اوراق افغانستان

Image

وقتی به پادکست The Pentagon Papers که حاوی کار تحقیقی دانیل ایلسبرگ است گوش می‌دادم، از پیچیدگی سیاست‌های مبتنی بر دروغ و فریب‌کاری در قدرت‌های بزرگ دچار حیرت بودم. این پادکست را به صورت تصادفی، در جست‌وجوی کتاب‌های تحقیقی در انترنت پیدا کردم. در کنار این، با اهمیت و ارزش کار دانیل ایلسبرگ (Daniel Ellsberg) نیز آشنا شدم. او یک تحلیل‌گر نظامی و کارمند سابق دولت آمریکا بود که به خاطر افشای “اوراق پنتاگون” (The Pentagon Papers)، مجموعه‌ای از اسناد محرمانه‌ی وزارت دفاع ایالات متحده درباره‌ی جنگ ویتنام، به شهرت رسید. این اسناد نشان می‌داد که دولت‌های پیاپی آمریکا درباره‌ی دلایل و پیشرفت جنگ ویتنام به مردم و کنگره‌ی آمریکا دروغ گفته‌اند.

ایلسبرگ، قبل از اقدام به افشای اوراق پنتاگون، به عنوان یک کارمند دولت و تحلیل‌گر در اوایل دهه‌ی ۱۹۶۰، به ویتنام اعزام شده بود. او در این سفر خود سیاست‌ها و عملیات نظامی ایالات متحده را از نزدیک مشاهده کرد. این تجربه تاثیر عمیقی بر او گذاشت و به تدریج نسبت به سیاست‌های جنگی آمریکا مشکوک شد.

در سال ۱۹۶۹، ایلسبرگ به نسخه‌ای از گزارش محرمانه‌ی “اوراق پنتاگون” دست یافت. این گزارش‌ها نشان می‌داد که دولت آمریکا از دهه‌ی ۱۹۴۰ به بعد، به صورت سیستماتیک مردم را درباره‌ی جنگ ویتنام فریب داده‌است. در سال ۱۹۷۱، ایلسبرگ تصمیم گرفت این اسناد را به رسانه‌ها، از جمله نیویورک‌تایمز و واشنگتن پست، افشا کند.

قصه‌ی گیرآوردن این اوراق و تصمیم به افشای آن‌‌ها چیزی شبیه یک فیلم دراماتیک بود. ایلسبرگ، درست مثل یک فراری در حال تعقیب، با مجموعه‌ی اسناد ارزش‌مند و مهمی که گردآورده بود، در زیر رادار دولت امریکا، زندگی سخت و پرماجرایی پیش رو داشت.

بالاخره، او از تمام فشارها و تهدیدها و اتهاماتی که دولت امریکا علیه او به کار برد، جان سالم بدر برد و اوراق پنتاگون را افشا کرد. افشای این اسناد جنجال عظیمی در آمریکا ایجاد کرد و اعتماد عمومی نسبت به دولت را به شدت آسیب زد. در یک مقطع، دولت نیکسون، در تلاش برای جلوگیری از انتشار این اسناد، اقدامات قانونی شدیدی انجام داد و ایلسبرگ را به جاسوسی و سرقت متهم کرد. با این وجود، دادگاه نهایی به دلیل رفتارهای غیرقانونی دولت در پی‌گیری پرونده، تمام اتهامات علیه او را رد کرد. پس از این روی‌داد، ایلسبرگ به یک فعال ضد جنگ و حامی شفافیت دولتی تبدیل شد. نام و چهره‌ی او به عنوان نمادی از شجاعت در مقابل فساد و دروغ‌گویی دولتی به سراسر جهان انعکاس یافت و کار او به یک نمونه‌ی الهام‌بخش برای روزنامه‌نگاران و افشاگران در سراسر جهان تبدیل شد.

