فرصتهای تحصیلی برای دختران میشود، بلکه به آنها اجازه نمیدهد استعدادهای خود را شکوفا کنند و آیندهی بهتری بسازند.
این نگرشها از سوی برخی گروههای مذهبی و سنتی نیز تقویت میشود. برخی باور دارند که جایگاه دختران در خانه است و نه در مدرسه. این تفکر، حتی در شرایطی که مدارس باز هستند و دختران میتوانند به تحصیل بپردازند، مانع ادامهی تحصیل آنها میشود. در چنین شرایطی، دخترانی که علاقهمند به تحصیل و پیشرفت هستند، مجبورند رویاهای خود را کنار بگذارند و به زندگی روزمره و مسئولیتهای خانگی بپردازند.
در کنار مشکلات فرهنگی و اجتماعی، بحرانهای اقتصادی افغانستان نیز بهشدت بر آموزش دختران تأثیر گذاشته است. بسیاری از خانوادهها در افغانستان با فقر شدید روبهرو هستند و برای تأمین نیازهای اولیهٔ زندگی خود بهسختی تلاش میکنند. در این شرایط، هزینههای مربوط به تحصیل، از جمله خرید کتاب و وسایل مکتب، برای بسیاری از خانوادهها غیرقابل تحمل است. علاوه بر این، بسیاری از مدارس در مناطق محروم بهدلیل کمبود منابع مالی، نمیتوانند برنامههای آموزشی مؤثر و کارآمدی برای دختران ارائه دهند.
این شرایط نهتنها فرصتهای تحصیل را از دختران افغانستان میگیرد، بلکه آنها را از فرصتهای برابر در جامعه و آیندهٔ خود نیز محروم میکند. اگر این مشکلات ادامه یابند، دختران افغانستان نهتنها در تحصیلات خود بلکه در زندگی اجتماعی و اقتصادی نیز عقب خواهند ماند. این یک تهدید جدی برای رشد و پیشرفت جامعهٔ افغان است.
با وجود این مشکلات، نباید از تلاشهای مثبت و اقدامات حمایتی که در این زمینه انجام میشود غافل شد. سازمانهای بینالمللی و غیردولتی بسیاری از مدارس را در افغانستان تأسیس کردهاند که هدف آنها فراهمآوردن فرصتهای آموزشی برای دختران است. با این حال، هنوز هم راه زیادی برای تحقق آموزش کامل و برابر برای دختران افغان باقی مانده است.
در نهایت، باید اذعان کرد که حل مشکلات آموزش دختران افغانستان نیازمند یک رویکرد جامع و هماهنگ است. دولت افغانستان، سازمانهای بینالمللی و جامعهٔ جهانی باید دست به دست هم دهند تا نهتنها مشکلات امنیتی و اقتصادی را حل کنند، بلکه نگرشهای فرهنگی و اجتماعی را نیز تغییر دهند. تا زمانی که دختران افغانستان نتوانند بهطور برابر به تحصیل دسترسی داشته باشند، نمیتوان انتظار داشت این کشور به توسعهٔ پایدار و آیندهای روشن دست یابد.
نویسنده: زهرا قربانی