مزاری؛ قدرت‌مندتر از دیروز است!

Image

اشاره: در مقدمه‌ی سخنان دکتر امان فصیحی، در اکس‌اسپیس نسل پنجم، تا موانع تخنیکی برطرف شد و ارتباط تأمین گردید، فرصتی پیش آمد که من نکته‌هایی را در مورد عنوان برنامه با مخاطبان، در میان بگذارم. این نکته‌ها را در این صفحه نیز با دوستانم به اشتراک می‌گذارم.

***

فکر می‌کنم عنوانی را که جناب دکتر فصیحی برای برنامه‌ی امروز انتخاب کرده‌اند، موضوع مهمی را بحث می‌کند: «شهید مزاری و احیای حیات اجتماعی هزاره‌ها». دوست دارم که وقتی در این مورد سوال‌های برنامه آغاز می‌شود، جناب دکتر روی این مفاهیم یک مقدار بیشتر تمرکز کند – حدس می‌زنم که قطعاً تمرکز خواهند کرد.

بحث احیای حیات اجتماعی هزاره‌ها از جمله‌ی مباحث بسیار مهم است. منظور ما از «حیات اجتماعی» چیست؟ وقتی از احیای حیات اجتماعی حرف می‌زنیم، چه چیزهایی را در این عنوان به مثابه‌ی مولفه‌ها شامل می‌دانیم؟ مثلاً «فکر» اگر یکی از مولفه‌های حیات اجتماعی است، فکر ما در کجا دچار نقصان است که می‌خواهیم آن را زنده کنیم؟ «روابط» ما، «اعتماد»ی که در درون جامعه داریم، «نگاه» ما نسبت به آینده، از مسایلی‌اند که در این عرصه مطرح می‌شوند.

به همین ترتیب است، بخشی از ساختارهایی که در جامعه وجود دارند و به هر حال، حیات اجتماعی ما را تمثیل می‌کنند، ما وقتی از رابطه‌ی اجتماعی حرف می‌زنیم، بدون این ساختارها، رابطه‌ی اجتماعی معنا پیدا نمی‌کند. این ساختارها حالا وضعیت شان در درون جامعه‌ی ما چگونه است؟ حزب؟ انجمن‌ها؟ اتحادیه‌ها؟ شوراها؟ و امثال آن‌ها.

به همین ترتیب، ارتباط ما با جهان معاصر از مفاهیم مهم‌ است. ما بریده از این جهان زندگی نمی‌کنیم. به عنوان یک موجود زنده، به شکل جامعه، خود را در این جهان تعریف می‌کنیم، حد نسبت ما با جهان امروز چیست؟

به همین ترتیب، با برخی از پدیده‌های بسیار مهم مثل علم مدرن چه رابطه داریم؟ با ارزش‌های مدرن چه رابطه داریم؟ با تکنولوژی چه رابطه داریم؟ یک قسمت زیادی از افراد ما حالا به شکل طبیعی در سراسر جهان پخش شده اند، دیگر ما در جغرافیای بسیار محدود و کوچک خلاصه نمی‌شویم. موجودیت اینها به عنوان جامعه‌ی دیاسپورا نیز از مسایلی‌اند که هر کدام شان حیات اجتماعی ما را مورد سوال قرار می‌دهند.

من وقتی این عنوان را دیدم، خیلی خوشحال شدم و حالا هم بی‌صبرانه منتظرم که جناب دکتر به برنامه وصل شوند و در این زمینه‌ها از ایشان بیشتر بشنویم؛ اما تا زمانی که مشکل تخنیکی رفع شود، برای مفید نگه‌داشتن فرصت، باز هم سوال‌هایی را که به ذهنم می‌رسند، همراه با برخی از نکته‌های مهم دیگر، مطرح می‌کنم. امیدوارم در جریانی که برنامه به راه می‌افتد، این سوال‌ها و نکته‌ها ما را به یک تأمل جمعی کمک کنند.

به نظر من، یکی از مسایلی که خیلی مهم است، خود مزاری است که بعد از سی سال، حالا برای ما هم‌چنان یک نقطه‌ی اتصال محسوب می‌شود. مزاری، شاید از معدود چهره‌هایی است – حد اقل در محدوده‌ی افغانستان – که این همه حلقه‌ی وصل برای نیروهای مختلف، جریان‌ها و حلقات مختلف است. این امر، به خودی خود، ظرفیت مزاری را نشان می‌دهد. حالا ما شاید کمترین چهره‌ای را در درون اتنی‌های افغانستان داشته باشیم – افغانستان، به هر حال، یک جامعه‌ی اتنیکی است – که بتواند طیف‌های گوناگون، اقشار مختلف و افراد با گرایش‌های فکری گوناگون را در اطراف خود جمع کند. مزاری یکی از همین چهره‌ها است.

