پیام دختران افغانستان؛ ما رهبری را به دست می‌گیریم!

Image

گفت‌وگوی نسل پنجم با جمعی از دختران دانش‌آموز

استاد رویش: به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری!

بر همه‌ی یاران ما در نسل پنجم سلام عرض می‌کنم و شما را در برنامه‌ی ویژه‌ای که امروز با عنوان «رهبری زنان و دختران در افغانستان» داریم، خوش‌آمد می‌گوییم.

برتولت برشت شاعر آلمانی، در ستایش آموختن گفته بود:

… ای دوست، از پرسیدن شرم مکن!

مگذار که با زور پذیرنده‌ات کنند.

خود به دنبالش بگرد!

آنچه را که خود نیاموخته‌ای

انگار کن که نمی‌دانی.

صورت حسابت را خودت جمع بزن!

این تویی که باید بپردازی‌اش.

روی هر رقمی ‌انگشت بگذار

و بپرس: این برای چیست؟

تو باید رهبری را به دست گیری.

برتولت برشت، هم‌چنین در همین شعر گفته بود:

الفبا را یاد بگیر.

کافی نیست؛ اما مگذار دل‌سردت کند، آن را یاد بگیر!

تو باید رهبری را به دست گیری!

در سخن برشت، با مفهوم یاد گرفتن، پرسیدن و رهبری کردن به‌طور هم‌زمان آشنا می‌شویم. امروز پیام دختران افغانستان را داریم، با همین سخن راست و استوار: ما رهبری را به دست می‌گیریم!

مفهوم رهبری، آغاز خودباوری انسان است. انسان یا رهبر است یا پیرو. آنکه پیرو است، خودش نیست. به خواست و هدایت کسی دیگر راه می‌رود و حرکت می‌کند. آنکه رهبر است خودش است و به خواست و هدایت خود راه می‌رود و حرکت می‌کند و دیگران را هم به خواست و هدفی که دارد، رهنمایی می‌کند. حالا ما از دختران می‌شنویم. در شرایط بسیار سخت و دشواری که در افغانستان دارند و ابتدایی‌ترین حقوق انسانی‌شان نادیده گرفته می‌شود، باهم می‌شنویم که این‌ها از رهبری چه درکی دارند. این‌ها مفهوم رهبری را در چه چیزی می‌بینند؟ اگر احیانا خواسته باشند، از واقعیت موجود به طرف یک رویایی که در آن خودشان در نقش رهبری ظاهر شوند، حرکت بکنند، چه مسیری را در پیش می‌گیرند؟

پیام ثریا محمدی، یکی از بازماندگان حمله بر مکتب سیدالشهدا:

من ثریا هستم. ثریا محمدی. هفده‌سال سن دارم و از دشت برچی سخن می‌گویم. یکی از بازماندگان حمله بر مکتب سید الشهدا هستم که در سال ۲۰۲۱ جان ده‌‌ها تن از هم‌صنفانم را گرفت. من از آن حادثه سالم بیرون آمدم تا امروز در حضور شما، سخن و پیام خود را به عنوان یک دختر افغانستانی مطرح کنم.

امروز، دختران افغانستان، روزهای سیاه و تاریک سرنوشت خود را پشت سر می‌گذارند. این دختران، تحقیر می‌شوند. با چشم کوچک به آن‌ها دیده می‌شوند. با این‌هم، من این‌جا هستم تا به عنوان یک دختر، نماینده‌ای از میلیون‌ها دختر سرزمینم، برای تان از اراده‌ی ثابت و استوار خود برای ماندن، کار کردن، زندگی کردن و مهم‌تر از همه، رهبری کردن سخن بگویم.

ما با اراده‌‌ی فولادین و روحیه‌ی پرشور، پیامی ‌از عشق و امید برای آموزش و رهبریت را به دنیا ارسال می‌کنیم. ما از زمینه‌هایی که پر از چالش و نابسامانی‌هاست، با ایمان به ارزش‌های آموزش و اندیشه و خلاقیت، برای آینده‌ی بهتری تلاش می‌کنیم.

به عنوان یک دختر در افغانستان، با وجود محدودیت‌ها و موانعی که پیش روی ما قرار دارد، به تلاش بی‌وقفه‌ی خود برای آموزش و رهبریت ادامه می‌دهم. من و هم‌نسلانم به دنبال ایجاد فرصت‌های آموزشی برای خود و هم‌وطنان مان هستیم، تا هر کودکی بتواند به آزادی و عدالت دست یابد و بهترین نسخه‌ی خود را پیدا کند.

من به عنوان یک دختر افغانستانی، با ایمان به نقش خود به عنوان یکی از رهبران آینده‌ی کشور خود، پیامی‌ از امید و ایمان به توانایی‌های خود و هم‌تایان خود دارم که با شما در میان می‌گذارم. ما به خلق فضایی پویا و سازنده برای آموزش و توسعه‌ی تمامی ‌افراد، بدون تبعیض جنسیتی، ادامه می‌دهیم.

ما دختران افغانستان، با تلاش برای رهبریت و توان‌مندسازی خود، می‌خواهیم پیام آموزش و دانش را در جامعه‌ی خود منتشر کنیم. من در این پیام خود به آموزش و دانش تأکید می‌کنم تا بگویم که ما به دنبال به اشتراک گذاشتن تجربیات و دانش خود با دیگران هستیم. ما با آموزش و دانش می‌کوشیم تا به جامعه‌ی آگاه و هوش‌مندی دست یابیم که هر فرد در آن احترام و شایستگی رهبری را تجربه کند.

ما دختران افغان، با انگیزه‌ی خود به عنوان معلمان، روشنفکران، و رهبران آینده، می‌خواهیم به جهانی که پر از عدالت و توسعه است، کمک کنیم. ما به دنبال ایجاد ساختارهایی هستیم که در آن همه‌ی انسان‌ها از آموزش و دانش بهره‌مند باشند و با اعتماد به نفس و اراده‌ی استوار، به دیگران نشان دهند که هیچ مانعی نمی‌تواند از تحقق آرزوها و رویاهای شان جلوگیری کند.

با تمام این ویژگی‌ها، ما دختران افغان پیامی ‌از امید، عشق به آموزش، و ایمان به رهبریت را به جهان منتقل می‌کنیم. ما با خلاقیت، اراده، و انگیزه‌ی فراوان، به ایجاد جامعه‌ی پویا و پیشرفته می‌پردازیم. جامعه‌ای که همه در آن به دنبال یادگیری، توسعه، و رشد هستند.

آموزش برای ما چراغ راهی است که در تاریکی‌های زندگی برای‌مان روشنایی می‌اندازد. با دست‌های کوچک‌مان، ما داریم دنیایی را می‌سازیم که هر فرد، بدون تبعیض، به امکانات آموزشی دسترسی داشته باشد و بهترین توانایی‌های خود را بیان کند.

ما به عنوان دختران افغان، نمادی از امید و ایمان به آینده‌ی بهتر هستیم. هر روز با تمام تلاش و انگیزه، به رهبریت و تحصیل پیش می‌رویم. می‌خواهیم نشان دهیم که علم و دانش، بزرگ‌ترین سلاح ماست که می‌تواند جامعه‌ی ما را به سوی پیشرفت و شگوفایی هدایت کند.

با اعتماد به نفس و امید بهترین‌ها، ما به دیگران نشان می‌دهیم که هیچ مانعی نمی‌تواند راه رسیدن به آرزوها و رویاهای‌مان را ببندد. ما معتقدیم که هر فرد، مخصوصاً هر دختری، حق دارد تحصیل کند، بداند، و برای رهبری خود تلاش کند. ما در کنار هم‌دیگر و در همراهی و همکاری با هم‌دیگر، می‌توانیم جامعه‌ی عدالت‌مند و پویا بسازیم که هیچ فردی در آن احساس ناتوانی و ضعف نکند.

زندگی ما سخت و پر از چالش است. ما دشواری دختر بودن را در هر لحظه‌ی زندگی خود تجربه می‌کنیم. ما در کوچه می‌ترسیم که کسی ناگهان با شلاق یا دشنام یا تفنگ بر ما حمله نکند. ما در مکتب می‌ترسیم که جسم ما مورد تعرض قرار نگیرد. ما در خواب می‌ترسیم که ناگهان سقف و دیوار خانه‌ی ما به زندان و قفس ما تبدیل نشود.

با این‌هم، ما دختران افغان، با شجاعت و تلاش، به دنبال روشنایی در تاریکی‌ هستیم. ما به دیگران نشان می‌دهیم که در هر شرایطی، قلبی پر از عشق و اراده می‌تواند به رویای خود برسد. ما توان‌مندی را تجربه می‌کنیم. ما لذت زندگی در ایمان و باور را تجربه می‌کنیم. ما قدرت معجزه‌آمیز رهبری را در چشمان خود، در زبان خود، در دستان خود لمس می‌کنیم.

پیام من، ثریا محمدی، پیام دختری است که از چهار انفجار بزرگ در پیش دروازه‌ی مکتب خود زنده بیرون شده است. من هفده‌سال سن دارم. در یک نگاه استراتژیک، تا شش‌سال دیگر، برای خود هدف بزرگ رهبری و مقام رهبری را از یک آیدیال به یک واقعیت تبدیل می‌کنم.

برای من و هم‌نسلان من، برای همه‌ی دختران دیگر که در کنار من هستند، رهبری مفهوم عمیق وبزرگی دارد. ما احساس و ذهنیت رهبری را مانند نوری می‌بینیم که ما را از درون خانه تا مکتب، تا کوچه‌، تا جامعه‌ و تا کشور در یک فضای روشن و شفاف قرار می‌دهد.

ما به آینده‌ی بهتری اعتقاد داریم و از درخشش فرد فرد خود در این زمان بحرانی افتخار می‌کنیم. امیدواریم که با هم‌دیگر، با ایمان به ارزش‌های انسانی، به ساختن جامعه‌ی پویا و عادلانه برای همه برسیم. اجازه دهید که عشق و ایمان ما به آینده، رهنمودی باشد برای شکوفایی و روشنایی در این دوران سخت. به امید روزی که هر دختر و زن، در هر نقطه‌ای از جهان، آزاد و مستقل زندگی کند و به تمامی ‌زیبایی‌هایی که خودشان در دل دارند، دست یابند.