اخیراً وقتی به کتاب «The Afghanistan Papers: A Secret History of the War» نوشته‌ی کریگ ویتلاک، برخوردم، این اثر تحقیقی را نیز از روی‌دادهای بزرگی یافتم که هم برای مردم امریکا و هم برای مردم افغانستان، از اهمیت بی‌نظیری برخوردار است.

اوراق افغانستان به بررسی جنگ ایالات متحده در افغانستان می‌پردازد. این کتاب بر اساس هزاران سند محرمانه که از طریق قانون آزادی اطلاعات (FOIA) به دست آمده‌، نوشته شده‌است. این اسناد شامل مصاحبه‌ها، یادداشت‌ها و گزارش‌های رسمی است که بین مقامات نظامی، دیپلماتیک، و دیگر مسوولان آمریکایی و افغانی به دست آمده‌است.

برای کسانی که ذهن شان به طور معمول با تیوری توطیه پرورش یافته‌باشد، تمام سیاست‌ها و رفتارهای قدرت‌های بزرگ بر اساس شناخت و دقت و محاسبه تلقی می‌شود. این تصور در مورد امریکا صبغه‌ای نزدیک به یقین دارد. گویا همان‌گونه که در عالم هستی، تمام ذرات با اذن و آگاهی خداوند حرکت می‌کنند، در دنیای سیاست نیز همه‌چیز بر اساس شناخت و محاسبه‌ی امریکا اداره می‌شود. اوراق پنتاگون و افغانستان، این تصور و بنای ذهنی را به شدت ویران می‌کند. وقتی امریکا در هفتم اکتوبر ۲۰۰۱ عملیات نظامی خود علیه طالبان در افغانستان را شروع کرد، رامسفیلد و معاون او وعده‌ی قطعی می‌دادند که همه‌ی سربازان این کشور، به زودی به کشور باز خواهند گشت. حتی این سخن به داگلاس فیث (Douglas Feith)، معاون سیاست‌گذاری وزیر دفاع در آن زمان نسبت داده می‌شود که گفته بود سربازان امریکا قبل از کرسمس به خانه‌های خود بر می‌گردند.

کتاب «اوراق افغانستان»، نکته‌های زیادی را برای شناخت سیاست آمریکا در افغانستان برملا می‌کند. یکی از این نکته‌ها افشای ناهم‌خوانی بین گفتار و کردار مقامات آمریکا است که برای ناظران بیرونی سرگیجی و حیرت خلق می‌کند. امریکا یکی از کشورهایی است که آزادی و ارزش‌های حقوق بشری را به عنوان اساس و مبنای ساختار سیاسی خود اعتبار می‌کند. این کتاب نشان می‌دهد که سیاست‌گذاران و نظامیان آمریکایی عملاً این اصل را رعایت نمی‌کنند و اطلاعات نادرستی به خورد مردم و رسانه‌ها می‌دهند که هزینه‌های گزاف مادی و انسانی بر این کشور و کشورهایی که قربانی این سیاست‌گذاری می‌شوند، تحمیل می‌کند. این کتاب، موارد زیادی را در اظهارات رسمی سیاست‌گذاران و نظامیان امریکایی نشان می‌دهد که آن‌ها از پیشرفت در جنگ سخن می‌گویند، در حالی که در پشت درهای بسته، به مشکلات و چالش‌های گسترده‌ای اعتراف می‌کردند. به عنوان مثال، یکی از نقل‌قول‌های برجسته از کتاب به ژنرال داگلاس لوت، فرمانده ارشد آمریکا در افغانستان، برمی‌گردد که می‌گوید: «ما اساساً نمی‌دانستیم که چه کار داریم می‌کنیم.» این اعتراف به وضوح نشان می‌دهد که چگونه مقامات بلندپایه از سردرگمی و بی‌برنامگی در جنگ آگاه بودند.