امروز، چپ و راست، آخوند و روشن‌فکر، شهری و روستایی، افراد از طبقات مختلف، حتی از لحاظ سویه‌ی زندگی در سطوح مختلف، زن و مرد، احساس می‌کنند که یک نوع تعلق با مزاری دارند. من در صحبتی که روزهای اخیر در جمعی از دوستان داشتم، در رابطه با حساسیت‌هایی که برخی از افراد نشان می‌دهند که گویا فلانی‌ها نباید از مزاری گپ بزنند یا مزاری را این‌ها این‌گونه تفسیر می‌کنند یا فلانی‌ها مزاری را برای خود می‌سازند، گفتم کسی که حالا بخواهد مزاری را حصر کند، جوازی برای کار خود ندارد. هیچ کسی این جواز را ندارد.

استناد به اینکه من چهار روزی با مزاری زندگی کرده‌ام، یا من رفیقش بوده‌ام، یا من در گروهش بوده‌ام، یا من آخوند بوده‌ام، یا من مذهبی بوده‌ام، یا من جنگی بوده‌ام،  یا من نصری بوده‌ام یا من وحدتی بوده‌ام، هیچ‌کدام اینها برای کسی جواز آن را نمی‌دهد که مزاری را در انحصار خود قرار دهد و دیگران را از سخن گفتن در مورد مزاری یا از احساس تعلق خاطر نسبت به او منع کند.

مزاری حالا – همچنان‌که گفته‌ام – مثل یک روح پنهان در اندام جامعه جاری است. خود همین مسأله، امکانی برای ما فراهم می‌کند تا روی آن، به عنوان یک نقطه‌ی مشترک فکر کنیم. یوآل نوح هراری، بعد از اینکه برخی از علقه‌ها را یاد می‌کند که در گذشته عامل پیوند گروه‌ها می‌شد، مثل مذهب یا خدا یا برخی مفاهیم دیگر، در زمان ما از پول به عنوان یک عنصر جادویی وحدت‌بخش یاد می‌کند. می‌گوید تنها ارزشی که در جهان ما همه‌ی آدم‌ها روی آن توافق نظر دارند که اگر به هر چیز دیگری بی‌اعتماد شوند، به آن‌چیزی که بی‌اعتماد نمی‌شوند، پول است. انسان‌های امروزی به پول بی‌اعتماد نمی‌شوند، به پول اعتنا می‌کنند. این حرف او یک نکته‌ی ظریف را بیان می‌کند. حالا ما مصداق‌های دیگری را که او مطرح می‌کند، کنار بگذاریم و توجه کنیم که برخی وقت‌ها برخی از شخصیت‌ها و نمادها نیز این حالت را می‌یابند. شما مزاری را به عنوان پول یا واحد ارزشی یا سرمایه‌ی مشترک جامعه‌ی خود تصور کنید که همه بر آن اعتنایی قایل‌اند. در درون خانه‌ی هر کسی، برای هر کسی، یک امکان می‌دهد که خود را با آن سنجش کند.

دقت کنیم که با این ویژگی، مزاری معیار می‌شود برای اینکه همه‌ی ما گذشته‌، حال و آینده‌ی خود را با آن سنجش کنیم. مثلاً در زمانی که مزاری در گذشته بوده است، هر کدام ما نیز بوده‌ایم یا برخی از متعلقین خانوادگی ما در همان زمان بوده‌اند. در همان زمان‌هایی که مزاری کاری می‌کرده، ما یا همین متعلقینی که ما خود را به آنها نسبت می‌دهیم، چه کار می‌کرده‌ایم و چه نقشی داشته‌ایم؟