از همه‌ی شما، خواهران و برادران، پدران و مادران، می‌خواهم که ما را حمایت کنید. با ما باشید و با ما دست دهید تا با رهبری دخترانه، الگوی رهبری انسان سالم را برای همه‌ی جامعه‌ی خود به یک واقعیت تبدیل کنیم.

***          ***          ***

پیام سحر نیکزاد:

من هم این‌جایم تا با سلام و حرمتی بی‌پایان به تمام همراهانم، پیام امروز خود را با شما در میان بگذارم. مثل همه‌ی همراهانم، پیام من پیام دختران افغانستان است: «ما رهبری را به دست می‌گیریم!»

تشکر و قدردانی می‌کنم از همه‌ی دوستان شیشه‌میدیا که وقت گذاشتند تا در برنامه‌ی امشب صدایم را به دوستانم برسانم.

من سحر نیکزاد هستم، رهبر امروز و فردای شما، من هفده ساله‌ام. دو سال است که با مفهوم امپاورمنت و توان‌مندی آشنا شده و با این مفهوم به این مرتبه از باور روشن به خود رسیده‌ام که صاف و ساده بگویم «من رهبر امروز و فردای شمایم».

خوب است مرا در مقام رهبری اعتنا کنید. رهبری توانا، قدرت‌مند و رهبری که حرف‌هایم بوی خون نمی‌دهد و از دارو و تفنگ و رقابت صحبت نمی‌کنم… بلکه رهبری که حرف‌هایم از عشق است و صلح و آشتی… من از گلوله سخن نمی‌گویم. از شلیک و باروت و انفجار سخن نمی‌گویم. از علم و دانایی و توانایی سخن می‌گویم.

من اولین روزی که در گروه پنج‌نفره‌ی ما در موقعیت رهبری قرار گرفتم، به ارزش و جای‌گاه بزرگی پی بردم که در روشنایی رهبری به آن رسیده ام. رهبری برای من بازی قدرت نیست؛ مدیریت قدرت است. من با قدرت یگانه می‌شوم. در رهبری خود نشان می‌دهم که من عین قدرت هستم. قدرت به معنای انرژی و نیرو و قدرت به معنای توانایی عمل.

در عنوانی که برای پیام امروز خود انتخاب کرده‌ایم، نگفته‌ایم: «من رهبری را به دست می‌گیرم». گفته‌ایم: «ما رهبری را به دست می‌گیریم»… «من» در این‌جا یکی از همین «ما»ها هستم. ما در یک زمان و از یک تریبیون از مفهوم رهبری دختران و زنان سخن می‌گوییم. در ختم این برنامه، همه‌ی «من»‌های ما به «ما» تبدیل می‌شود: مای آگاه و مصمم که حاصل جمع صدها و هزاران من آگاه و مصمم است. پس مفهوم رهبری ما با رقابت منفی ارتباط ندارد.

ما با پیام محبت و سازندگی و آشتی به رهبری شروع می‌کنیم. استاد ما راست گفته است که رهبری حکومت کردن نیست؛ حکومت را به راه درست هدایت کردن است. ما این مفهوم را از درون خانواده‌ی خود شروع می‌کنیم. وقتی در خانواده به موقعیتی برسیم که دیگران را با مشوره و تدبیر و رهنمایی خود کمک کنیم تا بهتر باشند، رهبری را به دست گرفته ایم. جمع خانواده‌های ما جامعه می‌شوند و جامعه‌ی ما حکومتی می‌سازد که رهبری آن از درون خانواده تا ارگ ریاست جمهوری با مشوره و خرد و نگاه و تدبیر دخترانه و زنانه مدیریت می‌شود.

من از همین حالا رهبر شمایم. هم امروز و هم فردا. دستان تان را به دست من بسپارید. کنار من بایستید. با من باشید. من راه زندگی و حیات را درست مانند یک دختر، یک مادر، یک نماد عشق و محبت و دوستی، برای تان نشان می‌دهم.

من در مقام رهبری از زبان محمود درویش با شما سخن می‌گویم. او گفت:

«‏جنگ پايان خواهد يافت

و رهبران با هم گرم خواهند گرفت

و باقى می‌ماند آن مادرِ پيرى كه چشم به راهِ فرزندِ شهيدش است

و آن دخترِ جوانى كه منتظرِ معشوقِ خويش است

و فرزندانى كه به انتظارِ پدرِ قهرمان‌ِشان نشسته‌اند

نمی‌دانم چه كسى وطن را نابود ساخت.

اما ديدم چه كسى بهاىِ آن را پرداخت.»

این متن بیان کننده‌ی وضعیت امروز ما است. امروزی که برای ما یک «واقعیت» است، اما قابل قبول نیست. ما این‌جاییم تا با طرح مفهوم رهبری دخترانه و زنانه‌ی خود بگوییم که بدیل این واقعیت، توجه به رویای قشنگی است که ما داریم: هیچ انسانی به کشتن و نابودی انسانی دیگر فکر نکند تا هیچ مادری به عزای فرزند خود ننشیند و هیچ چشمی ‌به انتظار رسیدن معشوق و محبوب خویش خسته نشود. ما در رهبری خود دریغ نابودی و نابودسازی را پایان می‌دهیم.

ما رهبری را به دست می‌گیریم. ما تا امروز رهبری نداشتیم که واقعاً به تمام معنا رهبر باشد. کسی که می‌گوید «من قدرت دارم و قدرت تنها مال من است و قدرت دیگران را می‌گیرم تا قدرت خودم را بیشتر بسازم»، رهبر نیست. یک دزد است که حق دیگران را دزدیده است.

کسی که می‌گوید «من قدرت دارم و به دیگران قدرت می‌بخشم، و با این توان‌بخشی هم من توانا می‌شوم و هم دیگران»، رهبر است. نگاه رهبری دارد. خود را در دیگران معنا می‌کند و دیگران را معنای بودن خود می‌داند.

ما از چنین رهبری سخن می‌گوییم. ما در مقام رهبر می‌گوییم که قدرت به معنای این نیست که اگر تو به دیگران ببخشی، می‌بازی. خیر، به گفته‌ی آقای دکتر محمود صباحی که می‌گوید: «قدرت را اگر ببخشیم بیشتر می‌شود»، من از این گونه رهبریت و قدرت حرف می‌زنم.

امروز که مادری به انتظار پسر شهیدش نشسته است و فرزندی که به انتظار پدر قهرمانش و دختری که مکتب رفتن، یک امر ابتدایی، برایش به یک رویای بزرگ تبدیل شده است و پسری که تمام فکرش آوردن لقمه‌ای نان برای خانواده‌اش است، وضعیت دشوار و ناخوشایند ماست.

اما از همین امروز، از همین‌جا، رویای رهبریت ما بر می‌خیزد و تن ما را گرما می‌بخشد. نسل اول و دوم و سوم و چهارم و… ما در فقدان رهبری آگاه، در فقدان رهبری زنانه و دخترانه، محو شدند.

ما می‌خواهیم رهبری را به دست گیریم چرا که می‌خواهیم این قصه دیگر به تاریخ دور و گذشته‌ی ما انتقال یابد. نسل بعد از ما باید قصه را این‌گونه بخوانند و بگویند که مادران ما، خواهران ما، به صحنه آمدند و رهبری کردند و صلح آوردند. به جنگ خاتمه دادند. رهبران با هم دوست شدند.

مادر پیری را کمک کردند تا در دسترخوان بزرگش با شادی و عشق در کنار همه‌ی فرزندانش نشسته باشد، دختری را کمک کردند تا دست در دست معشوقش در زیر باران‌های بهاری قدم بر دارد، فرزندی را کمک کردند تا با چشمان پر از ذوق، عیدی خود را از پدر قهرمان خود بگیرد و دختری را کمک کردند که امروز رهبر شده است. نمی‌دانم چه طور و چگونه وطن آباد می‌شود؛ اما می‌دانم که چه کسانی از این آبادی لذت می‌برد. من برای تکمیل این قصه آمده‌ام تا بگویم من برای ایجاد تاریخی بهتر رهبر شمایم.

از من حمایت کنید. در کنار من باشید. از من سخن بشنوید تا دریغ‌های‌تان به شادی‌های بزرگ زمان تبدیل شود. یاد تان باشد که من سحر نیکزاد هستم و شانزده‌سال سن دارم. من از کابل با شما سخن می‌گویم.

***          ***          ***

پیام زینب از مزار شریف:

به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری

سلام من هم نثار تان، من زینب هستم از مزار شریف با شما مخاطب می‌شوم. هجده‌سال سن دارم و سه‌سال است که با حسرت دورماندن از مکتب، مفهوم عمیق و دردمند زن بودن و دختر بودن را تجربه کرده‌ام.

امروز این‌جایم تا در کنار همه‌ی دختران سرزمینم بگویم که ما رهبری را به دست می‌گیریم.

مساله‌ی زن بودن، دختر بودن در کشوری مثل افغانستان مساله‌ی حساس و البته دردناکی است. در جامعه‌ی افغانی از همان زمانی که یک دختر متولد می‌شود، در حال مبارزه است، با تلقین این‌که تو توان مدیریت خانه و جامعه را نداری، ما را سرکوب می‌کنند. این تاریخ ما، قصه‌ی زندگی هر دختر افغان است. ما این‌جاییم که این تاریخ و این قصه را دگرگون کنیم. با تلقین ناتوانی ما، تنها ما را سرکوب نکرده‌اند، تمام جامعه را، تمام انسان را به ادبار و نکبت کشانده‌اند.

ما رهبری را به دست می‌گیریم تا ابتدایی‌ترین حق انسان، حق حیات انسان را، حرمت بگذاریم. حیات یعنی زندگی؛ زندگی انسان. همه‌چیز از همین‌جا شروع می‌شود. بی‌اعتنایی به حیات، اساس تمام نابودی و نابودسازی و خراب‌کاری‌هایی است که پوش سیاست و دین و فرهنگ و منافع و هر چیزی دیگری را روی آن کش می‌کنند.

