نسیم ملایم امید؛ پنجره‌ای به سمت آرزوها

Image

امروز با تمام اشتیاق از خواب برخاستم؛ چون نخستین روز هفته بود و من باید پرانرژی‌تر از همیشه، از گذشته‌ها و ثانیه‌های تلخ و شیرین عبور می‌کردم و با قدرت و شکست‌ناپذیری بیشتری به کار قهرمانانه‌ام ادامه می‌دادم. پس از ادای نماز صبح، روانه‌ی کورس شدم؛ کاری که هر روز مرا یک گام به رویاهایم نزدیک‌تر می‌سازد و با وجود وضعیت دشوار کشورم، به من امید رسیدن به آرزوهایی را می‌دهد که حالا جرم تلقی می‌شوند.

برای شروع هفته آماده شدم، به ظاهرم رسیدگی کردم و با اشتیاق فراوان برای آموختن درس‌های جدید از جلسه‌ی امپاورمنت به صنف رفتم. در ردیف اول نشستم تا بهتر به صحبت‌های استاد رویش گوش دهم. درس امروز برایم بسیار شیرین و دل‌نشین بود.

یاد گرفتم چگونه باید رویاهایم را دنبال کنم و بفهمم کاری که انجام می‌دهم، از چه نوع است و چه فایده‌ای دارد. استاد رویش در مورد همین موضوعات به ما، دخترانی که واقعاً به چنین آموزه‌هایی نیاز داریم، درس داد.

او می‌گفت: «شما باید تعیین کنید که چه می‌خواهید؟ در کجا باید به هدف‌تان برسید؟ چقدر باید تلاش کنید؟ تا کی باید ادامه دهید؟ و چگونه باید به هدف برسید؟»

در ذهنم، پاسخ این پرسش‌ها را جست‌وجو می‌کردم. به سؤال اول که «چه می‌خواهی؟» پاسخ دادم: رویای من این است که «دختر بودن» دیگر جرم نباشد؛ اما هدفم این است که مادرم و همه‌ی کسانی که بی‌سواد هستند، به آگاهی برسند و زمینه‌ی رهبری زنان در جامعه فراهم شود.

به سؤال دوم که «در کجا به هدفت برسی؟» فکر کردم و در نهایت فهمیدم که با دریافت بورسیه و رفتن به کشورهایی با نظام آموزشی پیشرفته، می‌توانم به هدفم دست یابم. من آمریکا را جایی می‌دانم که باید به آن برسم.

استاد پرسید: «تا چه اندازه باید تلاش کنید؟» و خودش پاسخ داد: «باید صددرصد تلاش کنید، توقع‌تان از خود نیز باید صددرصد باشد. باید کامل نمره بگیرید تا بدانید چه کمبودی‌هایی داشته‌اید.»

سؤال بعدی این بود: «تا کی باید ادامه دهید؟» در ذهنم تحلیل کردم و به این نتیجه رسیدم که تا زمانی که به رهبری نرسیده‌ایم، باید ادامه بدهیم و همه‌ی کسانی را که در دریای ظلم در حال غرق شدن‌اند، به کشتی رهبری خود پناه بدهیم، تا این‌که ظالمان در ظلم خود غرق شوند.

سؤال دیگر استاد این بود: «چگونه به هدف برسید؟» من با کنجکاوی به دنبال پاسخ می‌گشتم و در دل می‌گفتم: راه رسیدن به هدف، درس خواندن است. گرچه در کشورم، جاهلان قلم به دست گرفتن را جرم می‌دانند و کتاب خواندن را گناه کبیره تلقی می‌کنند.

با این حال، به مسیرم ادامه می‌دهم، چون می‌دانم اگر دست روی دست بگذارم و برای رسیدن به هدفم هیچ تلاشی نکنم، آن‌ها پیروز میدان می‌شوند و دختر بودن برای همیشه جرم باقی می‌ماند. آن وقت زن بودن به‌عنوان یک ننگ عظیم شناخته می‌شود.

استاد رویش گفت: «امید داشتن گاهی موجب سرخوردگی می‌شود و انسان را به اعماق ناامیدی می‌کشاند، با این حال، امید زیباست.» سپس افزود: «زمانی از ناامیدی نجات می‌یابید که خود واقعی‌تان را بشناسید و به‌سوی رویاهایتان پرواز کنید.»

من هم می‌دانم که امید داشتن، گاهی موجب دلسردی می‌شود؛ اما ما دخترانی که امید را در نفس‌های خود واجب کرده‌ایم، برای رسیدن به رهبری زنانه از هر فرصت استفاده می‌کنیم. امروز از جلسه‌ی ناب امپاورمنت آموختیم که پیش از هر چیز، باید واقعیت خود را بشناسیم و سپس به رویاهای خود فکر کنیم. واقعیت ما این است که حق انسانی‌ ما را گرفته‌اند و هر روز بیش‌تر در ظلم و ستم غرق می‌شویم. آزادی و زندگی انسانی برای ما به یک رؤیای دور تبدیل شده است.

با وجود تمام موانع و قوانین شرم‌آور، ما دختران افغانستان پذیرفته‌ایم که این واقعیت‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت؛ اما با همین واقعیت‌ها به‌سوی رؤیاهای خود گام برمی‌داریم. در آینده‌ی نزدیک، با تلاش‌های امپاورمنتی، خود و کشور خود را توانمند می‌سازیم. دستاوردهای ما در تاریخ افغانستان ثبت خواهد شد و شاهکاری‌های ما در سراسر جهان دیده خواهد شد.

این رؤیا با واقعیت ما سازگار است؛ زیرا ما در کشور خود، حاکمیت زنانگی را بنیان می‌گذاریم. این کار ما سندی خواهد بود برای رد دیدگاه کسانی که زن را ناقص‌العقل می‌دانستند.

استاد رویش درباره‌ی پیوند رؤیا و واقعیت سخن می‌گفت و من بیش از پیش شیفته‌ی رؤیاهایم شدم. این مبحث دل‌نشین‌تر از همیشه برایم به پایان رسید. سخنان استاد برایم درسی شیرین و زیبا بود. آن‌ها را در تلفنم ضبط کردم و در کتابچه‌ام نوشتم تا اگر روزی فراموشم شد، بتوانم دوباره از گوهرهای کلامش بهره ببرم.

نویسنده: فائزه محمدی

Share via
Copy link