بعد از اینکه مزاری رفته است، باز هم دنیا متوقف نمانده است. تاریخ متوقف نمانده است. این آدم‌ها چه کار کرده‌اند؟ یعنی هر کدام ما چه کار کرده‌ایم؟ سی سال می‌شود که مزاری دیگر در بین ما نیست. در این سی سال مزاری دست و پای کسی را بسته نکرده است. میدان و مجال برای هر کسی باز بوده است. مزاری هم مانند یک معیار با همه حرکت کرده و مثل یک پیام با هر کسی ادامه پیدا کرده و این سوال را به تکرار مطرح کرده است که مثلاً اگر من گفته‌ام «هزاره بودن جرم نباشد»، حالا هر کدام شما که زنده هستید، این پیام را چقدر دوام داده‌اید و برای کاهش جرم هزاره چقدر کار کرده‌اید؟ مثلاً برای اجرای عدالت در جامعه، برای رفع تبعیض، برای رفع انحصار، برای تأمین آزادی‌ها و حقوق مردم، و امثال آن، شما چه کار کرده‌اید؟

هر کسی، در هر زمانی، با این سوال مواجه می‌شود و با مزاری کش می‌خورد و پیش می‌آید. فکر می‌کنم این یکی از امکانات بسیار خوب است که وقتی امروز از حیات اجتماعی جامعه حرف می‌زنیم، حیات ما، ما را به عنوان یک موجود زنده، در حقیقت با همین چیزها معنادار می‌سازد و ارتباط می‌دهد. وقتی بر این چیزها تأمل می‌کنیم، در واقع، موضوع سخن خود را یک مقدار مشخص می‌کنیم. می‌فهمیم که حالا ما روی چه چیزی حرف می‌زنیم.

یکی از موضوعات دیگری که مرا به عنوان معلم وقتی با دانش‌آموزان خود سر و کار دارم، به فکر وادار می‌کند و دوست دارم اینجا در مورد آن سخن بگویم، سوال ساده و تأمل‌برانگیزی است و آن اینکه به نظر شما، آیا مزاری سی سال بعد از رفتن خود، امروز قوی‌تر است یا ضعیف‌تر؟ اگر گفتید که مزاری قوی‌تر است، در حالی که عمر طبیعی او سی سال پیش تمام شد، سی سال پیش از بین رفت، فهمیده می‌شود که وقتی دوام کرده است، در قالب یک عمر تاریخی دوام کرده است، در فکر دوام کرده است، در یک پیام دوام کرده است؛ این پیام تا عصر ما آمده و مزاری امروز سخنگوتر و قدرت‌مندتر است. همین امر، برای ما امید نیز خلق می‌کند. پس، ما در قالب مزاری، امروز چیزی را به عنوان سرمایه در اختیار داریم. اگر دیروز فکر می‌کردیم که مزاری برای ما کاری می‌کند، مزاری قدرت‌مند و توان‌مند کار می‌کند. همین مزاری، امروز نسبت به سی سال پیش، قدرت‌مندتر و توان‌مندتر است نه ضعیف‌تر.

دوم، مزاری که برای ما سخن می‌گوید، آیا سخن او امروز قابل‌فهم‌تر یا روشن‌تر است یا مثلاً سی سال پیش؟ مثلاً سی سال پیش او از حقوق زن، از مشارکت قومی، از حق تصمیم‌گیری در سرنوشت سیاسی، از تعدیل واحدهای اداری و هر چیزی دیگر از همین جنس‌ها که گپ زد، حتی از همین که گفت «ما وحدت ملی را در افغانستان یک اصل می‌دانیم» یا مثلاً مطرح کرد که «دشمنی ایجاد کردن بین اقوام در افغانستان یک فاجعه است» یا «انحصار قدرت فاجعه است»، اینها را در زمانش چقدر درک کردند؟ بعد از آن، حالا که می‌آییم، این سخن‌ها چقدر مخاطب پیدا کرده است؟

اگر این سخن‌ها امروز خیلی روشن‌تر است، پس فهمیده می‌شود که امروز ما بیشتر مخاطب مزاری هستیم تا سی سال پیش. سی سال پیش شاید از تمام سخنان مزاری تنها همان سخن مقاومت او را کسانی پیدا شدند که درک کردند و در نتیجه، آدم‌های خیلی قوی در عرصه‌ی مقاومت در پهلوی مزاری شکل گرفتند. اما خیلی از پیام‌های دیگر مزاری بدون مخاطب ماندند. مثلاً مزاری واقعاً یک آدم تشکیلاتی بسیار قوی بود؛ اما آدم‌هایی که ظرفیت تشکیلاتی مزاری را فعلیت ببخشند، وجود نداشت. مثلاً کسی در زمانش این را درک نکرد که وقتی می‌گوید زنان در تعیین سرنوشت خود سهیم باشند، واقعاً بیاییم ساختارهایی را ایجاد کنیم و زمینه‌هایی را فراهم کنیم که زن بیاید در عرصه ظاهر شود. یا مثلاً از انتخابات و امثال آن گپ زد، کسی بیاید زمینه‌های ذهنی و عملی برگزاری انتخابات را در جامعه فراهم سازد.