ما رهبری را به دست می‌گیریم تا حیات را ارزش دهیم. حق حیات است که هم یک فرد برای حمایت از حق زندگی خود تلاش کند و هم حیات سایر افراد را به خطر نیندازد و به زندگی و زنده بودن‌شان ضرر نرساند.

ما رهبری را به دست می‌گیریم تا بسیار ساده بگوییم که من انسان هستم. دوستم شریف (روحش شاد) انسان بود؛ اما پیکر غرق در خونش را جلوی چشمان مادرش گذاشتند. به چه جرمی ‌اورا به قتل رساندند؟…. هر چه بود، بی‌اعتنایی به حیات بود.

ما رهبری را به دست می‌گیریم تا شریف با چشمانی پر از عشق و شادی روبه‌روی مادرش بایستد، نه با پیکر تکه‌تکه شده و غرق در خون. این است مفهوم رهبری ما؛ رهبری دخترانه و زنانه و مادرانه.

ما رهبری را به دست می‌گیریم تا حق تعلیم را برای انسان حرمت بگذاریم. همان حقی که قرآن می‌فرماید: «هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون؟ … آیا کسانی که می‌دانند و کسانی که نمی‌دانند یک‌سانند؟»

ما رهبری را به دست می‌گیریم تا این خطاب خداوند به پیامبرش را همگانی بسازیم که گفت: «اقرأ، یعنی بخوان» … بخوان به نام پروردگارت که خلق کرد.

ما رهبری را به دست می‌گیریم تا برای زنان و دخترانی که سرکوب می‌شوند، راه نجات را فراهم سازیم. حس دردناک این سخن مرا تنها کسانی درک می‌کنند و می‌فهمند که دختر باشند و در جامعه‌ی افغانی رشد کنند وبزرگ شوند…. ما همین درد را پایان می‌بخشیم تا بگوییم که دختران و زنان خود را درد و رنج ندهیم و بگذاریم شاد باشند و بخندند و شاد بسازند و خنده هدیه کنند.

ما رهبری را به دست می‌گیریم تا دیگر هیچ‌گاه نگویند که زنان مقصراند. نگویند که زن ضعیف است، ناقص‌العقل است. ما رهبری را به دست می‌گیریم تا ضعف را به توانایی تبدیل کنیم و مفهوم عقل را در آبادانی و سازندگی و عشق و محبت نشان دهیم نه در ویران‌گری و ترساندن و کشتن و نفرت.

ما دست در دست هم می‌دهیم و تمام برچسب‌های ناروا را از دامن خود و نسل خود بر می‌داریم.

ما رهبری را به دست می‌گیریم و در یک راه زندگی و آینده‌ای سرشار از امید قدم بر می‌داریم.

صدای ما را بشنوید و این صدا را خود تان در درون خانه‌های خود احترام کنید.

***          ***          ***

پیام ملکه حسینی:

بنام خداوند لوح و قلم

زن مادر آزادی، زن خواهر برابری، زن دختر عدالت ، زن رفیق مهربانی. زن یعنی من، یعنی هم‌نسلان و هم‌راهان من.

سلام بر شما، مخاطبان خوب ما در نسل پنجم.

من زن هستم. اسمم ملکه حسینی است. هجده‌سال سن دارم. زنی هستم که خداوند مرا برگزیده است تا جانشین و ادامه‌دهنده‌ی نقش خداوندگاری او بر روی زمین باشم.

در یک خانواده زن نقش ستون و مرد نقش سقف را دارد، سقف بی‌ستون معنا ندارد. یعنی که نقش اساسی در یک خانواده‌ی موفق را زن ایفا می‌کند و تمام رهبری و مدیریت درون خانه را به صورت ژرف و دقیق بر دوش می‌گیرد.

ما این‌جاییم تا پیام رهبری خود را به این مفهوم علاوه کنیم. ما ستونیم، ما سقفیم، ما معنای خانواده‌ایم…. ما اکنون در نقش رهبری، رهبری خانواده و جامعه و کشور، در برابر شما ایستاده‌ایم و با شما سخن می‌گوییم.

ما از خشونت رنج می‌بریم. ما قربانی خشونتیم. این خشونت را مردان جامعه، فرهنگ مردانه‌ی جامعه و نظام باورهایی که بر نگاه مردسالارانه بنا شده‌است، بر ما تحمیل کرده‌اند. ما این‌جاییم تا این نظام باور را تغییر دهیم.

ما تصمیم گرفته‌ایم که دیگر از کسی نخواهیم که خشونت نکند. ما رهبری را به دست می‌گیریم تا کسی مجال ابراز و اعمال خشونت نداشته باشد. ما منتظر نمی‌مانیم. ما کمر بسته‌ایم تا کار کنیم. ما همت خود را جزم کرده‌ایم تا به جای نفرت محبت، به جای جنگ صلح، به جای انتقام بخشش را در جامعه ترویج کنیم. ما رهبری را به دست می‌گیریم. از ما حمایت کنید تا از شما حمایت کنیم.

***          ***          ***

پیام جمیله نظری:

به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری

من جمیله نظری ۲۱ ساله هستم. یک دختر افغانستانی که در تاریک‌ترین شرایط در غمگین‌ترین کشور زندگی می‌کنم. امروز دقیقاً سه‌سال از مکتب نرفتنم می‌گذرد. نه تنها از مکتب نرفتن من، بلکه از مکتب نرفتن همه‌ی هم‌نسلانم. من و هم صنفانم باید ام‌سال صنف دوم دانشگاه می‌بودیم که نیستیم. این درد فراموش ناشدنی هست.

من به حیث یک دختر محروم از تحصیل، از رسانه‌های جمعی، از سازمان‌های بین‌المللی انتظار داشتم که در برابر این ستم بزرگ ساکت و بی‌تفاوت نمانند. انتظار داشتم تا راهی را برای آینده‌ی درخشان‌تر و باز کردن مکاتب و دانشگاه‌ها بروی دختران افغانستان باز کنند.

تحصیل حق ماست که به آن باید برسیم و برای خود و جامعه و کشور خود کار کنیم و شانه به شانه‌ی مردان در جور کردن و آباد کردن کشور خود فعالانه سهم بگیریم.

این انتظار ما پاسخی مثبت نیافت. این درد را هرگز فراموش نخواهیم کرد. آن را برای همیشه در رگ رگ وجود مان حس می‌کنیم.

اما حالا به نقطه‌ای دیگر رسیده‌ایم. نقطه‌ی پایان انتظار و نقطه‌ی آغاز حرکت. پیام ما پیام احراز حق رهبری در آینده‌ی نزدیک کشور ماست. حالا خود ماییم که به پا خاسته‌ایم تا برای یک آینده‌ی بهتر و درخشان‌تر برای تمام دختران سرزمین خود، شب و روز، در تاریک‌ترین و پر تنش‌ترین شرایط مبارزه کنیم و به آینده‌ کشور خود امیدوار بمانیم.

آینده از آن هم نسلان من و دختران افغانستان است. ما هرگز تسلیم نمی‌شویم. ما برای حق و آینده‌ی خود می‌جنگیم و تلاش می‌کنیم. در این نبرد مقدس و پرشکوه، بزرگ‌ترین سلاح قلم ما و قدرت‌مندترین قدرت باور ما به توانایی‌های ماست.

ما به پا خاسته‌ایم. ما به حرکت افتاده‌ایم. هرگز تسلیم نمی‌شویم. این ماییم که شرایط را می‌سازیم و طبق شرایط خود را آماده می‌کنیم و از هر شرایط به بهترین نوع استفاده می‌کینم. ما اجازه نمی‌دهیم که شرایط بر ذهن و توانایی‌ها و باورهای ما غلبه کند و ما را ناامید بسازد.

ما برای تسلیم شدن و شکست خوردن و دست کشیدن از حق و رویای خود به دنیا نیامده‌ایم. ما به دنیا آمده‌ایم تا برای هدف خود کار کنیم و به رسیدن به هدف خود در این دنیا باورمند باشیم.

بنابرین، ما تا هستیم دست از تلاش بر نمی‌داریم و خاموش نمی‌شویم. می‌سوزیم تا بسازیم. می‌جنگیم تا بتوانیم. ما رنج برده و قربانی داده ایم؛ اما دست نکشیده ایم. ما حاضریم رنج بیشتر را تحمل کنیم، ولی از حق و هدف خود دست نکشیم و تسلیم نشویم.

ما رهبر آینده‌ی کشور خود هستیم.

ما می‌توانیم.

***          ***          ***

صحبت‌های راحله کویر، رییس شورای جهانی هزاره:

حضور تمام ارجمندان سلام. از شیشه‌میدیا بابت مساعد ساختن این زمینه بسیار تشکر. صحبت‌های مختصری که دارم این است: آنچه که به صورت عمومی ‌می‌توانم بگویم این است که وضعیت و شرایط همیشه یک‌سان نیست. در قدم اول، آن‌چه را که ما می‌توانیم برای آن مبارزه کنیم، امید است. ناامیدی یک شکست کلان است. امید همیشه باید باشد و آن را داشته باشیم.

دوم این که ترس را باید از خود دور کنیم. وضعیتی که امروز در افغانستان است، هرچند ناامیدکننده است؛ اما این وضعیت را در گذشته ما هم سپری کردیم. از وضعیتی که فعلا در افغانستان جریان دارد، من به یاد روزهایی می‌افتم که آن وقت من هنوز در مکتب ابتداییه بودم. درست زمانی که حکومت‌های خلق و پرچم در افغانستان حاکم بودند و بعدا روس‌ها آمدند. از ترس و از اضطراب و از وحشتی که داشتیم، روزهایی به یادم است که نفسم در داخل قفس سینه‌ام بند می‌شد و نمی‌توانستم حتا درست نفس بکشم. آن دوره‌ها پایان یافت و یک دوره‌ای آمد که مردم افغانستان بازهم آزادی های خود را داشتند.

