در این دنیای پر از چالشها و دشواریها، جایی که زندگی برای بسیاری از ما مانند یک مبارزه است، من و امثال من، دختران افغانستان، در دل این همه سختی، هنوز ایستادهایم. هر روز، زمانی که از خواب بیدار میشوم، به یاد میآورم که برای داشتن یک زندگی بهتر، باید بیشتر از هر چیز دیگری تلاش کنیم. در سرزمینی که به دلیل شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، برای ما دختران بهویژه، راهها بسته است، رویاهای ما باید از نو ساخته شوند. بسیاری از دختران بهخاطر شرایط نامناسب زندگی، نمیتوانند تحصیل کنند، حتی در کنار خانوادههایشان در خانه میمانند و در حقیقت، خود را فراموش شده میبینند. اما همچنان، در دل شبهای تاریک، در دل جنگها و در میان همه محدودیتها، رویاهایی هست که خاموش نمیشود.
اگر از خودم بگویم، هر روز با این سوال در ذهنم زندگی میکنم که آیا من به حق خود میرسم؟ آیا میتوانم به آرزوهایم دست پیدا کنم؟ یا تنها باید در سکوت و درد زندگی کنم؟ حقیقت این است که هیچچیز نمیتواند رویاهای من را خاموش کند. زندگی در افغانستان برای دختران مانند من دشوار است؛ خانوادهها مجبورند بهجای حمایت از ما، محدودیتهای جدیدی بهوجود بیاورند؛ اما با این حال، هیچچیز نمیتواند قلبهای ما را از همگسسته کند. ما همیشه با امید به پیش میرویم.
به یاد میآورم زمانی را که در دل جنگها و نابسامانیهای کشور، برای تحصیل میجنگیدم. شرایط اقتصادی بسیار دشوار بود، حتی بسیاری از خانوادهها نمیتوانستند هزینههای ابتدایی زندگی را تأمین کنند؛ اما من به خودم قول داده بودم که هیچچیز نمیتواند مانع من شود. در دل این چالشها، آنچه که مرا به جلو میراند، نه فقط خودم، بلکه دنیای بزرگتر بود که میخواستم در آن جایگاهی برای خود پیدا کنم. رویاهای من بزرگ بود و شاید در دنیای کنونی که هنوز دختران بسیاری از آموزش و حق خود محرومند، این رویاها دشوار به نظر میرسید؛ اما من میدانستم که تا زمانی که اراده و تلاش در وجودم باشد، هیچچیز نمیتواند مانعم شود.
گاهی وقتی میشنوم که بعضی از دختران همسن و سال من، از رفتن به مکتب یا دانشگاه بازماندهاند، دلم میشکند؛ اما در دل خود به خود میگویم که باید همچنان ایستادگی کنم. حتی اگر هیچکس به من یا دیگر دختران باور نداشته باشد، ما باید به خود باور داشته باشیم. باید به خود و تواناییهای خود ایمان داشته باشیم که میتوانیم راههای جدیدی برای خود بسازیم، حتی اگر راههای قدیمی بسته باشد. شرایط افغانستان هر روز سختتر میشود؛ ولی همچنان دخترانی در این سرزمین هستند که دلشان پر از امید و اراده برای ساختن فردای بهتر است.
من بهعنوان یک دختر در افغانستان، هر روز با چالشهای متفاوتی روبهرو میشوم. گاهی با احساس ناتوانی، گاهی با سرکوب خواستهها و گاهی با برخوردهای اجتماعی و فرهنگی سخت روبهرو میشوم که میخواهند مرا در دایرهای محدود و بسته نگه دارند؛ اما در دل من، همیشه این کلمات طنینانداز است که هیچچیز نمیتواند مرا از رسیدن به اهدافم باز دارد. هیچچیز نمیتواند از من انسانی که خواهان تغییر است، یک برده بسازد.
اگر من بخواهم از زندگی در افغانستان بگویم، میتوانم هزاران دلیل برای ناامیدی بگویم، هزاران دلیل برای عقبنشینی و تسلیم شدن؛ اما در کنار تمام این چالشها، چیزی هست که به من امید میدهد: این واقعیت که به عنوان یک دختر، هنوز هم تواناییهای زیادی دارم. هنوز هم میتوانم در دل این خاک خسته، نوری جدید بیافرینم. هنوز هم میتوانم در برابر تمام مشکلات ایستادگی کنم و ثابت کنم که هیچچیز نمیتواند دختران افغانستان را شکست دهد.
زمانی که من به آینده فکر میکنم، به دنیایی میاندیشم که در آن دختران افغانستان از فرصتهای برابر برخوردار باشند. دنیایی که در آن هیچچیز نتواند به خاطر جنسیت، رویاها و خواستههای ما را از ما بگیرد. میخواهم دنیای بهتری برای خودم و همهی دختران کشورم بسازم. شاید امروز با سختیها روبهرو باشیم؛ اما میدانم که در آینده، این سختیها تنها خاطراتی خواهند بود که از آنها گذر کردهایم.
هر روز که از خواب بیدار میشوم، میدانم که باید برای رویاهایم بجنگم، حتی اگر دنیا بگوید که این غیرممکن است. من هیچوقت تسلیم نخواهم شد. هر روز برای خودم و دیگر دختران افغانستان زندگی میکنم. گامهای کوچک من بهسوی آیندهی بزرگ، هرچند که با مشکلات بسیاری همراه است؛ اما از امید و ایمان به خودم پر است. هر روز که من میجنگم، نشاندهنده قدرت دخترانی است که هیچچیز نمیتواند آنها را متوقف کند.
ما دختران افغانستان، آینده را در دستان خود داریم و هیچچیز نمیتواند از ما آن را بگیرد.
نویسنده: بهار ابراهیمی