می‌بینیم که مزاری ظرفیت‌های مختلفی داشت که همه‌ی آنها در زمان خودش مهجور ماند، فقط یک بخش آن که بخش مقاومت، بخش مبارزه‌ی مسلحانه‌اش بود، در قالب آدم‌هایی در همان زمان درک شد و همان مخاطب‌های او آمدند و او را فعلیت بخشیدند، بقیه‌اش ماند.

به همین دلیل است که فکر می‌کنم امروز ما به مراتب آدم‌های قوی‌تر و خوب‌تری داریم که مزاری را درک می‌کنند یا سخن‌های او را می‌فهمند. ما خود را از این لحاظ هم خوش‌بخت‌تر و توان‌مندتر احساس کنیم.

در جانبی دیگر، حریف‌های مزاری یا دشمنان او و کسانی که در برابرش ایستادگی می‌کردند، خط و آرمان‌های او را مورد حمله قرار می‌دادند، می‌بینیم که نسبت به گذشته، به نظر من، خیلی ضعیف‌تر شده‌اند. تقریباً خیلی ضعیف‌تر شده‌اند. من خودم به عنوان یک شاهد که می‌بینم، آن زمان‌ها اینها بسیار قوی بودند. توپ و تانک داشتند، اسلحه داشتند، وسایل تبلیغی قوی داشتند، منبر داشتند، رسانه داشتند، از هر چیزی که در اختیار شان بود، برای کوبیدن مزاری و برای مخدوش کردن چهره‌ی مزاری استفاده می‌کردند.

ولی وقتی که سی سال بعد می‌بینیم، متوجه می‌شویم که این آدم‌ها بسیار کهنه شده‌اند. اتفاقاً خیلی کهنه شده‌اند. یک جمع زیاد شان به مدافعان مزاری تبدیل شده‌اند که حالا برای مزاری شعر می‌گویند. اینها دیگر دست از عناد و دشمنی برداشته‌اند. ولی یک جمع دیگر شان، اگر هم گپ می‌زنند، گپ سی سال پیش را حالا بلغور می‌کنند؛ گپی که حالا کهنه شده‌است.

مثلاً برای نسل امروز دیگر جهاد و جنگ داخلی و سازمان نصر و حرکت و مثلاً این گپ‌ها تقریباً کهنه شده‌است. این نسل اصلاً دیگر کار ندارد که در جهاد کی برحق بود و کی ناحق بود. در جنگ داخلی کی برحق بود و کی ناحق بود. برای این نسل مهم این است که امروز، در عصری که ما تکنولوژی داریم، مثلاً اِی‌آی داریم، ارزش‌های مدرن داریم، در این عصر، من چگونه زندگی کنم؟

برای نسل امروز، بحث حقوق زن مطرح است. برای او آزادی و کرامت و مصوونیت در عصر تکنولوژی دیجیتال مسأله‌ی کلان است. در اینجا چه داریم که پاسخ‌گوی نیاز این نسل باشد؟ خیلی‌ها را می‌بینیم که در اینجا وقتی می‌رسند، بال و پر شان می‌سوزد. همه‌ی آنها را می‌بینیم که سپر انداخته و می‌گریزند و حالا ملا هبت الله و امثالهم همه‌ی آنان را بسته کرده و در یک قفس انداخته است. در حالی که مزاری خیلی راحت با این نسل گام به گام پیش می‌آید و سخن می‌گوید.

افرادی که در عصر ما می‌آیند زور می‌زنند تا نسبت مزاری را با دموکراسی و حقوق بشر و امثال آن بیان کنند، تقلای شان بیانگر ناتوانی مزاری نیست. به خاطری که مزاری در همان زمان این ظرفیت را داشته است. اینها تلاش می‌کنند که همان سخن‌ها را بیاورند در زمان ما قابل فهم بسازند.

به نظر من، ضرور نیست که امروز بیاییم از دل سخنان مزاری مفاهیم مرتبط با حقوق بشر و امثال آن را بیرون کنیم. مزاری روح سخنش در آن زمان با این مفاهیم سازگاری داشته است که برای امروز نیز زنده و سازگار باقی می‌ماند.

عزیز رویش

Share via
Copy link