حالا هم این امیدواری را داشته باشیم که این دوره‌ی وحشت به پایان خواهد رسید و مردم روزی به آزادی‌های خود می‌رسند. ما اگر امیدوار باشیم، حتما دستاوردهای بسیار بزرگی برای خود، خانواده، مردم و جامعه خواهیم داشت.

مساله‌ی دوم ترس است که نباید آن را به خود راه بدهیم. واقعا شرایط و وضعیت داخل افغانستان را من با تمام وجود احساس می‌کنم. من در زندگی خود در افغانستان جنگ، رفتارهای دیکتاتورانه و حکومت‌های خودکامه و توتالیتر را تجربه کرده‌ام. مستقیم در داخل جنگ و خشم و آتش بوده‌ام؛ اما آن‌چه را که من فکر می‌کنم و ما را نجات داده، این است که باید ترس را از خود دور کنیم. البته نداشتن ترس با پیش‌بینی وضعیت نادرست یا مشکلاتی که وجود دارد، فرق می‌کند.

موضوع سومی‌که بسیار مهم است، شناسایی مشکلات، موانع و در عین حال فرصت هاست. هرقدر که شرایط سخت و مشکلات زیاد باشد، به همان میزان فرصت‌هایی هم وجود دارد که می‌توانیم برای بهتر شدن آینده از آن استفاده بکنیم. بنابراین بسیار خوب است ما ببینیم که اول چگونه مشکلاتی وجود دارد و کدام موانع بر سر ر اه ماست و چگونه می‌شود که با این موانع و مشکلات مقابله کنیم.

***          ***          ***

پیام مرسل رمضانی:

به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری

به نام خورشید که آغازگر روز است

به نام مهتاب که دل شب را می‌شکافد

به نام رهبرانی که آغازگر تغییر اند

به نام خودم، مرسل رمضانی که تصمیم دارم رهبری را به دست گیرم.

ما این جهان را تغییر می‌دهیم؛ این شعار ماست. ما از متن این جامعه برخاستیم تا تغییر را به وجود بیاوریم. ما از ساده‌ترین حرف شروع می‌کنیم: از آ، الف مد. آ را به یک کلمه تبدیل می‌کنیم: آ یعنی آگاهی، آ یعنی آبادی، آ یعنی آزادی.

افغانستان در طول تاریخ خود با فراز و نشیب‌های زیادی روبرو شده است؛ اما امروز باید صفحه‌ی جدیدی را آغاز کند. امروز باید افغانستان آغوشش را به روی رهبرانی تازه‌نفس با روحیه‌ای بالا و محکم بگشاید. امروز افغانستان باید شاهد پیامی‌جدید از نسل باورمند و مصممی‌باشد که صدایش را تا تمام جهان بازتاب می‌بخشد.

می‌خواهم افغانستان را به یک باغ زیبا تشبیه کنم؛ باغی که با گل‌های رنگارنگ و با خارهای تیز تزيین شده است. ما دختران نهال‌های تازه به ثمر رسیده‌ی این باغ هستیم که علم و هنرمان میوه‌های تازه برای این ملت است. شاخه‌های مان عصاهای محکمی‌برای بزرگان‌مان خواهد بود. ما دستان خود را برای نسل‌های بعدی خود به پایه‌های استوارتری تبدیل خواهیم کرد. برگ‌های مان سایه‌بان‌های ابدی برای جامعه و ملت ما است.

اگر تا دیروز پدران و مادران و نسل‌های قبل از ما بیل و کلنگ، سلاح و تفنگ می‌گرفتند تا افغانستان را آباد کنند، از این پس ما نسل جدید با بیل و کلنگ نه، بلکه با قلم و کلمه و سخن به آبادی و آبادانی شروع می‌کنیم. ما با سلاح و تفنگ نه، بلکه با کتاب و اندیشه افغانستان را آباد می‌کنیم.

من خودم شخصاً به این باورم که تا وقتی در یک کشور مشتری‌های یک سریال تلویزیونی از مشتری‌های یک کتاب کتاب‌خانه بیشتر باشد، آن کشور آباد نمی‌شود. تا وقتی که جوانان افغانستان زمانی را که برای دیدن یک سریال مصرف می‌کنند نصف آن را نتوانند برای خواندن یک کتاب مصرف کنند این کشور آباد نمی‌شود. تا زمانی که در کشور ما مشتری یک گیم نت از مشتری یک کتاب‌خانه بیشتر باشد، این کشور آباد نمی‌شود. تا زمانی که کبک‌باز و حیوان‌بازهای کشور ما از داکتر و معلم بیشتر باشد این کشور آباد نمی‌شود. این وضعیت باید تغییر کند و این تغییر بزرگ نیازمند رهبران بزرگ هست.

افغانستان جزء کشورهای جهان سوم به شمار می‌آید. کشوری است که مردم آن به امید آمدن یک روز خوب هستند نه آوردن آن. اما آبادی، آگاهی و روز خوب آمدنی نیست، بلکه آوردنی است ما باید خودمان روز خوب را به وجود بیاوریم و بسازیم.

ما نباید کشور خود را به شهر کورها تشبیه کنیم که تنها آدم یک‌چشم بینای شهر محسوب شود.

ما دختران به قصد رهبری کشور به پا خاسته‌ایم. ما همه چشمان بینای ملت خود هستیم. ما رهبری را به دست می‌گیریم. ما باغ وطن خود را سرسبز نگه‌می‌داریم . ما صفحات تاریخ کشور خود را با زیبایی‌های آن برجسته می‌کنیم. این است مفهوم رهبری ما و این‌که عهد بسته‌ایم تا رهبری را به دست گیریم.

ما رهبری را به دست می‌گیرم و ما تغییر را رقم می‌زنیم. ما منتظر نمی‌مانیم. ما درس می‌خوانیم و به دیگران درس می‌دهیم. ما عهد کرده‌ایم که دستان مادران و خواهران خود را با قلم تزیین کنیم.

با ما باشید و از ما حمایت کنید. ما را دست کم نگیرید. خود را دست کم نگیرید. ما شایسته‌ی زندگی بهتری هستیم. این زندگی را خود ما با دستان خود و با رهبری خود ایجاد می‌کنیم.

***          ***          ***

سخنان سلیمه مزاری، فعال اجتماعی:

سلام بسیار فراوان، سلام واقعا بسیار عاشقانه و گرم خدمت همه‌ی شما تقدیم می‌کنم. واقعا من از صحبت‌هایی که دختران سرزمینم کردند، بی نهایت دچار شعف و خوشحالی شدم و امروز انرژی بسیار فوق‌العاده برایم داد. در این بین می‌خواهم طرز فکری و باوری از دوره‌ی دوم مهاجرتم بگویم که چرا نخبگان و فرهیختگان ما آن وظیفه‌ای را که به دوش شان هستند، انجام نمی‌دهند؟ ولی می‌توانم بگویم که معلم بزرگ ما که من خیلی به ایشان باور داشتم، هرچند در اوایل از معلم صاحب انتقاد می‌کردم؛ ولی حالا می‌بینم که شاید یکی از نخبگانی باشند که عهد خود را نسبت به مردم خود و ملت خود به خوبی انجام می‌دهند. خوشحالم از این‌که فکر می‌کنم، درست‌ترین راه برای تغییر یک جامعه، تغییر بانوان یک جامعه باشد؛ چون مبنای جامعه را زنان می‌سازند و معلم صاحب با این روی‌کردشان وقتی که در طول این سه‌سال و قبل از آن هم به فکر این مساله بوده و در طول این سه‌سال به طور بسیار فشرده و به طور بسیار جدی کار کرده و منم شاهد فعالیت‌های‌شان بودم، بی‌نهایت خوشحالم و احساس می‌کنم و می‌گویم که ایشان یکی از نخبگانی باشند که مسوولیت خود را در قبال جامعه‌ی خود به شکل درستش انجام می‌دهند.

گام نخست برای تغییر هم همین است. خیلی‌ها باور شان این است که یک تغییر بنیادی تغییری است که زمان‌بر است و در عین‌حالی که زمان‌بر است، باید ریشه‌ای نیز باشد. من فکر می‌کنم که معلم صاحب این راه را پیدا کرده و دارد کارش را درست انجام می‌دهد. من شخصا این فعالیت‌ها و کارهای معلم بزرگ خود را خیلی ستایش می‌کنم. خیلی خوشحالم که بعد از این مدتی که کار کرده و دخترانی که حالا صدای‌شان را می‌شنویم که در عین بدبختی، فاجعه و تاریکی زندگی می‌کنند، به این حد ندای روشن و امیدشان به آینده را می‌بینیم. این اصلا کار راحتی نیست که شما بیایید به این‌ها در این حالت امید بدهید و برای‌شان بگویید که شما رهبران آینده هستید. این باور و این تغییر را در ذهن و فکر تک‌تک شان بگنجانید، این اصلا کار راحتی نیست؛ اما به نظر من، معلم صاحب با انجام این کار بزرگ، حداقل، تعهد خودش را نسبت به خودش انجام می‌دهد. ما مطمینیم که در آینده شاهد تحقق همه‌ی این حرف‌هایی که حالا به عنوان آرمان یا به عنوان رویا مطرح می‌کنیم، باشیم. من بسیار امیدوار هستم. در همین‌جا از معلم بزرگ فوق‌العاده تشکر می‌کنم.

 ***         ***          ***

سخنان مریم احمدی، فعال اجتماعی:

سلام خدمت شما و تمام عزیزانی که در این برنامه هستند، امیدوارم همه‌ی شما خوب باشید. تشکر از این‌که این برنامه را برگزار کردید. من واقعا بسیار خوشحال می‌شوم که برداران ما در کنار ما ایستاده می‌شوند و از ما حمایت می‌کنند. من واقعا بسیار خوشحالم که یکی از آن دخترانی هستم که از روزهای اولی که طالبان داخل شهر کابل شدند، به مبارزات خود آغاز کردم. بسیار خوشحال می‌شوم که از هر گوشه‌ی افغانستان جنبش‌ها، دختران و خانم‌ها صدای شان را بلند می‌کنند. هر باری که از مبارزات خانم‌ها یاد می‌شود، من واقعا بالای خود افتخار می‌کنم.

