از درد تا امید؛ مسیر دخترانه‌ی من

Image

من مریم امیری، شانزده ساله از یک خانواده‌ی متوسط هستم. در صنف نهم مکتب بودم که حکومت سقوط کرد و زندگی من دیگرگون  شد. این تحول نه تنها برای من، بلکه برای هزاران دختر دیگر دنیای جدیدی ساخت؛ اما من مسیر زندگی‌ام را یافتم و هم‌چنان در حال تحصیل هستم. در این مسیر با افراد بزرگ و رویاهای ارزش‌مندی آشنا شدم.

در این سه سال، چهار نفر از بهترین دوستانم را از دست دادم. این برای من بسیار سخت بود و مدت زیادی طول کشید تا این درد را فراموش کنم. اما به مرور زمان با دوستان جدیدی آشنا شدم که هنوز با آن‌ها در تماس هستم. یکی از این دوستان دختری است که از میان آتش و انفجار در مکتب جان سالم به در برده و برای من به الگویی از استقامت تبدیل شده است. او با شجاعت تمام، راه رویاهایش را دنبال کرد.

دوست دیگری دارم که خانواده‌اش قصد داشتند او را در سن کم ازدواج دهند. زندگی او به من آموخت که چگونه با چالش‌ها و محدودیت‌ها مقابله کنم. دختری دیگر هم هست که قلمش همیشه رسا بود و زیبا می‌نوشت. هرچند نمی‌توانم جزئیات بیشتری از زندگی‌اش بگویم، اما او به من انگیزه می‌دهد که همیشه برای هر مشکلی راه حلی پیدا کنم.

این‌ها تنها بخشی از دوستانم هستند که هر یک داستانی تلخ دارند؛ اما هم‌چنان برای رویاهای خود تلاش می‌کنند. ما دختران، قدرتی داریم که هیچ مشکلی نمی‌تواند زانوهای ما را بلرزاند و هیچ محدودیتی نمی‌تواند ما را از رسیدن به رویاهای‌مان بازدارد.

امروز به عنوان مریم امیری، یک دختر هزاره، می‌گویم که زندگی آسان نیست؛ اما ما شجاعت زندگی را داریم. ما رهبران آینده‌ایم که جهان را متحول می‌کنیم. ما از خود و خانواده‌های‌مان شروع کرده‌ایم. ما تبعیض‌ها را ریشه‌کن می‌کنیم و بذر صلح و مهربانی را می‌کاریم.

رویای من این است که افغانستان به نقطه‌ای از صلح و آشتی تبدیل شود، جایی که من و هم‌سن و سالانم بتوانیم بدون درد و محدودیت به مکتب برویم و دنیای دخترانه‌ی خود را داشته باشیم. این تنها رویای من نیست، بلکه رویای میلیون‌ها دختر افغان است که از نابرابری رها شوند.

در طول سال‌ها، کشورم شاهد جنگ‌ها و درگیری‌های بی‌پایانی بوده است. اما در میان این تاریکی، نوری از امید وجود دارد. نوری که از قلب‌های ما می‌تابد و ما را به سوی آینده‌ی روشن‌تر هدایت می‌کند. من همیشه آرزو داشتم که در کشوری زندگی کنم که در آن صلح و آشتی حکم‌فرما باشد، کشوری که در آن کودکان بدون ترس از جنگ به مکتب بروند و زنان و مردان برابر باشند و از حقوق انسانی خود بهره‌مند شوند.

در این مسیر، ما نیاز به رهبرانی داریم که بتوانند ما را به سوی صلح هدایت کنند. رهبرانی که شجاعت و حکمت داشته باشند و با عشق و محبت، دل‌های مردم را به هم نزدیک کنند.

ما باید با هم متحد شویم و برای رسیدن به این رویا تلاش کنیم. باید از گذشته‌های تلخ درس بگیریم و به سوی آینده‌ای روشن‌تر حرکت کنیم. باید به یکدیگر احترام بگذاریم و از حقوق انسانی همدیگر دفاع کنیم.

این رویای همه‌ی ماست. رویایی که با تلاش و همکاری همه‌ی ما می‌تواند به واقعیت تبدیل شود. بیایید دست در دست هم دهیم و برای رسیدن به این رویا تلاش کنیم.

من مریم هستم، کسی که روزی از تمام تجربیات تلخ زندگی خود به جهان صحبت خواهد کرد. مدتی پیش به خاطر هیچ اشتباهی از سوی طالبان قضاوت شدم، اما این نقطه‌ی قوتی برای من است که نشان می‌دهد باید محکم‌تر از قبل پیش بروم. در انفجاری که در تانک تیل رخ داد، شاهد آن بودم و موتر پیش رویم منفجر شد. این نشان داد که زندگی مسیرهای متفاوتی دارد و من باید راه تحصیل و رویاهایم را دنبال کنم.

نویسنده: مریم امیری

Share via
Copy link