نکته‌ی دوم ناتوانی در تعریف یک استراتژی روشن است که کتاب به تفصیل به این موضوع می‌پردازد و نشان می‌دهد آمریکا هرگز نتوانست یک استراتژی مشخص و مؤثر برای جنگ در افغانستان تعریف کند. مقامات گاهی اهداف متفاوت و حتی متضادی را دنبال می‌کردند، از جمله مبارزه با تروریسم، بازسازی دولت، و مبارزه با مواد مخدر و امثال آن. در یکی از مصاحبه‌ها، یک مقام ارشد ناشناس می‌گوید: «ما یک استراتژی جامع نداشتیم. هر سه ماه یک بار می‌خواستیم جهت‌گیری جدیدی بگیریم.»

نکته‌ای دیگر فساد و ناکارآمدی حضور سنگین سیاسی، استخباراتی، نظامی و اقتصادی امریکا در افغانستان است. کتاب نشان می‌دهد که چگونه کمک‌های خارجی و سرمایه‌گذاری‌های ایالات متحده به فساد گسترده در افغانستان دامن زد. این فساد، نه تنها اعتماد عمومی را تخریب کرد، بلکه توانایی دولت افغانستان در مقابله با طالبان را نیز به شدت تضعیف نمود. یکی از نقل‌قول‌ها از یک مقام رسمی این است که می‌گوید: «ما میلیاردها دلار هزینه کردیم و این پول‌ها به دست مردم درست نرسیدند، بلکه به جیب افراد فاسد رفتند.»

در این کتاب هم‌چنین نشان می‌دهد که مقامات امریکایی در ارزیابی وضعیت میدانی اغلب دچار اشتباه و سرگردانی‌اند. بر اساس گزارش‌ها و مصاحبه‌های زیادی که در این کتاب مورد استفاده قرار گرفته، می‌بینیم که مقامات نظامی و اطلاعاتی آمریکا اغلب در ارزیابی توانایی‌های طالبان و وضعیت واقعی افغانستان دچار اشتباه می‌شدند، بدون اینکه هیچ اراده و یا تمایلی برای جبران یا برگشت از آن داشته باشند. در یکی از نقل‌قول‌ها، یک مقام ارشد نظامی می‌گوید که «هر بار که به ارزیابی‌های خود نگاه می‌کردیم، متوجه می‌شدیم که آن‌ها غیرواقعی و اغراق‌آمیز بودند.»

من در یادداشت‌هایی که در چند شماره‌ی آینده منتشر خواهم کرد، بخش‌های مهمی از این کتاب را به صورت مشخص مرور می‌کنم تا نشان دهم که حضور بیست ساله‌ی امریکا در سرخوردگی عمومی و نارضایتی افکار عامه در این کشور چقدر نقش داشته است.

برای ترجمه‌ی دقیق و مناسب «The Afghanistan Papers»، به گونه‌ای که مفهوم و بار معنایی اصلی عنوان حفظ شود، چند گزینه را می‌توان به صورت هم‌زمان در نظر گرفت: «اوراق افغانستان» ترجمه‌ی مستقیم و ساده‌است که همین عنوان را در مورد «The Pentagon Papers» یا «اوراق پنتاگون» نیز می‌توان به کار برد. این گزینه به خوبی نشان‌دهنده‌ی مجموعه‌ای از اسناد است. در کنار این عنوان «اسناد افغانستان»، «پرونده‌های افغانستان» و«گزارش‌های افغانستان» را نیز می‌توان استفاده کرد.

من با در نظر گرفتن ماهیت و محتوای کتاب، «اوراق افغانستان» را گزینه‌ی بهتری یافته‌ام که آن را در یادداشت‌های بعدی خود نیز استفاده خواهم کرد. امیدوارم این عنوان با محتوای کتاب که افشای اسناد منتشرناشده‌ از دوسیه‌های طبقه‌بندی‌شده‌ی ادارات مختلف امریکایی‌اند، هم‌خوانی داشته باشد.

عزیز رویش

Share via
Copy link