من تقریبا در 26 یا 27 تظاهرات بودم که حتا با اسلحه روبرو می‌شدیم و ما را تهدید می‌کردند. امروز که هر خانمی‌که می‌آیند ما را حمایت می‌کنند و ما را به نام صدا می‌زنند که دخترانی که امروز داخل افغانستان یا خارج از افغانستان اند و یا در مقابل ظلم مبارزه کرده‌اند، واقعا به این افتخار می‌کنم. من بسیار خوشحال می‌شوم که شما امروز برنامه می‌گیرید.

ما از آن روز تا حال که با شما حرف می‌زنم، یک ثانیه آرام نبودیم. شاید شما نتیجه‌اش را سال های بعدی ببینید. شاید پنج‌سال یا ده‌سال بعد بشنوید که ما زنانی بودیم که مردم را تشویق می‌کردیم. حتا خانم‌ها و دختر خانم‌ها به بسیار مشکل، اول از خانه‌ی‌شان بیرون نمی‌شدند؛ اما حالا ما تیم‌های بسیار کلان از خانم‌ها و دختر خانم‌های فعال داریم. در هر تیم وتس‌اپ که ما جور کردیم، صد تا دو صد دختر در آنجا آشنا هستیم. فعالیت‌های ما زیاد است. هرچند که حالا محدودیت‌ها بر فعالیت‌های دختران در جاده زیاد شده و شما آنها را در جاده نمی‌بینید، ولی در شبکه‌های اجتماعی هنوز فعالیم. در داخل افغانستان و بیرون از افغانستان، در هر جای دنیا که هستیم با هم ارتباط داریم. برنامه‌ی ما این است که بتوانیم با تعداد بیشتر زنان در هر گوشه‌ی افغانستان به تماس باشیم تا این مبارزات ما نتیجه‌ی خوب بدهد.

در آینده، زمانی که توانستیم کشور خود را آزاد بسازیم، همین خانم‌ها بتوانند رهبریت را به دست بگیرند. ما اطمینان می‌دهیم که یک روزی بخیر ما پیروز می‌شویم. قسمی که شما عنوان این برنامه را نوشتید، من هم یک نوار صوتی ضبط و نشر کرده بودم که ما به مکتب، به جامعه‌ی خود و به رهبریت بر می‌گردیم. این رویاها را ما یک روز به حقیقت تبدیل می‌کنیم. امیدوار هستم چنان‌چه برادران ما در کنار ما بودند و هستند، باز هم خواهش می‌کنیم که در کنار ما باشند. به خاطری که دختران شان، خانم‌های شان، صدای شان را بلند کنند و کسی مانع‌شان نشوند. از هر طریقی در کنار ما باشند و همکاری کنند.

باز هم از شما خواهش می‌کنم که ما را در این گردابی که افتادیم، تنها نمانید. یک روز مبارزات ما به خط زرین نوشته خواهد شد که زنان افغانستان شجاع‌ترین زنان روی زمین اند. ما آن توانایی را در وجود خود دیدیم و در مقابل طالبی که اسلحه داشت و ما بدون یک قلم و روق هیچ چیزی نداشتیم؛ ولی توانستیم که چهره‌ی اصلی طالب را به جامعه نشان بدهیم. طالب وقتی آمدند و پنهان‌کاری‌هایی می‌کردند، ما زنان آمدیم و آن کارها را به همه نشان دادیم. نشان دادیم که چهره‌ی اصلی طالب چیز دیگری‌ست.

اما می‌بینیم که امروز طالب از خود سفیدنمایی می‌کند و یا لابی‌گرهایش افغانستان را گل‌و‌گل‌زار نشان می‌دهد، در حالی که افغانستان در یک قهقرایی رفته که مردم گرفتار مشکلات سخت و نفس‌گیراند.

***          ***          ***

پیام ماریا علی‌زاده از کویته‌ی پاکستان:

به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری

مخاطبان خوب من، خواهران و برادران، سلام. من ماریا علی‌زاده هستم. ۲۳ سال سن دارم. نزدیک به سه‌سال است از کشورم آواره‌ام و در کویته‌ی پاکستان زندگی می‌کنم. پیام من، پیام زندگی و ادامه‌ی زندگی من به عنوان یک دختر و یک زن است. من زندگی، دختر بودن و زن بودن خود را گرفتم و سرزمین خود را ترک کردم. این تمام قصه‌ی من است.

وقتی طالبان به کشورم برگشتند، تحولی در زندگی زنان اتفاق افتاد که نگاه و فکر و رویاهای آنان را به طور قابل توجهی تحت تاثیر قرار داد. طالبان با اجرای سیاست‌های خود، بسیاری از حقوق و آزادی‌های زنان را محدود و یا متوقف کردند. از جمله‌ی این حقوق، حق تحصیل، حق کار، تمام حقوق مدنی، حق پوشش اختیاری، حق گشت و گذار آزاد، حق سخن‌گفتن و تصمیم‌گرفتن و عمل‌کردن را که از جمله‌ی حقوق اساسی هر شهروند است، از زنان سلب کردند.

اقدام و سیاست طالبان برای من به عنوان یک دختری که تازه تحصیلات عالی خود را شروع کرده بودم، حامل یک سوال بود: چرا به عنوان یک دختر و یک زن موضوع سیاست و پالیسی حکومت قرار می‌گیرم؟ چرا دیگران تصمیم می‌گیرند که من چگونه باشم و چگونه زندگی کنم؟

خواهران و برادران عزیزم، شما، اعم از این‌که دختر باشید یا پسر، زن باشید یا مرد، هم‌سرنوشت من هستید. ما در یک جامعه زندگی می‌کنیم و هر دو انسانیم، شبیه هم، در کنار هم.

آیا قبول می‌کنیم که طالبان، به عنوان یک الگوی فکر و رفتار تعیین‌کننده‌ی سرنوشت ما باشد؟ من، به عنوان یک فرد، به عنوان یک زن افغان، هیچ‌گاه به این سوال پاسخ مثبت نمی‌دهم. من این محدودیت‌ها را برای خود قابل قبول نمی‌دانم و آن‌ها را برای حرکت و زندگی انسانی خود یک مانع قلم‌داد نمی‌کنم. برای همین است که من و جمع کثیری از هم‌نسلان من به مفهوم جدیدی برای عبور از این وضعیت رسیده‌ایم: مفهوم رهبری، رهبری دختران و زنان.

برای رسیدن به موفقیت و اهدافی که در پیش گرفته‌ایم، راه‌های زیادی وجود دارد. خود این محدودیت‌ها برای ما درس مهمی ‌به همراه دارند. درس درک خود ما، درک توان‌مندی‌های ما. ما را انکار می‌کنند؛ اما ما انکار نمی‌شویم در صورتی که خود ما به این انکار آری نگوییم. مفهوم رهبری دختران و زنان، مفهوم نه گفتن به انکار و آری گفتن به وجود و هستی و بودن معنادار ماست.

ما با مفهوم و رویای رهبری به پا خاسته‌ایم. ما با این مفهوم و این رویا برای رسیدن به اهداف و تغییر سرنوشت کشور خود آمادگی گرفته‌ایم. ما با دیدن اوضاع کنونی به این باور رسیده‌ایم که با استفاده‌ی درست از این وضعیت می‌توانیم بهترین فرصت را برای به دست آوردن رهبری آینده‌ی کشور خود خلق کنیم.

خواهران و برادران، به ما بپیوندید. منتظر نمانید. از ما و صدای ما حمایت کنید. به سن‌وسال و توان‌مندی‌های امروز ما نگاه کنید. رهبری ما را باور کنید و به این رهبری اعتماد کنید. این رهبری حسودی و انتقام و نفرت و ترس و گریز و شانه‌خالی کردن از مسوولیت نیست. این رهبری مثل یک نور است. مثل یک روشنایی در دل تاریکی. ما با مفهوم رهبری دخترانه و زنانه، شما را به نقش بزرگ و آفریننده‌ی مادرانه‌ی خود واقف می‌سازیم. ما رهبری مادرانه را به الگوی رهبری سالم جامعه‌ی خود تبدیل می‌کنیم.

وقتی صفحات تاریخ جهان را ورق می‌زنیم، بدتر از حالت‌های امروزی در جهان وجود داشته است؛ اما با یک جرقه‌ی کوچک تمام نظام تغییر کرده و رهبریت جامعه به رهبرانی که لیاقت رهبری را دارند، انتقال یافته است. حالا همان زمان است. حالا همان نقطه‌ی عزیمت و نقطه‌ی عطف تاریخ است. با ما همراه شوید تا همه با هم این صفحه‌ی تاریخ را به میراث ماندگار نسل‌های بعدی خود تبدیل کنیم.

***          ***          ***

پیام هدیه مرادی:

به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری

سلام بر شما، مخاطبان عزیز ما، در هر جایی که هستید.

من هدیه مرادی هستم. یک سال قبل به ایران مهاجرت کردم. هجده سال سن دارم. مثل همه‌ی دختران و زنان سرزمینم، برای تأمین حقوق انسانی و شهروندی خود مبارزه می‌کنم.

مفهوم رهبری زنان برای من بیان درد و رنج زنان و اقدام برای کاهش دادن این درد و رنج است. قصه‌های زنان اغلباً گفته نشده و در سینه‌ها گم شده است. ما آمده‌ایم تا این قصه را بگوییم، بدانیم و درک کنیم.

زنان از درون سیاه‌چاله‌هایی فریاد می‌زنند که به نام دین و سیاست و فرهنگ برای دفن کردن آن‌ها ساخته شده است. کسی صدای زنان را نمی‌شنود. گوش‌های این سرزمین در برابر صدای آزادی و عدالت خواهی کر شده است. چشمان این سرزمین را کور کرده‌اند و هر کسی را که می‌بینیم، چشم‌ها و گوش‌های شان را بسته‌اند تا تصویر عدالت را نبینند و صدای عدالت را نشنوند.

