امروز، وقتی دختران سرزمینم با امید و شوق، برای ساختن آیندهی روشنتر به سمت انستیتوتهای صحی قدم برداشتند، با درهایی بسته مواجه شدند؛ درهایی که دیگر به روی آرزوهایشان باز نمیشود، درهایی که پیام تلخ ظلم و محدودیت را فریاد میزنند. این صحنه قلبهایمان را به درد میآورد و اشکهایمان را جاری میکند.
اینجا، در افغانستان، هر روز شاهدیم که چگونه حقوق ابتدایی دختران به بهانههای مختلف انکار میشود. امروز نوبت انستیتوتهای صحی بود؛ جایی که دختران میخواستند با عشق، دانش و تلاش جامعهای سالمتر و انسانیتر بسازند. آنانی که میخواستند درمانگر زخمهای این سرزمین باشند، خود زخمی شدند؛ زخمی از تبعیض، بیعدالتی و محدودیتهای ناروا و غیر انسانی.
اما این تاریکی نمیتواند همیشگی باشد. تاریخ به ما آموخته است که هرچند ظلم قوی باشد، اما ماندگار نیست. دختران این سرزمین که بارها در برابر دیوارهای بلند ایستادگی کردهاند، اینبار نیز راهی خواهند یافت. شاید امروز درها بسته باشند، اما فردا دیوارها فرو خواهند ریخت. شاید امروز صداها خاموش شده باشند، اما فردا فریاد عدالت بلندتر از همیشه شنیده خواهد شد.
این اشکها که از چشمانمان جاری میشود، نه نشان ضعف، بلکه گواه استقامت و امیدی است که هیچ ظلمی نمیتواند آن را نابود کند. ما، دختران این سرزمین، با وجود تمام دردها و محرومیتها، همچنان زندهایم، همچنان میخواهیم، و همچنان ایمان داریم که آینده از آن ماست.
ما میدانیم که ظلم نمیتواند بر ما چیره شود. هر درِ بسته، روزی باز خواهد شد؛ هر دیوار بلند، روزی فرو خواهد ریخت. ما با قدرت علم و ارادهی راسخ، راه خود را ادامه میدهیم.
من، بهعنوان یک دختر در افغانستان، این پیام را به همگان میرسانم: ما تسلیم نمیشویم.
ما اجازه نخواهیم داد که آرزوهایمان پشت این درهای بسته دفن شود. ما ایستادهایم، یاد میگیریم، مبارزه میکنیم، و آیندهای خواهیم ساخت که در آن، ظلم و تاریکی جایی ندارد. صدای ما، صدای دختران این سرزمین، روزی بلندتر و روشنتر از همیشه طنینانداز خواهد شد.
نویسنده: زهرا اکبری