• خانه
  • ورزش
  • اسطوره‌ی فراتر از ورزش و سپیدترین کاکا سیاه تاریخ (قسمت اول)

اسطوره‌ی فراتر از ورزش و سپیدترین کاکا سیاه تاریخ (قسمت اول)

Image

جذابیت ورزش تنها برای شور و هیجان کشنده‌ی موجود در آن نیست که واقعیت‌گرایی آن نیز هست. درست است که ورزش از ماهیت اصلی‌اش که بازی، شادی و وسیله‌ی برای ایجاد دوستی‌ها است، فاصله گرفته و به میدان رقابت‌های سیاسی بدل شده که برنده شدن در آن مترادف با سربلندی و بازنده شدن برابر با سرافکندگی است؛ اما ماهیت اصلی ورزش ورزندگی و ایجاد دوستی‌ها است.

شناخت دقیق ورزش و اسطوره‌های جاودانه‌ی آن به علاقه‌مندان ورزش کمک می‌کند تا آنان راه قهرمانی و جاودانه شدن را بهتر طی کنند. مسأله‌ی که با تأسف در افغانستان جدی نبوده است.

دوست دارم شما را از نزدیک با بزرگ‌ترین قهرمان تاریخ ورزش آشنا ‌کنم، کسی که ارزش و بزرگی‌اش برای مدال‌هایش از رقابت‌های المپیک و رینگ بوکس نه که به خاطر کارهایش در خارج از ورزش است. کسی که سمبل حرکت جوانان مسخ شده و اُسوه‌ی مبارزه‌های حق‌طلبانه بود؛ او که نوع نگاهش به زندگی و ورزش، برای همه‌ی مردم محروم دنیا الهام‌بخش و پر از نکته‌های آموزشی است.

«محمد علی کلی»

کسی که سال‌های متمادی، اول و آخر بایدها و نبایدهای ورزش و مشت‌زنی بود. محمد علی که از دید بسیاری، بزرگ‌ترین ورزش‌کار تاریخ است. قهرمان، اسطوره و ورزش‌کار مسلمان امریکایی که تا آخرین نفس‌، برای برابری و حق مردمان محروم مبارزه کرد و هیچ‌گاه از عقاید و اهداف بزرگش پا پس نکشید!

در واقع حرف زدن در باره‌ی «کلی» سخت است؛ چون او به اندازه‌ی خوب و بزرگ بود که در قالب واژه‌ها نمی‌گنجد! او که مورد احترام همه بود و با وجود دشمنان زیادی که داشت، هرگز از بزرگی و وقارش کم نشد!

او که حتا حریفانش نیز از عمق جان، احترامش را حفظ می‌کردند. مثلا «جورج فورمن»، قهرمان پیشین سنگین وزن مشت‌زنی جهان و کسی که در مقابل «محمد علی» داخل رینگ شده است در باره‌ اش می‌گوید: «من او را بزرگ‌ترین مشت‌زن تاریخ نمی‌نامم؛ بلکه او بزرگ‌ترین انسانی است که از نزدیک دیده‌ام.»

هشتاد و یک سال پیش از امروز، در شهر لویی‌ویل ایالت کنتاکی امریکا در خانه‌ی آقای کاسیوس کلی و خانم اودیسا گرادی، کودکی به دنیا آمد که نامش را «کاسیوس مارسلوس کلی جونیور» – Cassius Marcellus Clay, Jr- گذاشتند که بعدها او به افتخار دنیای ورزش بدل شد و نامش را به محمد و لقبش را به علی تغییر داد.

پدر محمد علی نقاش تابلو بود و مادرش به عنوان نظافت‌چی کار می‌کرد تا هزینه‌های خانواده را تامین کنند!

محمد علی از همان ابتدا اهداف بلند و سطح فکری بالایی داشت و می‌گفت، قهرمانان در رینگ‌های مشت‌زنی ساخته نمی‌شوند؛ قهرمانان با احساسات، تمایل‌ها، رؤیاها و نگرش‌های درونی خود ساخته می‌شوند و من از 12 سالگی می‌دانستم که می‌خواهم چه کاره شوم.

هر آدمی یک هدفی دارد و دانستن آن هدف به زندگی او معنا می‌دهد و کسی که هدف زندگی اش را بداند، مسیر درستی را در پیش می‌گیرد؛ من هیچ‌گاه متکبر نبودم، فقط در راهی که قدم گذاشته بودم، بسیار مصمم و با اراده بودم!

او برای آن که ریشه‌ی نام و اصالت خانوادگی اش به دوران بردگی پدر بزرگش در کنتاکی می‌رسید، آن را تغییر داد.

رحمان علی، برادر محمد علی می‌گفت وقتی کودک بودم، در کنتاکی بزرگ شدم؛ کنتاکی اسب‌های سریع و زنان زیبایی دارد، خانواده‌ی خوب و صمیمی داشتیم، پدر و مادرم مسیحی، بسیار نجیب و سخت‌کوش بودند.

محمد علی می‌گفت، کاسیوس کلی، پدرم در سال 1941 در کنتاکی با خانم اودیسا گرادی ازدواج کرد و نتیجه‌اش من و برادرم بودیم.

باید گفت که محمد علی از همان دوران کودکی با دیگران فرق داشت و به نظر می‌رسید که برای بزرگ‌ شدن به دنیا آمده است. محمد علی و برادرش که حدود یک و نیم سال با یک‌دیگر تفاوت سنی داشتند، از همان اول با هم‌دیگر جور و در تمام کارها، حتا ورزش یک‌جا بودند. داستان زندگی علی در کودکی بسیار جالب است.