در سرزمین ما هر زنی درد و رنج و قصه‌ی خاص خودش را دارد. هر دختری این‌جا چیزی برای به تصویر کشیدن دارد. سکوت یک زن پر از هزاران درد و حرف است. سکوتی که اگر شکسته شود، جهانی پر از غوغا بر پا خواهد کرد.

زن و دختر قربانی است؛ قربانی زندگی و سنت‌های اجتماعی. دختران در سنین کودکی به ازدواج اجباری گیر می‌افتند و یا در زندان خفقان‌آوری به نام خانه اسیر می‌شوند. چنین سرنوشتی را برای دختران در نظر گرفتن، نه سزاوار است و نه قابل توجیه.

راه پایان دادن این وضعیت نیز روشن است: زنان باید رهبری را به دست گیرند.

برای رهبری، به آموزش نیاز داریم: آموزشی که به تحول زندگی و دستاوردهای جامعه کمک کند. ما در راستای همین خط است که به مفهوم رهبری زنان و دختران رسیده‌ایم.

ما رهبری را به دست می‌گیریم تا همه‌ی خواست‌های انسانی خود را تحقق ببخشیم. رهبری خواست استراتژیک ماست. ما زندگی خود را در خط رهبری معنا می‌کنیم.

مقاومت در برابر رهبری زنان به معنای دور نگه‌داشتن جامعه از خط تکامل و مدنیت است. برای تحقق رهبری به آموزش و گسترش نظام آموزشی نیاز داریم. رهبری زنان به معنای رهنمایی تمام امور جامعه است.

***          ***          ***

پیام فهیمه کریمی:

به نام خدای مهربان، خداوند آگاهی، آزادی و برابری

من فهیمه کریمی‌ هستم و هفده‌سال سن دارم. ام‌شب نه تنها به حیث یک دختر، بلکه به حیث یک هزاره، یک افغان، یک انسان با شما سخن می‌گویم. ما از زبان صدها و هزاران دختر و زن سرزمینم می‌گویم که«ما رهبری را به دست می‌گیریم.»

جمله‌ای‌ست که می‌گوید «اگر از درد رشد نکنید، درد از شما رشد خواهد کرد». ما کسانی هستیم که جوانه‌های امیدشان در زخم‌های‌شان رشد کرده است.

فعلاً در افغانستان دو نوع قتل عام به دور از چشم رسانه‌ها در حال وقوع است: قتل عام غیرعلنی مردم هزاره به دلایل موهوم و پنهان به طور عام؛ و قتل عام روحیه‌ی آزادی و آرزوهای تک‌تک جوانان افغانستان، مخصوصاً دختران، به طور خاص.

ما سختی‌ها را با پوست واستخوان مان حس کردیم. قلب‌های ما از شدت درد به کوچک‌ترین تکه‌ها مبدل شد؛ ولی بعد از این‌که در میان دریایی از سختی‌ها شنا کردیم با نسخه‌ای دیگری از خودمان آشنا شدیم.

ما کسانی هستیم که در میدان جنگ بازی صلح را شروع کردیم و با لبخندهای‌مان سفیدی یعنی زیبایی و پاکی نجابت را یکجا کرده‌ایم و این نعمت بزرگ را به هم‌نسلان و نسل بعد از خود، به کسانی که لبخندشان را فراموش کرده اند، هدیه می‌دهیم.

امشب آمده‌ایم تا پیام روشن خود را به گوش همه برسانیم و بگوییم که«ما رهبری را به دست می‌گیریم». دنیا در رهبری ما لبخند عشق، دوست‌داشتن، دوست‌داشته‌شدن و احترام است.

ما می‌گوییم که رهبران اکنون و آینده ما هستیم. زیرا دنیایی که با رهبری زنان و دختران مدیریت شود، دنیایی زیباتر و مصوون‌تر و آبادتر برای همه است.

ما را باور کنید. خود را باور کنید. انسانیت را باور کنید. رهبری دختران و زنان، این‌گونه تحقق می‌یابد.

***          ***          ***

پیام خاتمه فیاض از کویته‌ی پاکستان:

به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری

خاتمه فیاض هستم، از شهر کویته‌ی پاکستان. مثل صدها و هزاران نفر از خواهران و مادران و برادرانم، آواره‌ام. ۲۶ سال سن دارم و امروز در کنار همه‌ی خواهران خود می‌گویم: ما رهبری را به دست می‌گیریم.

مفهوم رهبری دختران و زنان در نگاه من، از آموزش دختران و زنان شروع می‌شود. آموزش نقطه‌ی آغاز آگاهی، دانایی و پیشرفت یک جامعه است.

من از رهبری سخن می‌گویم. در رهبری پیام ناامیدی پخش نمی‌کنیم. به عنوان یک دختر از زجر و مشکلات زنان و دختران بی‌خبر نیستم. وقتی طالبان آموزش را بر دختران بستند، بر سرنوشت آن‌ها مهر زجر و نابودی زدند.

ما با مفهوم رهبری همین زجر و نابودی را برگشت می‌دهیم. خانه‌نشین کردن دختران و ساکت ساختن صدای زنان فاجعه‌ی بزرگی است که تاریخ دختران و زنان را شکل بخشیده است.

طالبان که انواع خشونت را بر زنان تحمیل می‌کنند، نشان می‌دهند که باید هر روز شاهد و منتظر روزهای بدتر و سخت‌تری باشیم. منع آموزش، دستگیری‌های خودسرانه و بدون دلیل، زندان و شکنجه و توهین، کشاندن دختران تا مرز خودکشی واقعیت تلخ و دردناکی است که شایسته و سزاوار دختران و زنان نیست. سزاوار انسان جامعه‌ی ما نیست.

ما رهبری را به دست می‌گیریم تا همین وضعیت را خاتمه ببخشیم. دختر ده ساله یا ۱۵ ساله یا ۲۰ ساله باید به رویاها و آرمان‌های بلند خود فکر کند نه به این‌که کاش درِ مکاتب ما باز شود یا برای ما اجازه دهند تا لباس دل‌خواه خود را بپوشیم.

ما رهبری را به دست می‌گیریم تا بگوییم که ما انسان هستیم و حق آزادی، حق تحصیل و حق آموزش داریم. از صدای ما حمایت کنید. ما را یاری کنید. رهبری ما را به معنای سهم شایسته‌ی ما در بهبودی وضعیت خانه و خانواده و زندگی و جامعه درک کنید. با ما باشید.

***          ***          ***

پیام نسرین الله‌یاری از کابل:

به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری

ما رهبری را به دست می‌گیریم!

همه‌ی همراهان خوبم، سلام.

من نسرین الله‌یاری هستم. از کابل با شما سخن می‌گویم. هفده‌ساله‌ام. زندگی را به حد کافی باور کرده‌ام.

من رهبری را یک مهارت بسیار مهم و ضروری می‌دانم که می‌تواند هرکسی را به موفقیت هدایت کند، از جمله زنان و دختران را. برخلاف باورهای رایج که رهبری را بار جنسیتی داده و به مردان مختص ساخته اند، زنان و دختران رهبران موفقی‌اند که در طول عمر خود عمل رهبرانه دارند. ما آماده‌ایم تا این مفهوم ظاهر دشوار و ناممکن را با نگاهی روشن، با اراده، تلاش، آموزش و پشتیبانی سازمانی، به یک موفقیت، به یک واقعیت تبدیل کنیم. پس به پیام ما گوش دهید و به این پیام اعتنا کنید: ما آماده‌ایم تا شرایط را برای پرورش زنانی که رهبراند، فراهم سازیم. ما در کنار خود زنان باهوش، با عزم و با رویاهای بلند برای بهبودی جامعه را داریم. ما می‌دانیم که ارایه‌ی آموزش و پرورش توانایی‌های لازم برای رسیدن به موقعیت‌های رهبری برای زنان اولین گام حرکت ماست. آموزش‌هایی از قبیل توسعه‌ی مهارت‌های ارتباطی، قابلیت کار تیمی، تصمیم‌گیری، حل مشکلات، مهارت‌های روان‌شناسی، استراتژی‌های موفقیت و امثال آن همه از اجزای مهم کار ما برای تثبیت موقعیت رهبری دختران و زنان است. برای این کار با تلاشی جدی و پشتیبانی سازمانی مناسب ما را همراهی کنید.

ما، علاوه بر آموزش، مشاوره‌ی هدفمند برای زنان را در رسیدن به موقعیت‌های رهبری مهم می‌دانیم. از طریق مشاوره با گروه‌های شغلی متخصص، می‌توانیم به موضوعات با دید تخصصی و عمیق‌تری نگاه کنیم. به عنوان مثال در مورد مسائل شغلی، مشاوران با توجه به تجربیات خود، می‌توانند بهترین راه حل‌ها را برای زنان ارایه کنند. با ما در نقش مشاوران خوب همراه شوید.

ما می‌دانیم که برای رهبری به کارکرد‌هایی نیاز داریم که در تمام مراحل با مفهوم رهبری یک‌جا باشد. مفهوم رهبری یک نگاه است که مثل یک نور بر همه‌ی عرصه‌های زندگی و کار ما می‌تابد. این رهبری را قبل از همه در ذهن خود خلق کنیم و به آن باور کنیم. با ما همراه شوید تا مفهوم رهبری زنان را از یک تابو به یک امر مقدس و ارزش‌مند و حتمی ‌تبدیل کنیم.

ما می‌دانیم که برجسته کردن نقش زنان در رهبری نیازمند پشتیبانی قوی و دریافت حمایت از سازمان‌هایی است که از مشارکت فعال زنان در سطح بالای سازمانی خود پشتیبانی می‌کنند. نهادهایی که در تمام عرصه‌های مرتبط با مشارکت، زنان را در نقش پیشگام و رهبر قرار می‌دهند. این نهادها را در کنار خود داشته باشیم. ما با رهبری خود جامعه‌ای از نهادهای حامی ‌زنان ایجاد می‌کنیم. نهادهای زنانه، نهادهای حمایت از انسان و ارزش‌های انسانی است. نهادهایی است که از حقوق بشری انسان حمایت می‌کند و آن‌ها را تقویت می‌کند. بیایید هم در ایجاد این نهادها و هم در حمایت آن‌ها از نقش رهبری زنان و دختران سهم بگیرید.

