معلم، چراغ دانایی، قلب صبوری

Image

معلم کسی است که صدایش طنین‌انداز راه دانایی‌ام شد؛ کسی که دستانش فرمول حل تمام دغدغه‌هایم گشت، قلبش مسیر زیبایی و شاد زیستن است و لبخندهایش امیدی برای فردای بهتر، برای تسلیم نشدن و برای ماندن. تلاش‌هایت مانعی شد که هیچ‌گاه شکست را نپذیرم. روزت مبارک ای همراه همیشگی!

تو در سخت‌ترین شرایط، در قعر خستگی‌ها، با کوله‌باری از غم‌ها اما با قلبی سرشار از امید، همراه رؤیاهای ما شدی. معلمی شغلی است که دردناک‌ترین و در عین حال مقدس‌ترین رسالت را بر دوش می‌کشد. کسی که با مزد اندک حاضر است در میدان مبارزه با جهل بجنگد و عاشقانه تدریس کند. با وجود آنکه درد می‌کشد، توهین و تحقیر می‌شود؛ اما باز هم ادامه می‌دهد. هیچ شغلی مقدس‌تر و دشوارتر از این نیست، زیرا فهماندن هزاران برابر سخت‌تر از فهمیدن است.

من باور دارم مقام معلم بالاتر از مقام رئیس‌جمهور است، زیرا تو راه هزاران نسل را شکوفا می‌سازی. معلم، راهنمایی بود که قدرت دانش را برای ما آشکار ساخت؛ او بود که صبرش دلیلی برای پیشرفت کردن شد. معلم همان چراغی است که از او آگاهی را درک کردم، شجاعت را آموختم و شکیبایی و استقامت را به ارث خواهم برد.

تو نخستین کسی بودی که مرا نوشتن آموختی. از تو بود که به دانایی رسیدم و باور کردم معلم تنها یک شغل نیست، بلکه هنری است بزرگ؛ هنری که با عشق می‌آموزاند و با فداکاری ادامه می‌دهد. تو فقط درس مکتب را به ما یاد ندادی، بلکه یاد دادی چگونه امتحان‌های سخت زندگی را نیز با موفقیت پشت سر بگذاریم.

وجودت گوهری بود که گرافیت وجودم را به الماس تبدیل کرد. اگر تو نبودی، شاید دیگر قادر نبودیم در تاریکی شب به دنبال ستاره‌های درخشان باشیم. تنها یک معلم است که می‌تواند انسان‌ها را از هیچ به همه‌چیز تبدیل کند. جهان و کهکشان قدردان زحمات تو هستند.

قلمم در برابر تلاش‌هایت عاجز است. همه می‌گویند معلم مانند شمع است؛ اما این تشبیه ناعادلانه است. چراکه شمع را می‌سازند تا بسوزد، اما تو می‌سوزی تا بسازی. تو نه‌تنها شمع، بلکه خورشیدی هستی که هر روز طلوع می‌کند تا کلاس و جان شاگردانش را روشن سازد.

ای معلم خوبم، وجودت زیباترین سرمایه‌ای است که دارم. از تو آموختم که فقط انسان‌های صبور و مهربان شغل معلمی را برمی‌گزینند. برای جبران زحماتت یک روز در سال کافی نیست؛ حتی اگر هر روز تجلیل شوی باز هم اندک است. قشنگ‌ترین رؤیا، رؤیای معلم است؛ همیشه آرزو می‌کنی شاگردت خوب بیاموزد، بدرخشد و پیشرفت کند.

من چهار سال است از وجود گهربارت بی‌بهره‌ام، اما امیدوارم روزی دوباره با علاقه در صنفت بنشینم و از دانش‌ات بهره‌مند شوم. باور دارم این انتظار چندان دور نیست. روزی فرا خواهد رسید که دوباره این روز مقدس را در حضورت تجلیل کنیم و من با صدای بلند زمزمه کنم: «معلم یعنی عشق ماندگار که تلاش هایش جهان را تغیر داد.

تحفه‌ی کوچک من برایت این است که همیشه شاد باشی، سبزتر از بهار، روشن‌تر از سپیده‌دم و دور از گزند روزگار. آرزو دارم اشک از چشمانت دور باشد و لبخند همیشه بر لبانت بنشیند. تو روشنایی زندگی منی و هیچ هدیه‌ای جز سپاس و احترام نمی‌تواند گوشه‌ای از مقام والایت را بیان کند.

نویسنده: رعنا اسماعیلی

Share via
Copy link