🔧 وب‌سایت در حال به‌روزرسانی است - Website is under maintenance

برای تو، دختری که دنیا را روشن می‌کنی

گاهی زندگی آن‌قدر سخت می‌شود که احساس می‌کنی دنیا تمام سنگینی‌اش را بر شانه‌های تو گذاشته است. گاهی ترس و ناامنی چنان اطرافت را می‌گیرند که نفس‌کشیدن هم به جنگی دشوار تبدیل می‌شود. اما من، دخترم. در همین تاریکی‌هاست که نور کوچک تو می‌درخشد. در همین لحظه‌های سخت است که مهربانی تو به قربانی مقدسی تبدیل می‌شود که نه خون می‌خواهد، نه درد و نه زخم، فقط عشق می‌طلبد. عشقی که از جانت می‌جوشد و دنیا را تغییر می‌دهد.

تو بهتر از هر کسی می‌دانی چه‌قدر رنج کشیده‌ای. می‌دانی ترس یعنی چه، محرومیت چه طعمی دارد و سکوت اجباری چگونه روح را می‌فشارد. اما همین رنج‌ها به تو آموخته‌اند که چگونه مهربان باشی، چگونه در دل طوفان دست دیگری را بگیری و بگویی که تنها نیستی.

در کوچه‌های خاکی کابل، در خانه‌های محقر هرات، در مکتب‌های مخفیانه‌ای که با جان و دل نگه‌شان می‌دارید، شما دختران افغانستان ثابت کرده‌اید که مهربانی ازخودگذشتگی می‌خواهد؛ اما نتیجه‌اش شکوفایی است. شما آموخته‌اید که قربانی واقعی، کشتن نیست، بخشیدن است. نه بخشیدن مال، بلکه بخشیدن از وجود خودت، از خستگی‌ات، از زمانت و از آرامشت که هرکدام برای خودت معنای خاص دارد.

آیا یادت می‌آید آن روزی را که کتابت را با دختر همسایه تقسیم کردی، چون او چیزی برای خواندن نداشت؟

آیا به خاطر داری وقتی را که نان گرمی را با خانواده‌ای سهیم شدی که غذای شب نداشتند؟

آیا فراموش کرده‌ای آن لحظه‌ای را که در سکوت، اشک‌های خواهر کوچکت را پاک کردی و به او دلداری دادی؟

این‌ها همان قربانی‌های معنوی‌اند، همان‌هایی که خدا در دل تاریخ ثبت می‌کند، حتی اگر هیچ‌کس آن‌ها را نبیند.

مهربانی‌ای که جهان را تکان می‌دهد، آن است که قربانی معنوی تو بتواند دنیا را کمی زیباتر کند، زخمی را التیام بخشد، دردی را کم کند یا امیدی را زنده نگه دارد.

شاید این قربانی، کمک به کودکان محروم از تحصیل باشد. تو که می‌دانی درس‌خواندن چه رویای بزرگی است، می‌توانی به آن دختر کوچکی که خانواده یا محدودیت‌های جامعه‌اش او را از مکتب محروم کرده‌اند، کمک کنی؛ حتی اگر فقط روزی یک کلمه به او بیاموزی.

شاید حمایت از زنان سرپرست خانواده باشد؛ مادرانی که در سکوت رنج می‌کشند بی‌آن‌که کسی صدایشان را بشنود. تو می‌توانی با گوش دادن، با کمک در کارهای روزمره یا حتی با یک نگاه محبت‌آمیز، باری از دوش‌شان برداری.

شاید حفاظت از حیوانات بی‌پناه باشد؛ آن سگ زخمی در کوچه، یا آن گربه‌ای که از گرسنگی می‌میرد. تو می‌توانی با یک تکه نان و کمی آب، زندگی‌اش را نجات دهی. این‌ها کارهای کوچکی‌اند که دنیا را تغییر می‌دهند.

از خود بگذر، نه از دیگران. قربانی معنوی یعنی تو بدهی، نه این‌که دیگری را وادار به پرداخت کنی. وقتت را بده، به دوستت، به خانواده‌ات، به کسانی که دوست‌شان داری. شاید تنها دارایی تو همین دقایق زندگی‌ات باشد، اما وقتی یک ساعت از وقتت را به کودکی اختصاص می‌دهی که کسی با او بازی نمی‌کند، گنجینه‌ات را بخشیده‌ای.

آرامش‌ات را بده، شاید خودت به اندازه‌ی کافی خسته‌ای؛ اما وقتی گوش‌ شنوایی برای مادری می‌شوی که سال‌هاست کسی حرف‌هایش را نشنیده، از جان مایه گذاشته‌ای.

شاید امنیت‌ات را بده. در دنیایی که هر حرکت زنانه‌ای ممکن است به قیمت جان تمام شود، وقتی دست هم‌صنفی‌ات را می‌گیری و با او تا خانه همراهی می‌کنی، قربانی کرده‌ای. اما کشتن حیوانی، آزار انسانی یا سکوت در برابر ظلم، هرگز قربانی نیست. این‌ها جنایت‌اند. تو که می‌دانی درد یعنی چه، هرگز نباید درد بدهی.

آغاز کن، حتی اگر کوچک باشد. شاید فکر کنی تو تنها یک نفر بیش نیستی و چه تغییری می‌توانی ایجاد کنی؟ اما تاریخ افغانستان را که بنگری، می‌بینی همیشه همین زنان و دختران بودند که در سکوت، جهان را نجات دادند.

امروز به کودکی لبخند بزن، فردا به همسایه‌ای کمک کن و همیشه مهربانی را چون مشعلی در دستانت نگه دار و روشنایی‌اش را به دیگران هدیه بده. تو، دختر افغانستانی، قوی‌تر از آنی که فکر می‌کنی.

تو می‌توانی با عشق، با مهربانی و با قربانی‌های کوچک روزانه‌ات دنیا را عوض کنی. پس شروع کن، جهان منتظر نور توست.

توسط root

پست های مرتبط

پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *