بختیار و بخت‌آور؛ یک فرد و دو سرنوشت

Image

چندی پیش سریالی پاکستانی تماشا کردم. نام سریال از شخصیت اصلی آن گرفته شده بود: بخت‌آور.

داستان درباره‌ی دختری از یکی از روستاهای پاکستان است. پدر معتادش، خواهر بزرگ‌تر او را در ازای بدهی‌هایش به ازدواج مردی پیر درمی‌آورد. هنگام خروج، خواهرش حرف‌هایی به بخت‌آور می‌زند که زندگی او را متحول می‌کند. بخت‌آور سخت تلاش می‌کند تا درس بخواند و پدر و مادرش را از بند محدودیت‌ها آزاد کند؛ اما پس از مدتی، خانواده‌اش او را مجبور به ازدواج با پسر عمویش می‌کنند. به همین دلیل، او با پول‌های پس‌اندازش، شبانه همراه با مادرش روستا را به مقصد بزرگ‌ترین شهر پاکستان، کراچی، ترک می‌کند تا بتواند تحصیل کند و زندگی جدیدی بسازد.

اما به محض ورود به کراچی، با مردانی بدطینت روبه‌رو می‌شود که به او، به‌عنوان یک دختر، نگاهی غیرانسانی دارند. هیچ‌کس حاضر نیست خانه‌ای به او و مادرش اجاره دهد، زیرا مردی همراه‌شان نیست؛ مردی که به اصطلاح، حامی و سرپرست آنها باشد.

بخت‌آور هنگام اجاره‌ی خانه، دروغی می‌گوید که سرنوشتش را متحول می‌کند. او ادعا می‌کند که برادری به نام بختیار دارد که دو روز دیگر از شهری دیگر خواهد آمد. به این ترتیب، خانه‌ای کرایه می‌کند. همان شب، متوجه می‌شود که صاحب‌خانه، دختری ۱۶ ساله را به ازای بدهی‌های پدرش به نکاح خود درآورده است. با دیدن آن دختر، به یاد خواهرش می‌افتد که مجبور به ازدواج با پیرمردی شده بود.

آن شب، بخت‌آور تصمیم بزرگی می‌گیرد. او موهایش را کوتاه می‌کند، لباس پسرانه می‌پوشد و این بار به‌عنوان بختیار از خانه بیرون می‌رود. دیگر نه بخت‌آور، بلکه به عنوان بختیار وارد بازار می‌شود.

حالا، او از نگاه‌های آزاردهنده‌ی مردان در امان است. آزاد است. می‌تواند راحت راه برود و در بازار بگردد. او می‌گوید: «امروز دنیا را از دیدگاه دیگری می‌بینم، از دید بختیار.»

او شغلی پاره‌وقت پیدا می‌کند و به‌عنوان بختیار کار می‌کند؛ اما همچنان به‌عنوان بخت‌آور در دانشگاه حاضر می‌شود. برای اینکه کسی متوجه این دوگانگی نشود، هنگام خروج از خانه به‌عنوان بخت‌آور، صورتش را – به‌جز چشمانش – می‌پوشاند. بااین‌حال، همچنان با آزارهای مختلفی از سوی همسایه‌ها، پسران ولگرد محله و حتی مغازه‌داران روبه‌رو می‌شود.

بختیار زندگی آزاد و بی‌دغدغه‌ای دارد؛ اما بخت‌آور، محدود و سرکوب می‌شود.

او با خود می‌اندیشد: «زمانی که بدون حجاب و روپوش، آزاد و راحت از خانه بیرون می‌روم، هیچ‌کس به من کاری ندارد و نگاه بدی نمی‌اندازد، زیرا من بختیار هستم، یک مرد. اما زمانی که با پوششی کامل، تنها برای تحصیل از خانه خارج می‌شوم، هر نوع آزار و تحقیر را تجربه می‌کنم… چرا؟ فقط به این دلیل که من بخت‌آور هستم، یک زن.»

سریال به همین روند ادامه دارد تا روزی که بخت‌آور توسط پولیس دستگیر و هویتش فاش می‌شود. او در سطح جامعه سر و صدای زیادی به پا می‌کند و برای حقوقش می‌جنگد.

اما آنچه برای من تأمل‌برانگیز بود، این است: آیا تفاوتی میان بختیار و بخت‌آور وجود دارد؟ مگر هر دو انسان نیستند؟

چرا باید فقط به‌خاطر زن بودن، دختر بودن و ساده‌تر از همه، صرفاً به دلیل نوعی از انسان بودن، مجرم شمرده شویم؟

پاسخ این سؤال‌ها را هر روز پیدا می‌کنم: نه، ما جرم نیستیم و نمی‌خواهیم مجرمانی بی‌جرم باشیم.

می‌خواهم یک‌بار و برای همیشه به این پرسش‌ها پاسخ دهم و به رویاهایم دست یابم.

بله، دیگر نمی‌خواهیم تفاوتی میان «بخت‌آور» و «بختیار» وجود داشته باشد.

زیرا «بختیار»، بخت و اقبال را با خود به همراه دارد، اما «بخت‌آور»، بخت، اقبال و نیکویی را به ارمغان می‌آورد.

نویسنده: طاهره خادمی

Share via
Copy link