او، مشت‌زنی را از دوازده سالگی شروع کرد. انگیزه‌ی این کار نیز زمانی در او شکل گرفت که بایسکلش را دزد برد. در واقع علی تصمیم گرفته بود توسط ورزش مشت‌زنی، از حقش دفاع کند؛ ولی در مدت کوتاهی به یکی از مشت‌زنان مطرح و سپس به افتخار تاریخ بدل شد!

در سال 1953 دوشنبه شب بود، علی و برادرش رحمان به جشنی رفتند که هر سال در شهر آن‌ها برگزار می‌شد، وقتی از جشن برگشتند، دیدند که بایسکل‌های هر دوی شان را دزد برده است. آن‌ها تصمیم گرفتند که به خاطر این مساله به پولیس شکایت کنند، از کسی پرسیدند که این طرف‌ها پولیس نیست، کسی گفت که در پایین ساختمان یک نفر پولیس هست.

علی نزد قوماندان «جو مارتین» که هم پولیس و هم در یک باشگاه محلی مربی مشت‌زنی بود رفت و شکایت کرد. افسر پولیس از علی خواست برای دفاع از خودش در برابر اشرار و دزدان، باید به باشگاه او برود و مشت‌زنی تمرین کند. علی این پیشنهاد را پذیرفت و خیلی زود استعداد شگرفش را نشان داد.

آقای مارتین، محمد علی را به برنامه‌ی تلویزیونی «قهرمانان فردا» برد که از یک شبکه‌ی تلویزیونی محلی نشر می‌شد. سپس او را به باشگاه کلمبیا در لویی‌ویل معرفی کرد. در آن‌جا یک مربی سیاه پوست به نام «فِرِد استونِر»، به صورت علمی و تخصصی، ورزش مشت‌زنی را به علی آموخت! در آن دوران، یکی از مهم‌ترین چیزهایی که علی آموخت، رقص پا و حرکت‌های ظریف و سریع در مشت‌زنی بود.

محمد علی در مکتب شاگرد خوبی نبود؛ اما به خاطر دست و پاهای کشیده و اندام خوبی که داشت، در ورزش زود نام‌ کشید و پیشرفت چشم‌گیری داشت. او از همان ابتدا می‌دانست که در مشت‌زنی دنبال چه چیزی هست و برای همین، مشت‌زنی به بزرگ‌ترین دغدغه‌ی فکری و ذهنی اش بدل شد.

علی از همان کودکی آرزوهایش را به بچه‌های هم سن و سال خود در محل زندگی اش می‌گفت و بچه‌ها همیشه به او می‌خندیدند. او می‌گفت، از همان روزها با تمام بچه‌ها شرط می‌بستم که من روزی، یا قهرمان بزرگ و یا دانش‌مند بزرگی می‌شوم؛ اما آن‌ها باور نمی‌کردند!

محمد علی از همان اول می‌دانست که برای بزرگی و قهرمان شدن آفریده شده است و برای همین، او همیشه می‌گفت که به زودی قهرمان المپیک و مشت‌زنی دنیا می‌شود. به راستی هم او به زودی از کاسیوس کلی به محمد علی کلی تغییر کرد که همه او را با لقب «کبیر» – The Greatest- می‌شناختند.

محمد علی در کودکی و نوجوانی به خاطر آن که خانواده‌اش فقیر بودند و او وسیله‌ی‌ نداشت، فاصله‌ی بین خانه و باشگاه مشت‌زنی را می‌دوید!

او هدف واضح و اعتماد به نفس عجیبی داشت و درست در زمانی که سیاهان در امریکا شهروندان درجه دوم بودند، خود را زیباترین می‌نامید!

او در نوجوانی، هر دو جایزه‌ی ملی و معتبر اتحادیه‌ی ورزش‌کاران آماتور و دستکش طلایی را از آن خود کرد. سال 1960 و درست در زمانی که 18 ساله بود با تیم ملی امریکا به المپیک رم رفت و با 192 سانتی‌متر قد، مثل فنر در رینگ جا به جا می‌شد.

او با رقص پای بی‌مثال و مشت‌های آهنین خود حریفان را مغلوب کرد تا در دیدار نهایی مشت‌زنی المپیک، برابر «زيبينگيف پيترس‌كوفسكي» از پولند بیاستد و با شکست دادن او، مدال طلای المپیک را به گردن آویزد.

علی به دلیل رقص پای خوب و جا به جایی‌های زیادی که داشت دست‌هایش را همیشه در زمان مبارزه پایین نگه می‌داشت و مربیانش نیز با این مساله مشکل نداشتند.

هیچ مشت‌زن سنگین وزنی نمی‌توانست به اندازه‌ی کلی در رینگ سبک و راحت جا به جا شود؛ چون او خاص و با استعداد بود. او از همان ابتدا نسبت به دیگران نگاهش به مشت‌زنی، ورزش و قهرمانی فرق داشت و می‌گفت: «رینگ مشت‌زنی، میدان مبارزه‌ی من برای آزادی تمام سیاهان و محرومان دنیاست.»

یا این که «من به خاطر پرستیژ یا به دلایل شخصی مبارزه نمی‌کنم. من می‌جنگم تا به برادرانم که در امریکا روی زمین خوابیده‌اند، روحیه بدهم، سیاهانی که با کمک‌های دولتی زنده هستند، سیاهانی که چیزی برای خوردن ندارند، سیاهانی که چیزی را از خود نمی‌دانند و سیاهانی که آینده‌ای ندارند.»

علی که نامش محمد و لقبش علی بود؛ اما در افغانستان همه او را با نام محمد علی کلی می‌شناسند! کسی که در 22 سالگی، درست 10 سال بعد از آن که بایسکلش را دزد برد و او تمرین‌های مشت‌زنی را شروع کرد، قهرمان سنگین وزن مشت‌زنی جهان شد.

نویسنده: نعمت الله رحیمی

Share via
Copy link