روزی که دروازههای مکاتب بسته شد، تمام رویاهایم فرو ریخت. هنوز خیلی واضح به یاد دارم. آن صبح با شور و شوق همیشگی یونیفورم مکتبم را پوشیدم، کتابهایم را در کیفم گذاشتم و با دوستانم به سوی مکتب راه افتادیم؛ اما وقتی به دروازهی مکتب رسیدیم، همهچیز تغییر کرد.
جمعیتی از شاگردان و معلمان با چهرههای آشفته روبهروی دروازهی مکتب ایستاده بودند. روی در، اعلامیهای نصب شده بود: «مکتب تا اطلاع ثانوی بسته است.» این کلمات برایم غیرقابل درک بود؛ انگار اشتباهی رخ داده بود.
معلمان غمگین بودند و دانشآموزان با نگاههایی پر از ترس و سوال در سکوت عجیب فرو رفته بودند.
چند روز اول در خانه، در سردرگمی و ناامیدی سپری شد. هر صبح از خواب بیدار میشدم، آماده میشدم، اما نیازی به آن نبود. صدای خنده و هیاهوی دختران در کوچهها جایش را به سکوت سنگین داده بود.
افکار منفی مرا احاطه کرده بودند. احساس میکردم تمام تلاشهایم بیهوده بود. سوالات بیپایانی ذهنم را پر کرده بودند: چرا ما؟ چرا دختران؟ چرا باید رویاهایمان اینگونه نابود شوند؟
هر بار که به کتابهایم نگاه میکردم، اشکهایم جاری میشد. احساس میکردم جامعه ما را نادیده گرفته است، گویی دختران هیچ اهمیتی ندارند.
روزها، هفتهها و ماهها گذشت، اما این حس تلخ همچنان با من بود. دوستانم نیز حال و روز مشابهی داشتند. گاهی از خاطرات گذشته حرف میزدیم، اما اغلب سکوتی سنگین میانمان حاکم میشد. هیچکدام نمیدانستیم آینده چه خواهد شد.
اما این روزهای سخت چیزی مهم به من آموخت: هر محدودیتی میتواند جرقهای برای مقاومت و رشد باشد. دیگر از خداوند گله ندارم که چرا این محرومیت را تجربه کردم، زیرا به من نشان داد چقدر قویتر از آن هستم که تصور میکردم. اگر این موانع نبود، شاید هرگز نمیفهمیدم یادگیری چیزی نیست که کسی بتواند از من بگیرد، حتی اگر تمام درها بسته شوند.
این سختیها به من انگیزه داد تا بیشتر تلاش کنم، خلاقتر باشم و خودم را بهتر بشناسم. اکنون به این باور رسیدهام که هیچچیز نمیتواند رویاهایم را متوقف کند، مگر اینکه خودم بخواهم.
طالبان آمدند و مکاتب را بستند، اما این محرومیت نتوانست رویاهای مرا خاموش کند. اکنون میدانم که سختترین لحظات زندگی میتواند بزرگترین درسها را به ما بیاموزد. این تجربه به من نشان داد که هرچند درهای فیزیکی ممکن است بسته شوند، اما هیچکس نمیتواند درهای امید، اراده و دانش را در ذهن و قلب ما ببندد.
امروز، مصممتر از همیشه، برای ساختن آیندهای بهتر تلاش خواهم کرد.
نویسنده: زهرا اکبری