ما عمیقاً باور داریم که زنان می‌توانند در هر سطحی از زندگی خود به عنوان رهبران موفق عمل کنند. با تمرکز بر توانایی‌های خود و پای‌بندی به اهداف خود، زنان می‌توانند در بیشترین سطح رهبری خود با مهارت، توان‌مندی و قابلیت کار تیمی ‌عمل کنند. حالا که اهمیت رهبری زنان در جامعه به دلایل فرهنگی و اجتماعی به یک باور عمومی‌ تبدیل شده است، ما آماده‌ایم تا به عنوان دختران و زنان افغانستان برای همه نشان دهیم که رهبری زنان و دختران یک امر ناممکن نیست. رهبری زنان و دختران جا را برای همه‌ی استعدادها و توان‌مند‌ی‌های انسانی در کشور باز می‌کند. حمایت از رهبری زنان و دختران در واقع حمایت از زندگی و ساختن و بارورکردن همه‌ی ظرفیت‌های انسانی جامعه است.

ما در کنار هم قرار داریم. ما با برنامه‌های سازنده‌ی توان‌مند‌سازی، علاوه بر رشد مهارت‌های لازم برای توسعه و باروری در سطح جامعه، مسئولیت‌پذیری، روحیه‌ی کار تیمی، خلاقیت، اطمینان به نفس و تعهد به اهداف خود را نیز پرورش می‌دهیم.

با ما یک‌جا شوید و با پشتیبانی قوی، دختران و زنان افغانستان را کمک کنید تا رهبران بزرگی در تاریخ خود باشند.

***          ***          ***

پیام مریم امیری از کابل:

به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری

ما رهبری را به دست می‌گیریم. این پیام اول من برای شماست.

من مریم امیری هستم. شانزده‌سال سن دارم. از کابل برای‌تان پیام می‌فرستم.

من در جغرافیایی زندگی می‌کنم که ساکنان آن مرا ضعیف و ناتوان می‌خوانند و حا‌کمان آن زورگویان و قلدران روزگاراند. حال و روز من و هم‌قطارانم به پرنده‌هایی می‌ماند که در تاریکی قفس به دنبال راه نجات هستند و می‌خواهند پرواز کنند و خود را از قفس نجات دهند. این قفس، زندانی که ما را در خود می‌فشارد، اسمش جهل و نادانی و ناتوانی است.

من یک دخترم که در روزگاری زندگی می‌کنم که حق زنده بودن را دارم؛ اما حق ندارم طبق میل خود زندگی کنم. من دختری هستم که سه‌سال می‌شود از درس، کتاب، قلم، مکتب، دوست، دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن دورم.

من دختری هستم که در سن خردسالی محکوم به بازنشستگی شده‌ام. بازنشسته‌ای که همه مرا به پرنده‌ای تشبیه می‌کنند که در قفس گیر مانده است.

من تنها نیستم که در این قفس گیر مانده‌ام. من تنها نیستم که محکوم به بازنشسته شدن شده‌ام. بلکه همه‌ی هم‌سن‌‌وسال‌هایم مانند من محکوم به خزیدن در قفس شده‌ایم. می‌دانید تعداد ما چقد است: در کشوری که می‌گویند چهل میلیون نفوس دارد، ما حد اقل بیست میلیون انسان آن هستیم؛ بیست میلیون انسان گیرمانده در قفس.

آخرین روز مکتبم درست مانند ساعت‌ها، دقیقه‌ها و حتی ثانیه‌هایی که به سختی می‌گذشتند، هنوز در ذهنم تک‌تک می‌کند و راه می‌رود. هر روز این راه رفتن آخرین روز مکتب، در ذهنم مرور می‌شود. هنوز هم با خود می‌گویم که باید مکتب بروم و درسم را ادامه بدهم. قرار بود ام‌سال جشن فارغ شدنم را تجلیل کنم. قرار بود به رویای کودکی‌ام برسم؛ اما نشد. چرا؟ چون یک‌بار کسانی آمدند و گفتند که تو دختری و دختر نباید درس بخواند. همه‌ی جامعه و محیطم نیز به این صدا لبیک گفتند یا به آن تمکین کردند. دختر بودن، برای من جرم تمام شد.

اما من امروز این‌جا هستم تا برای تان بگویم که پیام من چیزی دیگر است. پیام من پیام رهبری نسل من است. من رهبری را به دست می‌گیرم. من همان دختری هستم که هم‌نسلش را تهدید می‌کنند که جسم و روح خود را با دستان خود زیر خاک کند. در کنار من همه سکوت کرده‌اند. سکوت مطلق، سکوتی که پایان خوشی ندارد. سکوتی که منجر به مرگ ده‌ها و صدها و هزاران دختر جوان و نوجوان شده‌است. هزاران گفته و ناگفته است که شنیده و ناشنیده، دیده و نادیده پیش چشمان من روی صفحه‌ی تاریخ می‌نشیند. من، همین مریم، مریم امیری، مریمی‌که با کسانی که درس می‌خواند، خوشی و خوش‌حالی می‌کرد، برای همیشه خداحافظی کرد و دیگر در کنار مریم آن آدم‌هایی‌ که از صنف اول بودند، نیستند.

گاهی حس می‌کنم که این همه تاریکی را در یک روز بر ما تحمیل کردند. اما ما این تاریکی در روز را باور نکردیم. ما به این تاریکی در روز تسلیم نشدیم. تسلیم نمی‌شویم. ما قرار گذاشته‌ایم خود را از این تاریکی بیرون بیاوریم. ما قرار گذاشته‌ایم رهبری دخترانه را به واقعیت مسلم زمان و جهان خود تبدیل کنیم. رهبری ما رهبری ظریف و زیبای دخترانه است. ما ویران نمی‌کنیم، آباد می‌کنیم. این است معنای رهبری ما. ما نمی‌کشیم زنده می‌سازیم. ما خلقت را، خلقت و آفرینش انسان را ارج می‌گذاریم. رهبری ما به این معناست.

شما را دعوت می‌کنیم که با ما یک‌جا شوید. دختران تان را دوست داشته باشید. چون دختران شما رهبران آینده‌ی شمایند. دست دختران خود را محکم بگیرید. این دستان شما را به سعادت و آبادی و آزادی می‌رسانند. این دختران شما را با لبخند، با نیکویی و محبت و عشق به خوشی و زندگی هدایت می‌کنند.

ما رهبری را به دست می‌گیریم!

***          ***          ***

پیام معصومه عینی از کابل:

به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری

 من معصومه عینی هستم. هفده سال سن دارم و در کابل زندگی می‌کنم. شهری که آن را با بی‌رحمی ‌تمام به گورستان من و هم‌نسلان من تبدیل کرده‌اند.

اما امروز این‌جا هستم تا سخن بگویم و پیام مهمی ‌را با همه‌ی شما، با تمام مردم دردمند کشورم در میان بگذارم. پیام من پیام رهبری من و هم‌نسلان من است. ما رهبری را به‌دست می‌گیریم.

پیش از این‌که این پیام خود را بیشتر شرح دهم، می‌خواهم توجه تان را به وضیعت دختران افغان جلب کنم. دخترانی که شدیدا صدمه‌ی روحی دیده‌اند و روح شان خسته و زخم خورده است.

من یک دخترم. روزی را به یاد دارم که هوای آن مثل دل ما دختران ابری و در آسمان یک غمی ‌عجیبی نهفته و دلش به باریدن بود. آن روز مثل هر روز دیگر، همه‌ی کارهای خود را انجام دادم و بطرف کورس روان شدم. مضمون درسی‌ام انگلیسی بود که علاقه‌ی زیادی دارم آن را بیاموزم. وقتی به حویلی رسیدم پسر کاکایم برایم گفت که با این عجله کجا می‌روی؟ من هم گفتم کورس می‌روم. برایم گفت نرو که کورس رخصت است. گفتم چرا؟ گفت نمی‌دانم. هر دوی ما در یک کورس می‌رفتیم. در مسیر راه با نگاه‌های عجیبی بسیاری از مردم مواجه می‌شدم. نمی‌دانم چرا از نگاه‌های خیره‌ی آنها اصلا خوشم نمی‌آمد.

وقتی به کورس رسیدم فهمیدم که چرا همه‌ی آنها آن‌گونه خیره‌خیره به من نگاه می‌کردند؛ چون کورس‌ها را باز هم به روی دختران بسته بودند. وقتی داخل کورس شدم، وحشت همه‌ی وجودم را فرا گرفت. کورس مثل هر روز نبود. این کورس وقتی رخصتی پر جمع‌وجوش بود و بیشتر از نصف آن را دخترها تشکیل می‌دادند. امروز سه دختر، تنها کسانی بودند که در صحن کورس دیده می‌شدند. این یعنی عمق فاجعه. واقعاً نمی‌توانم احساس خود از آن لحظه را توصیف کنم.

من به خانه برگشتم. در طول راه فاجعه‌ی دختر بودن خود را درک می‌کردم. دیگر از نگاه مردم متعجب نبودم. از بودن خود، از بودن متفاوت خود، به فکر فرو رفته بودم. هسته‌ی این فکر و اندیشه‌ی عمیق، پیام امروز من برای شماست. ما رهبری را به دست می‌گیریم!

از همان لحظه تصمیم گرفتم که هرگز تسلیم نمی‌شوم. به تمام هم‌صنفانم پیام دادم. همه مثل من بودند. با هم قرار گذاشتیم که تسلیم نمی‌شویم. با هم عهد کردیم که رهبری را به دست می‌گیریم. کورس یا مکتب را بر روی ما می‌بندند؛ اما خانه و اتاق را از ما گرفته نمی‌توانند. برای رهبری و پرورش قابلیت رهبری، خانه و اتاق ما جایی نامناسب‌تر از کورس و مکتب ما نیست.

