کتابی برداشتم و عنوانش را خواندم؛ نوشته بود «خانهی رویایی».
در آن نوشته بود: «جایی که ما دوستش داریم، خانهی ماست؛ خانهای که مطابق میل ما باشد و در آن احساس راحتی کنیم.»
این موضوع برایم خیلی جالب بود، چون تا حالا دربارهی خانهی رویایی خودم فکر نکرده بودم. به همین خاطر، با شوق تمام تا آخرش را خواندم.
در آن نوشته بود: شخصی خانهای بزرگ با همهگونه تجهیزات را دوست داشت، با اتاقهای زیاد و بزرگ. دیگری خانهی رویاییاش را خانهای کوچک و ساده در کنار دریاچه تصور کرده بود. اما فردی دیگر خانهی رویاییاش را شفاخانهای میدانست، جایی که بیماران درمان شوند و اتاق معاینه، باغچه و بخش عاجل داشته باشد.
وقتی دیدم هر کسی خانهی رویایی متفاوتی دارد، تصمیم گرفتم خانهی رویایی خود را در دنیای خیالم به تصویر بکشم. دیدم مکانی پرجنبوجوش است، جایی که همه با لباسهای مخصوص و همرنگ میآیند و میروند، با چهرههایی خندان و پرامید به هر کدام سلام میدهند و…
در خانهی رویایی من، هر طبقه برای هدفی خاص ساخته شده بود. آنجا دنیایی از آموزش و یادگیری بود؛ گویا هر اتاقی که واردش میشدی، تو را محکمتر از پیش میساخت.
اتاقهایی برای یادگیری زبانهای مختلف دنیا داشتیم، کتابخانهای که میتوانستیم در آن بهترین یا محبوبترین کتابها را بخوانیم. اتاقهای ورزشی برای تمرین و تندرستی، گالریهای هنری برای نشان دادن استعدادهای ما و صنفهایی که در آن با صدای واحد، آهنگ صلح، آزادی، دوستی، اتحاد و همدلی را میخواندیم. همه با هم تلاش میکردیم تا آیندهی روشنتر بسازیم.
آنجا جایی بود برای رشد دانش و مهارت. تربیتیافتگان آنجا کسانی بودند که میتوانستند سرنوشت خود، خانواده و جامعهشان را تغییر دهند.
بله! خانهی رویایی من یک «مکتب» است؛ جایی که متأسفانه حالا درهایش به روی ما دختران افغانستان بسته است. این موضوع آسیب جدی به روح و روان شاگردان وارد کرده است. دخترانی که آرزوهای بزرگ داشتند، با بسته شدن مکاتب ناامید شدند. این مساله نهتنها دختران، بلکه رشد و پیشرفت کشور ما را نیز متوقف کرده است.
با این حال، هنوز کسانی هستند که تسلیم نمیشوند و از دل تاریکیها بهسوی روشنایی حرکت میکنند. دخترانی که با وجود بسته بودن مکاتب، باز هم از راه کورسها و دروس آنلاین درس میخوانند.
ما دختران افغانستان میدانیم که نباید از شکست بترسیم. میدانیم که نباید با بسته شدن درها تسلیم شویم. ما میخواهیم در برابر همهی سختیها و چالشها بایستیم و به رویاهای خود برسیم.
ما باور داریم که «تحصیل تنها راه نجات است.»
میآموزیم تا صدای ما خاموش نماند، میآموزیم تا در آینده کسی نتواند ما را از ابتداییترین حقوق ما محروم کند.
برای روزی تلاش خواهیم کرد که مکتب دیگر برای ما یک رویا نباشد، بلکه در واقعیت، بهترین مکاتب و نظام آموزشی را داشته باشیم و همگی در مسیر روشنایی گام برداریم.
به امید روزهای پر از موفقیت برای همهی ما دختران در افغانستان!
نویسنده: فاطمه احمدی
