پرواز به سمت آرزوها

Image

من زهرا اکبری هستم، دختری که روزی در دلش رویاهای شیرین و بی‌پایانی داشت. رویاهایی که در دل هر کدام از آن‌ها دنیایی از امید و آرزو نهفته بود. دنیایی که در آن، تنها چیزی که می‌خواستم، یادگیری، پیشرفت و شکوفایی بود. روزهایی که در مکتب  قدم می‌زدم و با اشتیاق به آینده نگاه می‌کردم، دل پر از شور و شوقی داشتم که هیچ‌چیز نمی‌توانست آن را خاموش کند. رویای من همیشه این بود که به جایی برسم که دیگر هیچ‌کس نتواند مرا محدود کند؛ اما آنچه که انتظار داشتم، به سادگی به دست نیامد.

درست زمانی که فکر می‌کردم در مسیر رویاهایم قرار گرفتم، کسانی بودند که نمی‌خواستند من به آنجا برسم. محدودیت‌ها، فشارها و شرایطی که به نوعی بر زندگی‌ام سایه انداختند، نمی‌گذاشتند که آن رویاها به حقیقت بپیوندند. بسیاری از اوقات فکر می‌کردم که چه چیزی مرا از ادامه دادن باز می‌دارد؟ چرا کسی به من فرصت نمی‌دهد تا از این دنیای کوچک فراتر بروم و به دنیای بزرگتری که در دل خود داشتم، پرواز کنم؟ همیشه با خود می‌گفتم که چطور ممکن است در جهانی که پر از فرصت‌هاست، من نتوانم از این فرصت‌ها استفاده کنم؟

اما زندگی گاهی به ما درس‌هایی می‌دهد که شاید در ابتدا دردناک باشند، ولی به مرور زمان می‌فهمیم که برای رشد و شکوفایی نیاز به این چالش‌ها داریم. زمانی که نتواستم به رویاهایم دست پیدا کنم، به خود گفتم: «شاید این مسیر من نیست». اما با هر روزی که می‌گذشت، درک می‌کردم که باید به خودم ایمان بیاورم. هیچ‌چیز نمی‌تواند از من، از خواسته‌ها و بلندپروازی‌هایم بکاهد. محدودیت‌ها هر چقدر هم که بزرگ باشند، نمی‌توانند روحیه‌ی من را بشکنند.

امروز که به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم تمام آن روزهای سخت و بی‌پایان در واقع درس‌هایی بودند که من را به جایی رساندند که اکنون ایستاده‌ام. شاید آن روزها غم و اندوه می‌آوردند، اما امروز به آن‌ها لبخند می‌زنم، چون فهمیدم که هر چالشی که با آن روبرو شدم، به من قدرت و شجاعت بخشید. من دختری هستم که هیچ چیزی نمی‌تواند مانع پرواز او شود. شاید هنوز در مسیر رویاهایم قدم‌های زیادی باقی مانده باشد، اما دیگر از هیچ مانعی نمی‌ترسم. من به خودم ایمان دارم، به قلبم و به اراده‌ام که هیچ چیزی قادر به شکستن آن نیست. رویاهای من دیگر در دل به اسارت نخواهند ماند، بلکه با هر گامی که بر می‌دارم، در آسمان حقیقت پرواز خواهند کرد. هر آنچه که امروز به نظر دور و دست‌نیافتنی می‌آید، فردا به واقعیتی محکم و روشن تبدیل خواهد شد. من دیگر منتظر نخواهم ماند، بلکه خودم مسیرم را می‌سازم. به قدرت درونم ایمان دارم و می‌دانم که هیچ چیزی نمی‌تواند مرا از رسیدن به اهدافم باز دارد. این آغاز یک سفر بی‌پایان است، سفری که در آن هر رویا، هر آرزو و هر امید به حقیقت خواهد پیوست. من زهرا اکبری هستم و در این دنیای وسیع، هیچ محدودیتی نمی‌تواند مرا متوقف کند.

نویسنده: زهرا اکبری

Share via
Copy link