پیام من امروز برای شما پیام امید است. پیام حق و ارزش و آگاهی است. من امروز کلمه را به صدا تبدیل می‌کنم. من امروز زبانم را به آواز تبدیل می‌کنم. من امروز حرفم را به پیام تبدیل می‌کنم. ما رهبری را به دست می‌گیریم. به ما باور کنید. به خود تان باور کنید. تسلیم سیاهی و ستم و ناحق بودن نشوید.

***          ***          ***

پیام طیبه از کویته‌ی پاکستان:

به نام خداوند آگاهی، آزادی و برابری

دوستان، سلام. من طیبه هستم. دختری که در مهاجرت به سر می‌برم. در کویته‌ی پاکستان هستم. سه‌سال است که از کشورم فرار کرده‌ام تا گوهر نابی را که در ذهن و نگاه خود به عنوان یک دختر، به عنوان یک انسان باورمند دارم، حفظ کنم و پرورش دهم. من رهبری آینده‌ی کشور و سرزمین خود را به دست می‌گیرم.

همان‌گونه که دوستان دیگر ما گفتند، برای ما، مفهوم رهبری، به معنای حاکمیت و تسلط و فرمان‌روایی نیست. به معنای رهنمایی و رهبری و مدیریت است. ما مفهوم رهبری را مصداق روشن توان‌مندی خود می‌دانیم. ما استعداد و قابلیت رهبری را در خود پرورش می‌دهیم تا جامعه و جهان خود را از عدم توازن، از خشونت، از نفرت، از عطش ‌هول‌ناک برای ویران‌گری نجات دهیم.

دوستان عزیز، ما در دنیایی از رهبری و قابلیت رهبری خود حرف می‌زنیم که صدای ما اغلب خاموش است و هر وقت صدای خود را بلند می‌کنیم، به گونه‌های مختلف می‌خواهند آن را خاموش کنند. اما خوب است بدانیم که ما فقط قربانی جنگ و ظلم نیستیم؛ قربانی تلاش عامدانه برای خاموش ماندن و ساکت ماندن نیز هستیم.

اما پیام ما پیام امید است؛ پیام رهبری. ما می‌خواهیم رهبری را به دست گیریم. ما برای تحقق این رویای خود لحظه‌به‌لحظه کار می‌کنیم. ما دستان خود را به هم گره می‌زنیم. ما صدای خود را به هم یکی می‌کنیم. ما افرادی مقاوم، قوی و مصمم هستیم.

ما دختران سرزمینی هستیم که از هم گسیخته شده، اما تارهایی هستیم که آن را دوباره به هم می‌بافیم. ما امید آینده‌ای روشن‌تر هستیم و ساکت نمی‌شویم. به ما ایمان داشته باشید، از ما حمایت کنید و با هم بایستید، ما می‌توانیم دنیایی بسازیم که در آن صدای ما شنیده و رویاهای ما امکان پذیر شود و آینده‌ی درخشان برای خود بسازیم.

از شما صمیمانه دعوت می‌کنیم که ما را حمایت کنید و چشم و دست خود را از ما دریغ نکنید.

***          ***          ***

استاد رویش: تشکر از تمام دوستان و پیام‌های انرژی‌بخش شان. من البته به عنوان کسی که با گروه‌های زیادی از این دختران به تماسم، پیام‌های خیلی زیادی دریافت کرده‌ام. تصور می‌کردیم که امروز از نقاط مختلف افغانستان، به مفهوم رهبری دخترانه و زنانه در یک دید جامع آشنا شویم؛ ولی به هر حال. سخنانی را که امروز هم داشتیم، به حد کافی می‌تواند برای ما تصویری از نگاه دخترانه و زنانه ارایه بکند و بگوید که این دخترانی که حالا در سن 16، 17 یا 18 و یا هم بیست‌سال اند، با مفهوم رهبری، زندگی جدید خود را آغاز می‌کنند و فردایی که پیش روی ما ترسیم می‌کنند، چگونه فردایی خواهد بود؟

همه چیز با تفکر و باور ما آغاز می‌شود. من احساس می‌کنم، دختران وقتی خود شان مفهوم رهبری را به عنوان یک مفهوم جدی در برابر خود داشته باشند و با این مفهوم نفس بکشند و زندگی کنند، کار بکنند، رویایی که برای رهبری دارند، بدون شک تحقق پیدا می‌کند. برخی از دختران در پیام های خود گفتند که مفهوم رهبری، مفهوم حکومت کردن و تسلط داشتن نیست؛ مفهوم رهبری هدایت کردن است.

اگر دختران به معنای واقعی کلمه در درون خانه‌های خود، فضایی را خلق بکنند که با مشورت، با تدبیر و با خرد خود خانواده را رهبری بکنند، تمام خانواده‌ها جامعه را تشکیل می‌دهند؛ جامعه‌ای که تمام خانواده‌هایش با نگاه دخترانه و با مشورت دخترانه رهبری شود، یک جامعه‌ی انسانی‌تر و زیباتر و خوب‌تر را به نمایش می‌گذارد.

حکومت‌ها هم محصول و برایند شعور جمعی انسان‌ها، به خصوص در عرصه‌ی سیاسی هستند. اگر بخواهیم ما یک حکومت سالم داشته باشیم، حکومتی که از امکانات عامه استفاده‌ی درست بکنند، حکومتی که اتوریته را به عنوان چتر حمایت از تمام شهروندان به رسمیت بشناسند، در آن ما نیازمند نگاه مادرانه، دخترانه و زنانه هستیم. نگاهی که حسودی ندارد. نگاهی که انتقام‌جو نیست. نگاهی که نفرت ندارد. نگاهی که جا را برای هیچ‌کسی قید نمی‌کند. نگاهی که برای هرکسی مجالی برای حرکت، برای تلاش می‌بخشد.

به همین دلیل است که من احساس می‌کنم که مثلی که برخی از دخترها در پیام‌های خود گفتند که این نقطه‌ی عطف است، ما با یک نقطه عطف در تاریخ آشنا می‌شویم. پارادایم‌ها وقتی که تغییر می‌کند، دقیقا همین رقم یک فضا را برای ما نشان می‌دهد.

تغییر پارادایم‌ها‌، دنیای ما را دگرگون می‌کند. بعد از آن ما کاملا با یک نگاه متفاوت به جهان می‌بینیم. اطراف ما، تمام واقعیت‌های ما متاثر از نگاه ما هستند. اگر احترامی‌ به زن، احترامی‌ به دختر، احترامی‌ به نگاه زنانه در درون خانواده‌های ما نهادینه شود، امکان ندارد که ما در درون جامعه، در درون کوچه‌ی خود، با زنان و دختران با بی‌حرمتی برخورد کنیم. به همان خاطر است که، پیام این دختران و همین زنان، پیام انسانی هر انسان هست.

دختران را رقیب خود احساس نکنیم. رهبری دخترانه و زنانه را، رقیب رهبری مردانه و زنانه احساس نکنیم. اگر زمانی‌که زنان و دختران در مقام رهبری جامعه قرار می‌گیرد، شاید به اولین کسانی که وظیفه بدهند که تو برو ریاست را به عهده بگیر، تو برو وکالت را به عهده بگیر و وزارت را بگیر و… پسران و برادران شان باشند. به دلیل بسیار ساده، به خاطری که این‌ها، با نگاه مادرانه برخورد می‌کنند و مادران هرگز با فرزندان خود رقابت و حسودی ندارند. به همین دلیل است که فکر می‌کنم امروز ما با یک پارادایم جدید آشنا می‌شویم.

من به عنوان یک معلم، مدت بسیار طولانی از زندگی خود را با آموزش سپری کرده‌ام. در جریان این آموزش من توان‌مندی بسیار زیبا، ظریف و سازنده‌ی دختران را در روابط شان در درون جامعه با هر کسی دیگر درک کرده‌ام. این‌ها خانواده‌ها را تغییر داده. این‌ها گراف خشونت را در درون جامعه پایین آورده، این‌ها نفرت را، بدبینی را، کینه و کدورت را در داخل جامعه کاهش داده‌اند. به این‌ها اعتماد بکنیم. همان گونه سحر نیکزاد، ثریا و زینب از مزار و یا ماریا یادآوری کردند، ما صدای دختران را صدای انسانی جامعه‌ی خود تلقی بکنیم.

من احساس می‌کنم که بسیار زود ما با خلق و با پرورش مفهوم رهبری دختران وزنان برای خود یک فضای انسانی‌تر را هدیه می‌کنیم. این فضا، فضای دست‌نیافتنی نیست. این فضا وهم نیست. این فضا یک رویای بسیار زیبای انسانی است که با تلاش و با سهم‌گیری تک‌تک ما تحقق پیدا می‌کند.

من امیدوارم که در شیشه میدیا، در فرصت‌های بعدی، به شکل استراتیژیک این مفهوم را بیشتر بکاویم. به صورت دایمی ‌با صدای زنان آشنا شویم. امروز اگر، بیست یا سی نفر از دختران و زنان سخن گفتند، ما فرصتی داشته باشیم که در هر هفته حداقل صدای زنان و دختران را بیشتر بشنویم. صدای این‌ها را به عنوان صدای انسانیِ یک نسل درک بکنیم که از تحقیر، از توهین، از شکنجه شدن و از نادیده گرفته شدن بیزار هستند. واقعا خود ما هم آرزو نکنیم که هم‌چون یک فضای بد برای فرزندان، ما برای نسل‌هایی که بعد از ما می‌آیند به میراث گذاشته شود. این کاری است که حالا دختران در پیش گرفته‌اند. انرژی، رویای، جرات، نگاه زیبای انسانی‌شان برای ما یک غنیمت بسیار بزرگ است. ما باید صمیمانه سپاس‌گزارشان باشیم و هرکدام ما در هر حدی که می‌توانیم دختران خود را به عنوان سرمایه‌های بسیار عزیز و زیبای زندگی خود احترام بکنیم. تشکر از همه‌ی شما!

Share via
Copy link